وصیت ‌نامه شهید «سبز علی داودی بنی» توسط کانون خاتم نبی (ص) روایت شد

امانی گفت: وصیت‌نامه شهید «سبز علی داودی بنی» در قالب طرح بین‌المللی روح مقاومت توسط کانون فرهنگی و هنری خاتم نبی (ص) بن روایت شد.

«جواد امانی» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در شهرکرد اظهار داشت: وصیت‌نامه شهید «سبز علی داودی بنی» در قالب طرح بین‌المللی روح مقاومت توسط کانون فرهنگی و هنری خاتم نبی (ص) بن روایت شد.

 

مسئول کانون فرهنگی و هنری خاتم نبی (ص) مسجد النبی (ص) شهر بن ادامه داد: وصیت نامه «سبز علی داودی بنی» در فضای مجازی به صورت گسترده توسط اعضای کانون منتشر شده است.

 

خاطرنشان می شود: شهید سبزعلی داودی بنی فرزند رحمن، در سال 1342 در خانواده ای مذهبی شکوفا شد و در سال 1365، در عملیات «کربلای پنج» در خاک شلمچه سرش آماج تیرهای دشمن قرار گرفت و خالصانه بال گشود و به سوی پروردگارش به پرواز درآمد.

 

وصیت نامه شهید سبزعلی داودی بنی

بسم الله الرحمن الرحیم

(وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ)

گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

 

بادرود و سلام بریگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و نائب برحقش امام امت خمینی بت شکن زمان و پیرجماران و درهم کوبنده ستمگران شرق و غرب که همان آمریکا و شوروی جنایتکار و دیگر عمالش می باشند.

 

و با درود بیکران به روان پاک و مطهرشهدا، از صدر اسلام تاکنون که سالارشان اباعبدالله الحسین (ع) می باشد؛ و درود و سلام فراوان برتمامی خانواده های محترم و معظم شهدا، مفقودین، اسرا و معلولین جنگ تحمیلی.

 

حمد و سپاس خداوند یگانه را که مرا به بندگی خود قبول کرد و این لیاقت شایسته را به من عطا فرمود که بتوانم در رکاب امام امت که نائب برحق امام زمان (عج) است قدم بردارم و در راه اسلام مبارزه کنم و من از خدا می خواهم که ان شاالله این قطره خون ناقابل مرا برای رضای خودش قبول کند.

 

هدف اینجانب از آمدن به جبهه، جهاد در راه خدا که همان جهاد فی سبیل الله است، می باشد، نه به خاطر هوا و هوس و خودنمایی و نه به خاطرمال دنیا، بلکه راه خدا را آگاهانه انتخاب کرده و با درک کامل از اسلام و قرآن وظیفه خود دانستم که به ندای (هل من ناصر ینصرنی) حسین زمان امام امت لبیک گفته باشم و به گفته آیه مبارکه قرآن کریم که می فرماید: «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه.» فتنه و فساد از روی زمین برداشته شود و پرچم حق و عدالت در روی زمین به اهتزاز درآید.

 

من کوچکتر از آنم که به ملت مبارز و شهید پرور ایران پیامی داشته باشم، ولی به عنوان تذکر توسط برادر حقیر و کوچک شما، با شما سخن می گویم.

 

وصیت من به ملت این است که همیشه پشت سر امام حرکت کنند که راه امام راه دین اسلام است و از روحانیت متعهد جدا نشوید که هرچه داریم از روحانیت داریم؛ و اگر روحانیت نبود ماهنوز در خواب غفلت به سر می بردیم و زیر یوغ ابرقدرت ها قرار داشتیم و زیرپای آنها لگد کوب می شدیم.

 

همیشه باهم وحدت و یگانگی داشته باشید و مساجد را گرم نگهدارید و درنمازهای جماعت و جمعه و دعای کمیل و توسل شرکت کنید؛ که ماهرچه داریم از نماز و روزه و دعا داریم.

 

از مردم می خواهم که در جبهه ها شرکت کنند و از آمدن فرزندان خود به جبهه جلو گیری نکنند که روز قیامت باید جوابگو باشند. راه شهیدان را ادامه دهید و نگذارید اسلحه خونین و گرم شهیدان روی زمین بماند، چون آنهایی که رفتند کار حسینی کردند و آنها که مانده اند، باید کار زینبی کنند، یعنی پیام رسان خون شهیدان باشند.

 

حمد وسپاس خداوند قادر متعال را که به ما نعمت انقلاب اسلامی عطا کرد تا صراط مستقیم را دریابیم. خدا را سپاس می گویم که در این زمان، در جهاد را به روی ما گشود تا من هم در آن شرکت کنم. شکر خدای را که در زمانی زندگی می کنم و در جامعه ای هستم که رهبری آن را نائب امام زمان (عج) خمینی عظیم الشأن به عهده دارد و من هم با جان و دل ندای او را لبیک گفتم. شکر خدای را که لیاقت در جبهه بودن را به من عطا کرد و بازهم خدا را شکر که توانستم تا اندازه ای خود را بسازم و به شهادت برسم.

 

خدایا مرا ببخش و بیامرز. خدا می دانم که من لیاقت شهادت را ندارم، ولی از تو می خواهم که در جبهه کشته نشوم، بلکه در جبهه به شهادت برسم. راهی که در آن قدم گذاشتم راهی است که امام حسین (ع) در آن قدم نهاد و لقب سالار شهیدان را کسب کرد؛ و مکانی که در آن قدم می گذارم کربلاست و زمانی که به طرفش حرکت می کنم عاشوراست. راهی است که رسول اکرم (ص) مرا به آن سفارش کرده است و راهی است که در آن صدای (هل من ناصر ینصرنی) حسین (ع) به گوش می رسد. راهی است که تمام ائمه (ع) برای آن جان داده اند.

 

من از شما ملت شهید پرور می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و اسلام و قرآن را یاری کنید، چون شهیدان احتیاج به گریه ندارند، بلکه احتیاج به پیرو دارند؛ و به جای گریه خود سازی و تقوا پیشه کنید و مساجد و جلسات اسلامی را پرکنید و در این راه باید کوشید و آنقدر خون و شهید داد تا اسلام عزیز پیروز گردد.

 

و در آخر چند جمله ای با خانواده خود وصیت دارم، ای پدر و مادرم برای من دعا کنید که من احتیاج زیاد به دعای شما دارم و امیدوارم که حق پدری و مادری و حق شیردادن مادری را برمن حلال کنید. اگر چه من فرزند خوب و شایسته ای برای شما نبودم و نتوانسته ام وظیفه فرزند بودن را درقبال شما به نحواحسن انجام دهم.

 

ای پدر ومادرم نکند در شهادت من ناراحت باشید و بگویید که 2 فرزند از ما رفته است، بلکه افتخار کنید که توانسته اید، امانت خدا را در راه خدا هدیه کنید.

 

 من از برادرم و خواهرانم می خواهم که مرا حلال کنند و به بزرگی خودشان از بنده حقیر اگربدی دیده اند، ببخشند، اگرچه نتوانستم برادری خودم را به نحو احسن در قبال شما انجام دهم.

 

ازخواهرانم می خواهم که زینب گونه عمل کنند و حجاب اسلامی خود را حفظ کنند و در را اسلام خدمت کنند به و فرمایشات امام عمل کنند. پیام رسان خون 2 برادر خود باشند و ناراحت نباشند که من شهید شده ام. من به وصیت برادر شهیدم محمدرضا هم عمل کردم که او گفته بود برادران من، اسلحه خونین مرا نگذارید روی زمین بماند و من اسلحه خونین او را به دوش کشیدم و امیدوارم که انتقام خون او را از مزدوران بعثی بگیرم، ان شاالله

 

پدرجان و توای مادر جان، بخدا قسم، عاشقم و عشق شهادت در دلم بسیار تا حدی که حاضرم به خاطر آن شما را ترک کنم. آری، ای پدر و مادرم، ای برادر و خواهرانم، دلم می خواهد وقتی که خبر شهادت مرا می شنوید ناراحت نشوید، بلکه خوشحال شوید تا این خوشحالی شما مشت محکمی باشد بر دهن منافقین.

 

من امانتی بودم که خداوند به دست شما سپرده بود و حالا این امانت را پس گرفت، بنابراین انسان نباید ناراحت شود، چون که امانت را به دست صاحب اصلی اش می دهد، زیرا که همه از خداییم و بازگشتمان بسوی اوست. (انالله و اناالیه راجعون) ازشما می خواهم هر وقت به یاد من افتادید، برایم یک فاتحه بخوانید؛ و اگرخواستید گریه کنید برای علی اکبر امام حسین (ع) گریه کنید که مظلومانه با لب تشنه به شهادت رسید.

 

و دلم می خواهد که جنازه ام با خوشحالی دفن شود؛ و در آخر از دوستان و اقوام و خویشان و همسایگان می خواهم که اگر بدی از بنده حقیر دیده اند به بزرگی خود ببخشند و حلال کنند.

 

ان شاالله نمازجماعت به امامت امام امت در کربلای حسینی و به امید دیدار در روز قیامت.

 

این چند بیت شعر را روز دوشنبه 17/2/1363 در دوران سرباز پاسداری در ایرانشهر سروده ام.

 

تورا باید کجا جویم / تو ای آئینه روحم، تورا باید کجا جویم

 

کدامین گل تو می باشی، تورا باید کجا جویم / بگو ای مهدی زهرا، چرا پنهان زماهایی

 

دلم پیدا کندآخر، تو را باید کجا جویم / بگو ای سرورم مهدی تو را باید کجا جویم

 

بگردم در پی ات اما نمی دانم تورا باید کجا جویم / تو معشوق منی و ناظراعمال من هرجا

 

نمی دانم کجا هستی، تو را باید کجا جویم / تو هستی جان و هم جانان مرا در هرکجا باشم

 

تورا خوانم، تو را جویم، بگو مهدی تو را باید کجا جویم / بگویم برهمه مردم حدیث عشق مهدی را

 

مرا روح کشته ای، ای روح تورا باید کجا جویم / بیا مهدی که عشق تو، کمربشکسته داودی را

تو معشوقی، تو معبودی، تو راباید کجا جویم

 

این وصیت نامه موقعی بدست شما می رسد که من دیگر این دنیای فانی و فناشدنی را ترک گفته باشم. از تمام شما می خواهم که مرا حلال کنید. مرا در کنار قبر برادرم محمدرضا داودی به خاک بسپارید.

 

دیدارهمگی روز قیامت. خداحافظ (28/9/1365) سبزعلی داودی

 

 

 

 

کد خبر 960823

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha