خبرگزاری شبستان-مازندران؛ امروز مردمان ایران اسلامی به یمن چهلمین سالگرد پیروزی دفاع مقدس و تجدید بیعت دوباره با آرمانهای امام خمینی(ره) و شهدای انقلاب، دفاع مقدس و مدافع حرم به یکدیگر تبریک میگویند و خاطرات تلخ و شیرین دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران عزیز را مرور میکنند از این روز ما هم به سراغ رزمندگانی میرویم که عاشقانه به ندای « هل من ناصر ینصرنی » رهبرشان لبیک گفتند و خاطرات آنها را از سالهای دفاع از این مرزوبوم برای نوجوانان و جوانانی که آن روزگاران را از نزدیک درک نکردند، به رشته تحریر درآوریم. در این میان قرار مصاحبه را با رزمندهای گذاشتیم که سادگی در کلام، مهرباني در چهره و بیریایی در رفتارش موج میزند.
* براي آشنايي بيشتر مخاطبان، ابتدا كمي بیوگرافی مختصری از محل تولد و میزان تحصيلات و سوابق كاري خود بفرمایید.
«حمیدرضا عشریه» هستم. سوم مردادماه سال 1346در روستای رئیس کلا لفور به دنیا آمدم. در آنجا تحصيل كردم. ديپلمم را بعد از مجروحيت و رسيدن به درجه رفيع جانبازي گرفتم. در رشته روانشناسی فوقلیسانس گرفتم. و بیش از22سال در دانشگاههای مختلف مباحث فرهنگی تدریس کردم.
*چگونه از شروع جنگ باخبر شدید؟
با شکلگیری بسیج در روستای رئیس کلا لفور به عضویت بسیج درآمدم سال اول راهنمایی ،دوره آموزش نظامی عمومی را به مدت یک هفته در پادگان شیرگاه گذارندم در سال ۶۵ سال سوم دبیرستان بودم که دوره آموزش امدادگری در هلالاحمر و آموزش نظامی را مجدداً در پادگان ولیک بابل طی کردم بعد از آموزش بهصورت بسیجی و داوطلبانه به جبهه اعزام شدم شرایط زمان و وحشیگری صدام به حدی بود که بر خودم فریضه و تکلیف دانستم برای حفظ و حراست کشور و وطن و ناموس به جبهه بروم.
* از حال و هوای جبهه بگویید؟
فضایی عرفانی، معنوی و روحانی در جبهه حاکم بود علیرغم مشکلات و سختیها و کمبودها در بخش مهمات و مشکلات بهداشتی و تغذیه و نخوابی ها ، ولی عشق وایمان و ایثارگری موج میزد کسی آینده زندگی در خارج از جبهه تو ذهنش خطور نمیکرد تمام عشق وتوان رزمندگان ما به خدمت و حفاظت و حراست از مرزها متمرکز بود وقتی فرمانده داوطلبی برای کارمی خواستند همه اعلام داوطلبی میکردند که آخرسر ،فرمانده بهناچار مجبور به قرعه میشد فضا حاکم جبهه بهگونهای بود که طرفداران دیگر ادیان الهی در کشور همانند ارامنه و... با عشق در جبهه فعالیت داشتند .
رزمندگان عزیز ماقبل از اجرای عملیات حتی غسل شهادت میکردند. بهطور نمونه قبل از عملیات کربلای یک در چنگوله یک رودخانهای داشت و رزمندگان در آنجا غسل شهادت کردند و وصیتنامههای خود را نوشتند. این نوع باورها و ارزشها و ایثار رزمندگان ما بود که با دستخالی در مقابل صدام و صدامیان ، که از طرف بیش از ۳۰ کشور بزرگ دنیا حمایت و پشتیبانی همهجانبه میشد از پای درآمد و عاقبت ما پیروز شدیم. آزادسازی شهرها و فتح خرمشهر تمام دکترین نظامی دنیا را متحیر کرد عشق به ائمه معصومین (ع )، همه بسیجیان، ارتشیها و پاسداران را حول یک محور جمع میکرد؛ رهنمودها و رفتارهای عارفانه امام خمینی(ره) انرژی و انگیزه برای حضور در جبهه را صدچندان میکرد.
*از همسنگرانتان وهمرزمانتان کسی شهید شد؟
از همینجا درود میفرستم به همه شهدای عزیزمان و شهدای همسنگر و دوستان عزیز،که به درجه شهادت نائل شدند گرامی میدارم یاد و خاطره شهید« شعبانعلی فکوری» از جویبار که امام جماعت ما درزمانی که در هفتتپه مستقر بودیم، بود. شهیدان «بهمن مسافری قمی» و «اسماعیل تبار» که در دبیرستان شیخ کبیر همکلاس بودیم.
روح شهید «علی ابراهیمی بشلی» از شیرگاه و شهید «محمدصادق رضایی» از رئیس کلا لفور، شهید «اسرافیل نیاز آذری» از بابل ، شهید «علیرضا کوهستانی» از روستای کوه میان کنبد که جانشین شهید «احمدی» فرمانده بهداری لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودند یکبار به خانه ما آمدند خیلی مؤمن بودند نماز شب این شهید ترک نمیشد و خیلی از شهدای که در مجتمع آموزشی شبانهروزی رزمندگان در قائمشهر درس میخواندیم شهید «رضایی کشنیانی» و... شاد باشد و انشاء الله خداوند به جانبازان و خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و هرکسی که برای توسعه همهجانبه کشور تلاش میکند سلامت و عاقبتبهخیری دهد.
*در چه عملیاتیهای شرکت کردید؟
من داوطلبانه ۶ ماه بهصورت بسیجی در جبهه بودم ۵ ماه در خط مقدم و یک ماه هم در هفته تپه خط دوم و سوم بودم قبل و بعدش هم دانشآموز بودم سال سوم دبیرستان درس میخواندم. در عملیات کربلای یک که در تیرماه سال ۶۵ انجام شد شرکت داشتم. رزمندگان عزیز ما در این عملیات منطقه مهران یعنی شهر مهران و روستاهای اطراف و خصوصاً قله استراتژیک قلاویزان را آزاد کردند. من در هردو عملیات کربلای ۱و۵ در گردان مسلم بن عقیل حضور داشتم. آن زمان فرمانده لشکر« مرتضی قربانی»از رزمندگان استان اصفهان بودند و فرمانده گردان «اکبر نژاد» از رزمندگان بابل بودند. یادم میآید به دوستم گفتم این فرماندهان چرا کلاه ضدگلوله روی سرشان نمیگذارند. دوستم گفت « مرتضی قربانی» یکی از فرماندهان شجاع و کمنظیر جنگ است و باروحیه و انگیزه بسیار بالایی همیشه درصحنهها حضور فعال دارد؛ حاج مرتضی برای تقویت روحیه رزمندگان از کلاه استفاده نمیکرد.
*از همرزمانتان بگوئید.
خاطرات عملیاتها را نمیشود با زبان قلم و ساخت چند فیلم بیان کرد؛ وقتی عملیات میشد زمین و آسمان جنگ بود. در عملیات کربلای یک ، امدادگر بودم تلفات دشمن خیلی زیاد بود بالغبر هزار و 300 عراقی اسیر شدند. شهید «قدرت الله فکوری» پایین قله قلاویزان براثر تیر مستقیم به پیشانیاش مجروح که من پانسمانش کردم و دوستان حمل مجروح این شهید والامقام را سوار آمبولانس کردند که به علت شدت جراحات نرسیده به بیمارستان صحرایی مهران شهید شدند. آن زمان بچهها به عشق امام راحل، اسلام و ایران کار میکردند، هیچ رزمندهای از بودن در آن زمان پشیمان نیست، ما تقدیم هزاران شهید توانستیم همه مرزهای خود را حفظ کنیم.
در عملیات کربلای ۵ که عملیات مهمی بود من در دریاچه ماهی بودم این عملیات در دیماه ۶۵ برای جبران شکست در عملیات کربلای ۴ که اطلاعاتش لو رفته بود انجام شد. عراقیها در این عملیات تمام توان هوایی و زمینی را به کار گرفتند علیرغم آنهمه سلاح و مهمات، رزمندگان ما موفق به آزادسازی شلمچه شدند تلفات دشمن تو این عملیات خیلی زیاد بود خیلی از هواپیماهای آنها سرنگون شدند یکی تو نزدیکی ما سقوط کرد که خلبان با چتر در دریاچه ماهی فرود آمد. رزمندگان ما با قایق موتوری خلبان را اسیر گرفتند. دشمن خیلی ترسیده بود رزمندگان ما تو این عملیات تا نزدیکی حدود ۱۵ و۱۷ کیلومتری شهر مهم عراق بصره رسیدند خیلی از دوستانم در شلمچه شهید شدند شهید «امامقلی رضایی»، برادر«عباسعلی رضایی» فرماندار شهرستان ساری ازجمله این شهدا بود.
*چه زمانی جانباز شدید؟
در هردو عملیات کربلای ۱ و۵ جانباز شدم حدود یک ماه شاید هم بیشتر در بیمارستان شهید «بقایی» اهواز و بیمارستانهای اراک و باختران بستری بودم و افتخار میکنم برای دفاع از حریم کشور جان بسپاریم.
*بهعنوان یک مدیر فرهنگی تعریف شما از جنگ تحمیلی و دفاع مقدس چیست؟
من معتقدم رفتار ایثارگران و شهدای عزیزمان بهعنوان ارزشهای نظام تلقی میشود. آنها شیرازه نظاممند رفتار و اعمالمان باید حول و محور آن ارزشها باشد و باید مبنی نظر و عمل همه ما باشد. زنده نگهداشتن یاد خاطرات شهدای انقلاب و جنگ و.. که الگوهای مقاومت و قهرمان ملی ما هستند باکارهای فرهنگی هنری باید حفظ، تقویت و ترویج شود.
احترام به آنها احترام به هویت و ارزشها و داشتههای ماست که خوشبختانه موجب انسجام و همدلی تمام جریانات سیاسی میشود. جنگ امروز با گذشته فرق کرده اگر دیروز استعمارگران با فرماندهان و ژنرال و سربازان با توپ و تانک و هواپیما ،کشوری را به تصرف خودشان درمیآوردند امروز در جنگ نرم دشمن با استفاده از رسانههای مکتوب و غیر مکتوب واژ ابزارهای الکترونیکی و فضای مجازی و ماهواره و کتاب و شبکههای تلویزیونی و با دروغ و شایعهپراکنی و سانسور و بایکوت خبری درصدد تخریب و دشمنی با ایران هستند و در تلاش برای تغییر باورها و ارزشهای نظام هستند و ما هم باید خودمان را با این ابزارهای روز تجهیز و تقویت کنیم. در این زمان فرهیختگان و هنرمندان و خبرنگاران و اصحاب رسانه و خبر و نویسندگان و سینماگران اینها فرماندهان جنگ نرماند، دشمن با صرف هزینه هنگفت و فعالیت شبانهروزی و با حیله و تزویر تلاش میکند و بیکار ننشسته ما نباید لحظهای درنگ کنیم و غافل باشیم.
*و اما حرف آخر...
خون شهدای دوران دفاع مقدس همیشه حافظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده ، هر مسئولی از مسئولیتش سوءاستفاده کند اگر مردم به سراغش نروند گذشت زمان، حقایق را روشن میکند البته درصد قابلتوجهی از مدیران خوب کار میکنند تعدادی که بانفوذ کردن بر افرادی که در انتصابات دخیلاند با وعده وعید و با لابیگری و بدون داشتن تعهد و تخصص و مقبولیت اجتماعی منصوب میشوند و متأسفانه این افراد گویا سازمان را ملک شخصی خود میدانند و همهچیز را به انحصار خودشان میگیرند فضای نقد را برنمیتابند ما باید همانطور که وجهه سیاسی نظام ما تأکید دارد حقانیت و مقبولیت را در اجرای کارها لحاظ کنیم اینها فقط به نیروهای که پایینتر از خودشان که توانمندی اجرایی و صلاحیت کمتری دارند میدان کار و مسئولیت میدهند و به آنهایی که از حرفشنوی و بله چشم قربان گو هستند توجه میکنند اینها ظاهری آراسته دارند در مباحث دفاع مقدس بهقولمعروف کاتولیکتر از پاپ میشوند؛ اینها باطنی ناپاک نسبت بهنظام دارند ، مدیریت مشارکتی در این افراد مفهومی ندارد شاید شکل و فرم فعالیتها را با ظاهرسازی، خوب جلوه دهند. متأسفانه این دسته افراد فکر میکنند حال که مسئول شدند باید به سفره انقلاب دستدرازی کنند که خیلی از اینها با تلاش برادران اطلاعات و سپاه رسوا شدند. به سزای اعمال پلیدشان رسیدند. و بعضی هم از کشور فرار کردند همینقدر به این دسته از مسئولین و افراد کجاندیش بگویم خون شهدای ما اجازه نمیدهد آب خوش از گلویشان پایین برود؛ عاقبت خود وجدان آنها به سراغشان خواهد رفت ،خوردن حق مردم عاقبت ندارد این شیوه جمعکردن مال و ثروتاندوزی برای این دسته قلیل مسئول شادی زودگذر و عواقب ناگوار و بسیار بد به همراه دارد آنچه موجبات پالایش روانی و نشاط دلی و باطنی و حقیقی است خدمت خالصانه به مردم است رضایت مردم همان رضایت خداوند است الهی که خداوند به همه خادمین صدیق نظام و در رأس مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) سلامتی و طول عمر باعزت دهد و همهی ما عاقبتبهخیر شویم.
نظر شما