جاذبه یک خاک و آغاز داستانی عاشقانه به نام موکب

جاذبه ای که سال ۸۶ در زندگی یک جوان ۲۲ ساله ایجاد شد، ۱۰ سال بعد سرآغاز داستانی عاشقانه به نام«موکب» شد؛ ساز موسیقی اش را روی مسیر ستارگانی کوک کرد که امیدوار است منتهی الیه این راه قدمی برای ظهور باشد.

خبرگزاری شبستان؛ کرمان

 

متولد 30 آذر 1364 در کرمان است؛ دبیرستان رشته ریاضی و فیزیک خوانده و فوق دیپلم دانشگاه را هم در رشته کامپیوتر دارد؛ کارمند جایی نیست و حقوقی هم از کسی دریافت نمی کند؛ از سال ۸۱ به عنوان فروشنده و حتی مهندسی کامپیوتر در سخت افزار و نرم افزار فعالیت کرده و آن طور که خودش می گوید هیچ فعالیتی در عرصه فرهنگی نداشته و تنها فعالیت فرهنگی اش حضور در نمازجمعه بوده که بعدها در پاسخ به سئوال همسرش در جلسه خواستگاری که از او پرسیده فعالیت فرهنگی شما چیست؟ فقط نمازجمعه را گفته و اردوهایی که بعدها مسیر زندگی اش را دگرگون کرده است.

 

 

می گوید: خانواده کاملاً مذهبی دارد و با اینکه هیئت فاطمیون سر کوچه شان بوده اما او در هنر آموزش تار و سه تار می داده و در مؤسسه علمی کویرشناسی و ستاره شناسی و آموزش موسیقی فعالیت داشته تا اینکه یک اتفاق مسیر زندگی اش را به سمتی می برد که قبل از آن هیچ ذهنیت خاصی هم نسبت به آن نداشته است.البته معتقد است تا قبل از آن هم مسیر تحصیل، تهذیب و ورزش که مورد تأکید رهبری است را دنبال می کرده اما حالا جهت دهی شده است.

 

 

همه چیز از یک اردو شروع شد؛ سال ۸۶؛ شاید وقتی امین گزستانی آن اردو را می رفت به قول خودش قرار نبود چیزی بیش از دیدن یک مشت خاک و یادمان نصیبش شود اما «آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند» زندگی امین را با گوشه چشمی عوض کردند و به تعبیر خودش « آن راهیان نور، یک باره دست مرا گرفت و مسیر زندگی ام را 180 درجه تغییر داد»

 

 

امین گزستانی می گوید: عید نوروزی با بچه های مؤسسه کویرشناسی دعوت شدیم برای راهیان نور؛ گفتیم می رویم لب کارون و گردش؛ با اتوبوس در هوای گرم رفتیم و فکر می کردیم آنجا می برند هتل، چون با مؤسسه که کمپ و خارج از کشور رفته بودیم، فکر می کردیم اینجا هم هتلی هست و ... خلاصه اینکه فکر نمی کردیم یک مشت خاک با بوی خاص و انرژی خاص ما را به خود جذب کند؛ وقتی وارد طلائیه و شلمچه می شوی، گویا شهدا هم می گویند «فاخلع نعلیک» تا حالا کجا بودی؟ برای من حس تازه و به خود اندیشیدن بود.

 

 

ادامه می دهد: مغناطیس حاج قاسم و شهدا در هر بهانه ای تو را به سمت خود می کشاند تا تو هم همان مسیر را بروی؛ زیرا بر خلاف عشق های دنیایی، اینجا اما پای «عشق واحد» در میان است و کسی که عاشق امام حسین می شود می خواهد بقیه هم امام حسین و شهدا را دوست داشته باشند.

 

 

چیز بیشتری از آن اردو نمی گوید اما وقتی از آن اردو برمی گردد، دیگر رفت و آمدهایش به گلزار شهدای کرمان شروع می شود هر چند که از بچگی با مادرش دعای ندبه آن حوالی را شرکت می کرده و هنوز خاطراتش را به یاد دارد...القصه اینکه گلزار شهدای کرمان و سفرهای بعدی راهیان نور و وصل شدن به قافله حسینی و اربعین برکات همان اردوی راهیان نور سال ۸۶ می شود و امین را بدجور گرفتار و دلداده این راه می کند.

 

 

کمی بعدتر به مؤسسه «راه و هدف شهدا» می پیوندد؛ در جریان فتنه ۸۸ و در لبیک به ندای «این عمار» امام خامنه ای به بسیجیان کف میدان در تهران و کرمان ملحق می شود؛ سال 89 اولین تجربه اربعینی او است که بلافاصله از سال بعد راهیان کربلا را راه اندازی می کند و با 90 نفر از دوستان صمیمی اش راهی می شود؛ سال بعد 80 نفر از مسئولین فرهنگی را که اولین بار کربلا می رفتند... سال 95 اوج کارش بوده که به لطف امام حسین با دو پرواز چارتر و هماهنگی با اتوبوسرانی کاروان های زمینی و هوایی را به ظرفیت ۵۳۰ نفر راهی کربلا می کند.

 

 

به موازات فعالیت برای اربعین، گروه جهادی معراج شهدای کرمان را هم با دوستانش شکل می دهد و در همین حین به فکرش می رسد که موکبی را هم با همین عنوان راه اندازی کند و این می شود که همه مبلغی را که در طول سال های اخیر پس انداز کرده بوده را به پای مولایش بریزد و موکب را راه بیندازد؛ موکبی که در اولین سال فعالیت، عهده دار اعزام گردان بانوان نانوای خانوک برای خدمت به زائرین در کربلا شد.

 

 

ثبت موکب و دریافت مجوز فعالیت آن در سال ۹۶ و درست ۲۵ روز مانده به اربعین یعنی لطف ویژه ای که آقا به خادمان آستانش دارند.. آغاز داستانی عاشقانه به نام «موکب» در زندگی کسی که همه شور و هیجان جوانی اش را تقدیم یار کرده و می گوید: سرمایه این سالها را پیشکش آقا کردم تا وسایل مورد نیاز موکب را خریداری کنم؛ روز اول سخت بود که در کربلا زمین بگیریم و اسکان هزار نفر را فراهم کنیم اما دائم لطف حضرت شامل حال ما شد تا آنجا که زائرانی از کشورهای دیگر را هم پذیرایی کردند و اربعین ۹۸ پذیرایی ۳ هزار نفر زائر را روزانه انجام دادند.

 

 

هوای دفاع از حرم را هم ایضاً در سر می پروانده و همین باعث شده دو بار سوریه هم برود «اما قسمت نشد با مدافعین حرم باشم گرچه دوبار سوریه رفتم که یک بار آن هدیه حاج قاسم بود.»

 

 

ساختمان بلااستفاده و تا حدودی مخروبه، معراج شهدای کرمان را که تحویل می گیرد، دستی به سر و رویش می کشد تا نه فقط مکانی پیراسته برای استقبال از شهدای تازه تفحص و گمنام باشد بلکه به نوعی مرکز فرهنگی هم باشد و در طول سال و در ایام و مناسبت های مختلف برنامه داشته باشد.

 

 

در طول سال هایی که در معراج شهدا بوده کنار تابوت پیکرهای 150 تا 160 شهید گمنام و بانام زانو زده و به گفته خودش بارها و بارها پیش آمده خلوت هایی با شهدا داشته و حال و هوایی خاص با آن شهید عزیز؛ مخصوصاً وقتی کفن را برای خانواده های تازه تفحص می گشوده و سپس پیکر شهید را مجدد آماده برای تدفین می کرده است و آن شهید پاک بارها و بارها در زندگی شخصی و موکب و... به آنان کمک کرده است.

 

 

 

ساختمان معراج شهدا امروز محلی برای گرد هم آمدن بچه های جهادی هم هست؛ گروه جهادی معراج شهدای کرمان از سال ۹۷ فعال تر شد و به گفته امین گزستانی از زلزله کرمانشاه گرفته تا سیل هیرمند و زهکلوت و حتی در کمک به مردم چهارمحال و بختیاری فعالیت داشته و اولین موکبی بوده که پس از سیل خوزستان در منطقه حضور یافته و در حمیدیه شروع به کار کرده است.

 

 

رفت و آمدهای امین به گلزار شهدا حالا تبدیل شده به حضور تقریباً دائمی او در گلزار... از ۹ ماه قبل با شهادت سردار آسمانی؛ اسکان زوار و میهمانان سردار را از همان شب تدفین تا همین حالا هماهنگ می کند.

 

 

می گوید: بعد از کرونا بچه های ما به کمک مدافعین سلامت در بیمارستان افضلی پور رفتند و ضدعفونی شهر را هم در نوبت های مختلف انجام دادند؛ کارگاه های دوخت ماسک توسط خواهران و برادران را جداگانه راه اندازی کردیم و صبح و شب خادمان معراج شهدا مشغول بودند و روزانه هزار ماسک تولید شد که آن را به خیلی از مناطق و هیئت ها می بردیم؛ الان هم در روزهای نزدیک به اربعین بچه ها در بیمارستان به عنوان بیماربر و همچنین به خانواده های بیماران کرونایی کمک می کنند.

 

 

اسم خیلی از بچه ها برده نمی شود و دل شان هم نمی خواهد که اسمی از آنان باشد شاید یک نفر به نام امین گزستانی توی چشم باشد اما کار تشکیلاتی انجام می شود؛ نزدیک 5 هزار بسته غذایی در مناطق مختلف سیل زده و حاشیه شهر و... به بهانه های عید غدیر و قربان و ماه رمضان و حالا هم به بهانه اربعین توزیع می کنیم.

 

 

 

امین گزستانی، خادم الشهداء در ادامه گفتگو با شبستان تصریح می کند: مطمئناً وقتی ورود به اندیشه نوین اسلامی و ساخت تمدن اسلامی می کنیم (گرچه دولت ها در دوره های مختلف کاستی هایی دارند)برای اینکه جامعه تبدیل به مدینه فاضله و جامعه نمونه اسلامی با پرچمداری امام زمان شود نیاز به حرکت و کمک دارد؛ اگر هوای جامعه سرد است بخاری باید روشن کرد نه اینکه صبر کنیم هوا گرم شود لذا باید کاری بکنیم لذا سعی کردیم از ابتدا به کمک نیازمندان و صاحبان اصلی این انقلاب برویم که از لحاظ وضع معیشتی در مضیقه هستند.

 

وی فرهنگسازی و آموزش اسلام ناب محمدی را لازمه حرکت در مسیر ظهور خواند و با تصریح به این نکته که شهدا به شدت راه را باز کردند و به ما نشان دادند و ما هم تا جان در بدن هست باید با رشادت و ایثار و از خودگذشتگی پیش برویم و با دوستان و خانواده و همسنگران در این مسیر حرکت می کنیم؛ خاطرنشان کرد: این نقشه توسط معمار کبیر انقلاب و امروز هم توسط امام خامنه ای به ما نشان داده می شود.

 

 

گزستانی با اشاره به اینکه حاج قاسم و شهدا جذب حداکثری دارند؛ تصریح کرد: سبک زندگی و رفتار و منش ما اگر جذب حداکثری نکند، نمی توانیم نجات بخش باشیم؛ ما حداقلی فکر می کنیم و با روش خودمان می خواهیم پیش برویم در حالیکه هر کجا با سبک زندگی شهدا و اهل بیت پیش برویم جذب حداکثری کردیم.

 

 

وی اشاره ای هم به بحث مهم خانواده می کند و می گوید: من بسیاری از این توفیقات را مدیون همراهی های همسرم هستم؛ سازش و رفاقت و همسری که پای کار است؛ 55 سفر{با جز یک بار که با کاروان بوده بقیه با هزینه شخصی} کربلا رفتم که شاید فقط 5 سفر با همسرم بوده اما او همیشه همراهی کرده؛ بعد از شهادت حاج قاسم و با آمدن کرونا سه ماه شب تا صبح گلزار بودم اما هم همسرم و هم خانواده همراهی کردند لذا یکی از مهمترین مباحث ما کانون خانواده است که اگر کانون خانواده ضربه بخورد هیچیک از فعالیت های ما ارزش ندارد.

 

 

این خادم الشهداء ادامه می دهد: سعی کردم حتی در سفرهای اربعین هم خانواده را درگیر کنم تا خودشان را سهیم بدانند؛ شب ها اگر دیروقت به خانه بروم اول سعی می کنم با بچه ها بازی کنم، شام را با هم بخوریم و خلاصه حواسم به خانواده و حتماً یک وعده غذایی را کنار خانواده باشم؛ حرف بچه ها را بشنوم، خرید را با هم برویم و...اما می دانم که زحمت بسیار زیادی به عهده مادرم و همسرم هست.

 

 

وی همه توفیقات خود را از دعای پدر و مادر و خدمت به ایشان می داند و می گوید: همیشه دست بوس و پابوس آنان هستم؛ باید مواظب بود دل آزرده نشوند؛ مسئله بعدی{ در کسب توفیق} عمل به واجبات و ارزش قائل شدن برای آن است.

 

 

با تواضعی مثال زدنی درخواست می کند: اگر عیب و ایرادی از من و بچه های مذهبی و جهادی هست پای حساب اسلام و شهدا و گلزار شهدا گذاشته نشود زیرا این عیب ها از ما است اما عاشقان مزار شهدا بیایند خیلی چیزها را  می شود به راحتی از شهدا گرفت؛ حاج قاسم سردار عزیز می خواست ما این قطعه از بهشت را بیشتر به دنیا بشناسانیم؛ حاج قاسم با اینها رفیق بود و می دانست چه طلاها و گوهرهای نابی زیر خاک خوابیدند و وقتی آمد اینجا خواست اینجا را بین المللی کند؛ در همه گلزارهای کشور طلاهایی خوابیده اما اینجا متفاوت بود و شاید قبل از این تشعشع جذب آن به دنیا معرفی نشده بود.

 

 

وی توصیه کرد: با شهدا رفیق شوید، الان دست اینها بازتر شده گاهی از آن سر دنیا در اینستاگرام به من پیام می دهند که از این شهدا حاجت گرفتیم لذا مسئولین هم از این ظرفیت غافل نشوند که اگر کاری نکنند باید جواب بدهند؛ مسئولین فرهنگی اعم از تبلیغات اسلامی، ارشاد، بنیاد حفظ آثار و بنیاد شهید و...پای کار باشند که اینجا پایگاه بین المللی نشر و هدف و مسیر و سبک زندگی شهدا است؛ کافی است نویسندگان کل کشور ورود کنند و برای رفیق فابریک های حاج قاسم بنویسند؛ اینها ستارهایی هایی هستند که با آمدن ماه{حاج قاسم} کامل شدند؛ حاج قاسم وصیت کرد مرا اینجا بیاورید؛ پس جای باارزشی است.

 

 

سئوال پایانی گفتگو، سئوالی مشترک در همه گفتگوهایی از این جنس است؛ بزرگترین آررزوی شما در منتهی الیه این مقصد چیست؟ و در دل به خویش پاسخ می دهم: خب معلوم است دیگر، شهادت! بی درنگ منتظر همین یک کلمه از آقای گزستانی هستم. اما او پاسخی می دهد که شاکله ذهنی مرا بهم می ریزد « بزرگترین آرزوی من این است در مسیر ظهور، یک آدم تأثیرگذار باشم و عاقبت مان ختم به شهادت شود، خداوند لحظه ای ما را به خود وانگذارد و در این مسیر با پرچمداری نائب امام زمان ما را نگه دارد و ما این مسیر را با قدرت ادامه می دهیم ان شاءالله»

 

 

 

کد خبر 976684

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha