خبرگزاری شبستان:سید محمد طباطبایی – مجتهدی فعال – بی شک تحت تأثیر اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی و حاجی شیخ هادی نجم آبادی بود.
او به گفته ناظم الاسلام کرمانی شاگرد شیخ هادی بود ونزد او، اخلاق می خواند عواملی در زندگانی طباطبایی موجود بوره که سبب آشنایی وی با اندیشه های آزادیخواهی و برخی از مقاهیم متداول غربی بوده است.
هنگامی که طباطبایی در سامره نزد میرزای شیرازی درس می خواند با سید جمال دوستی ومکاتبه داشت و از او در زمینه بر ضد کشور دارداران فاسد راهنمایی دریافت می کرد. هنگامی که در سال 1894/1312 وارد تهران شد به یک مبارزه جدی بر شد حکومت استبدادی شاه قاجار دست زد؛ او خود در خاطراتش که به سا ل 1911/1329 نوشته است چنین می آورد:
سنه 1312/1894 از سامرا وارد طهران شدم ناصرالدین شاه گمان کرده بود که غفران مآب میرزای شیرازی اعلی الله مقامه مرا برای برهم زدن وضع به طهران فرستا ده اند. خبر ورود من به کرمانشاه که رسید ناصرالدین شاه خبرشد .
به رجال گفت به فلانی هر چه ممکن است بدهید برگرد د . اعتنا نکرده رو به طهران کردم . به حضرت عبدالعظیم (ع) که وارد شدم نایب السلطنه به شاه گفت فلان کس وارد طهران می شود، تشریفاتی از جانب دولت لازم است .
جواب داد :هیچ لازم نیست. وارد طهران شدم . از جانب دولت تشریفاتی نبود ولی مردم زیاد احترام کردند( اسلام کاظمیه، یادداشت ها ی سید محمد طباطبایی،رک:14/1350/474 ).
مبارزات بسیار جدی و موثر طباطبایی هنگامی آغاز گردید که با همقطار روحانی و مجتهد خود، سید عبدالله بهبهانی قرار همکاری گذارد ( کسروی، مشروطه، صص49-48). طباطبایی ،در فعالیت های خود بر ضد حکومت عین الدوله ، با قاطعیت فراوانی بنیانگذاری "عدالتخانه" و "مجلس"، یا "انجمن" ی را که در خدمت مردم باشد درخواست می کرد . در زیر خلاصه ای از برخی از بیاناتی را که طباطبایی در موارد گوناگون آورده و خواننده از خلال آنها ، هدف او را از شرکت در مشروطه می تواند دریابد ، می آوریم . طباطبایی در نامه اش به مظفرالدین شاه می نویسد:
...ایران وطن و محل انجام مقاصد دعاگویان است؛ باید در ترقی ایران و نجات آن از خطرات جاهد باشیم. ممکن نیست بد این دولت را بخواهیم ؛ عقل حکم نمی کند که دعا گویان با این خطرات ساکت و اضمحلال دولت را طالب باشیم... تمام مفاسد را مجلس عدالت یعنی انجمنی مرکب از تمام اصناف مردم که در آن انجمن به داد عامه مردم برسند ، شاه و گدا در آن مساوی باشند – از میان خواهد برد - ...مجلس اگر باشد... ظلم ها رفع خواهد شد ؛ خارجه به مملکت طمع نخواهد کرد... (کسروی ، مشروطه،صص86-85؛ ناظم الاسلام، تاریخ بیداری، بخش یکم، ص 339).
طباطبایی در نامه ای که به عین الدوله می نویسد نیز می آورد که :
... اصلاح تمام... ( خرابی ها ) منحصر است به تأسیس مجلس و تحاد دولت و ملت و رجال دولت با علما... ؛ اصلاحات عما قریب واقع خواهد شد لیکن ما می خواهیم به دست پادشاه و اتابک خودمان باشد نه به دست روس و انگلیس و عثمانی ...به اندکی مسامحه و تأخیر ایران می رود . من اگر جسارت کرده و بکنم معذورم زیرا که ایران وطن من است ؛ اعتبارات من در این مملکت است ؛ خدمت من به اسلام در این محل است؛ عزت من تمام بسته به این دولت است. می بینم مملکت به دست اجانب می افتد و تمام شئوناتو اعتبارات من می رود ؛ پس تا نفس دارم در نگهداری این مملکت می کوشم بلکه هنگام لروم جان را در راه این کار خواهم گداشت (کسروی، مشروطه ،صص82-81 ).
در جای دیگر، طباطبایی با صراحت بیشتری هدف خود را بیان کرده، می گوید که این حکومت جز دادگری نمی خواهد ؛ هدف او بنیانگذاری مجلسی است که وسیله آن به دست آید که چه اندازه مردم بیچاره ایران از ستم حکومت های محلی رنج می کشند . او می گوید که دادگری ، اجرای قانون اسلام و تأسیس مجلسی که با پادشاه و گدا یکسان رفتار کند می خواهد ؛ او مشروطه و جمهوری نمی خواهد (ناظم الاسلام، تاریخ بیداری؛ بخش یکم،ص381).
گفته های آورده شده از طباطبایی بخوبی شیوه استدلال او را مبنی بر این که چرا او برضد ر ژیم استبدادی قاجار برخاست نشان می دهد . او با روشنی تمام می گوید که هدف او در مبارزه به دست آوردن مشروطیت نیست . او حتی اعلام کرد که این رژیم مشروطه را متناسب با اجتماع آن روز ایران نمی داند زیرا این رژیم در میان مردمی می تواند بر قرار باشد که معنی ملیت را بفهمند و با سواد باشند (همانجا؛صص378،161).
علت این که طباطبایی در موردی در حین مبارزه در راه مشروطیت ، یک رژیم مشروطه را برای ایران نا متناسب دانسته شاید همان باشد که کسروی حدس زده بوده است ،
او می گوید : از کارها پیداست که این دو تن – طباطبایی و بهبهانی – از نخست در اندیشه مشروطه و
قانون و دارالشوری می بوده اند ولی بخردانه می خواستند کم کم پیش روند تا به خواستن آنها رسند ( کسروی، مشروطه، ص49).
نظر کسروی را، اگر چه ضد آن را نیز در جاب دبگر کتابش آورده (همانجا، ص259)می توان در اینجا پذیرفت زیرا نخست آن که روش مخفی کاری و ابراز نکرد ن قصد باطنی به عنوان یک تاکتیک وسیله سید جمال الد ین اسد آبادی به طباطبایی در خاطرات خود که به سال1911/1329 نوشته، چنین می آورد:
در سنه 1312/1894 به طهران آمدم . از اول ورودم به طهران به خیال مشروطه نمودن ایران وتأسیس مجلس شورای ملی بودم. در منبر صحبت از این دومی کردم. ناصرالدین شاه اغلب از من شکوه می کرد و پیغام می داد که ایران هنوز قابل مشروطه نیست ؛ تا زنده بود به او مبتلا بودم تا رفت (کاظمیه،یادداشت ها،ص47).
آگاهی طباطبایی از تئوری مشروطیت از خلال گفته ها و نوشته های پراکنده دیگرش هویداست. طباطبایی تنها مجتهد برجسته شیعه زمان خودش بود که سخنانش مفاهیم ملت به معنای نو آن رادر برداشت. طباطبایی بکرات یاد کرد که او خود را وقف ایران کرده ، خدماتش به اسلام در محیط ایران انجام می گیرد . این که با سواد و معلومات بودن را برای یک رژیم نو مشروطه لازم می داند نشان می دهد که طباطبایی بخوبی می دانسته است که معنی مشروطه چیست(ناظم الاسلام، تاریخ بیداری،بخش یکم،ص378).
او حتی می دانست که رژیم نو که او در راه پدید آمدنش مبارزه می کرد برای او بهره دنیایی نمی آورد وبه عین الدوله گفته بود که : این عدالتخانه که می خواهیم نخست زیانش بخود ماست، چه مردم آسوده باشند و ستم نبینند دیگر از ما بی نیاز گردند و درها ی خانه های ما بسته شود ولی چون عمرمن و تو گذشته کاری کنی دکه نام نیکی ازشما در جهان بماند و در تاریخ بنویسند بنیانگذار مجلس و عدالتخانه عین الدوله و از تو این یادگار در تاریخ ایران بماند(کسروی،مشروطه ،ص76).
طباطبایی هواخواه نظام آموزشی نو بود. او می گوید که لازم است که علوم نو آموخته شود و دانشجویانی به آموختن حقوق بین المللی و ریاضیات وزبان های خارجه بپردازند.
او تصریح کرد که در راه اجرای قوانین اسلام و هم برای بنیانگذاری مشروطه ، عدالت و مجلس ملی
پا به پای یکدیگر مبارزه می کند . و حتی در یک نشست پارلمانی برضد...یک ماده قانون که درباره موقوفات خوانده شد و در آن دولت مسئول اداره اوقاف قرارمی گرفت...اعتراض کرد(همانجا،ص378).
در عین حال طباطبایی فردی واقع بین بود و نیازمندی های زمان را تا اندازه زیادی تشخیص داده بود.
او درسن 81 سالگی - روز18دی ماه 1299ش – درگذ شت و در حرم حضرت عبدالعظیم در ری به خاک سپرده شد.
عبدالحسین توکلی طرقی
پایان پیام/
نظر شما