به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از سمنان؛ پانزدهمین هفته از طرح ملی «سه شنبه های تکریم» با تجلیل از خانواده شهید« سید علی اصغر شنایی»در شهر دبیاج شهرستان دامغان برگزار شد.
شهید سید علی اصغر شنایی دهم آبان ۱۳۵۹ در شهر دیباج از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد.
آقا سید عباس(پدر شهید) به حضرت علیاصغر(ع) ارادت و علاقه خاصی داشت به همین دلیل تصمیم گرفته بود فرزندش که به دنیا آمد، نامش را علیاصغر بگذارد. دهم آبانماه سال پنجاه ونه، درست یازدهم ماه محرم بود. پرچم عزا زینتبخش خانهها بود و صوت حزین و گرم یاعباس، یاحسین، محفلآرای هر جمعی و اشک بر خاندان حسین صفابخش دلهای پاک و آینهای هر عاشق دردی.
پس آقا سید عباس پسرش را نذر دل داغدار زینب(س) کرد و با اشکهای عزادارش غسل نمود. کودکی علیاصغر در دیباج گذشت. تحصیلاتش را تا پایان دورۀ متوسطه ادامه داد و پس از آن وارد سپاه شد. نیمه دوم اردیبهشت سال 92 برای گذراندن دورۀ بصیرت به همراه چند نفر دیگر راهی مشهد شدند.
او خانواده و پدر و مادرش را به همراه برد، انگار میدانست آخرین بار است که به پابوسی امام هشتمش میرود.
پدر شهید میگوید: «شب شهادت امام صادق (ع) خواب دیدم بانویی بلند بالا با چادر عربی و نقاب بر چهره به گفت: «آن امانتی که شب یازدهم محرم 59 به تو دادیم ازتو گرفتیم.» هرچه فکر کردم متوجه نشدم یعنی چه؟! روز بعد به یاد علیاصغر افتادم او همان امانتی بود که شب یازدهم محرم از پروردگار گرفتم.
از محل مأموریتش در جریان نبودم، راستش به من نگفت، او پسر مظلوم و باایمانی بود و نمیخواست من را ناراحت و نگران کند، روز شنبه18 خرداد از رفت و آمد دوستان و بستگان متوجه شدم علیاصغرم شهید شده است.»
علیاصغر و دو دوست دیگرش روی تانک کار میکردندو در یکی از شبها دفاع از حرم، موشک هدایتشونده که هدیه صهیونیستها بود به تانک اصابت میکند و شهید سیدعلیاصغر به همراه دو دوست دیگرش شهید سیدمهدی خراسانی و شهید امیر کاظمزاده در آتش عشق به شهادت و در لابلای پولاد ارابه جنگی ذوب میشوند و روح بلندشان در مسیر پاسداری از حرم حضرت زینب کبری(س) در تاریخ 14خرداد ماه 1392 به ملکوت اعلی پر میکشد.
وصیت نامه شهید سید علی اصغر شنایی
با سلام خدمت امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان و شهدای گلگون کفن و خدمت ملت ایران پدر و مادر عزیزم و همسر و فرزند و تمامی فامیل ها و کسانی که حقی بر گردن بنده دارند.
امیدوارم که من را ببخشند. من در راهی گام می نهم که با اطمینان قلبی بدون اجبار برای یاری اسلام و امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان ... پای نهادم.
امیدوارم خداوند متعال اسلام را یاری کند و امام زمان(عج) هرچه سریعتر ظهور کند و پرچم را از نائب برحقش امام خامنه ای (مد ظله العالی) که بزرگ پرچمدار اسلام است تحویل بگیرد انشا’الله
از پدر و مادرم به خاطر زحمات زیادی که برای من کشیده اند تشکر می کنم و همیشه برای من دعا کنند که همان دعای آنها بود که راهم را بخوبی انتخاب کردم.
از همسرم به خاطر صبر زیادی که در این دوران زندگی داشته اند تشکر میکنم و از آنها می خواهم که همیشه پیرو خط رهبری باشند که هیچگاه شکی در آنها بوجود نمی آید.
نظر شما