بیانیه گام دوم انقلاب، پایان هژمونی آمریکا

در طول سالهای اخیر ، مقام معظم رهبری کاملا هوشمندانه و با لحاظ تحقیقات ، گزارشات و شواهد موجود ، حرکت رو به افول شیطان بزرگ را که سالها ادعای هژمونی قدرت بلامنازع جهان را فریاد می زند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از یاسوج، مصطفی مثنوی- دانشجوی دکتری امنیت ملی-  گرایش تهدیدات - در یادداشتی نوشت:آبان ماه پارسال بود که برای نخستین بار رهبر معظم انقلاب، در سخنان خود بخش مهم و جدیدی را مطرح کردند؛ محوری با عنوان افول آمریکا. آنجا که گفتند: "کسانی که گرایش به سازش دارند بدانند آمریکا رو به افول است." بی شک این جمله همانند بسیاری از جملات دیگر که مقام معظم رهبری بارها مطرح کرده اند، از عمق راهبردی و دینی بسیار بالایی برخوردار بود. که شاید مهمترین آن مستند به آیه‌ی ۸۱ سوره‌ی اسرا باشد: "إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا". این محور جدید فارغ از تمام پیام‌هایی که برای سازشگران داخلی داشت، نوید بخش یک جهان جدید بود. جهانی بدون آمریکا! جهانی که طبق وعده‌ی قرآن مستضعفین وارث آن خواهند بود.

نقاط قوت هژمون آمریکا با ضعف مواجه شده و در مسیر افول قرار گرفته است. در این زمان نمی‌توان فرصت را در پاسخ مثبت به دولت آمریکا برای مذاکره دانست. چرا که باتوجه به سیاست‌های مستکبرانه و غیرمنطقی کاخ سفید، هرگونه برخورد انفعالی و عقب‌نشینی سیاسی موجب تقویت مهاجم و ترغیب نومحافظه‌کاران به ادامه سیاست‌های استکباری و تقویت قدرت هژمونیک آمریکا خواهد شد.

توجه به راهبردهای مهم دفاعی و منشور راهبردی بیانیه گام دوم انقلاب ، توجه دائمی به شعارهای انقلاب اسلامی و بهره گیری از ظرفیت های بدست آمده و تجارب افتخارافرین گذشته و امید به آینده ، مهمترین وظیفه هر ایرانی در این برهه حساس از انقلاب اسلامی است . دال مرکزی راهبردهای مورد اشاره ، راهبرد کلان و اساسی " مقاومت و ایستادگی  " است .

 

کلمات کلیدی ؛

راهبرد ، جمهوری اسلامی ایران ، هژمونی ، آمریکا ، بیانیه گام دوم انقلاب

پایان هژمونی آمریکا

واژه هژمونی در روابط بین‌الملل به معنای برتری و تفوق است که استیلا و سلطه‌طلبی یک قدرت برتر در نظام بین‌الملل را تداعی می‌کند. در سال‌های معاصر، ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قدرت هژمون که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی توان استیلا بر جهان را داشته، شناخته شده است. امروز نیز آمریکا تحت رهبری فکری نومحافظه‌کاران تندرو و شخص دونالد ترامپ، سیاست خارجی جدیدی را در مغایرت با سیاست‌های قبلی دنبال می‌کند و در صدد حفظ هژمونی خود در یک نظام تک‌قطبی است .

آمارهای جهانی نشان می‌دهد آمریکا در حال از دست دادن تمام مزیت‌هایی است که به‌وسیله آن قدرت حاکم بر دنیا شد.  هژمون‌ یا همان قدرت حاکم در دو برهه، بیشترین خشونت و توان تهاجمی خود را به کار می‌گیرند ؛ بار نخست برای رسیدن به جایگاه ابرقدرتی و بار دیگر برای عدم واگذاری جایگاه به رقیب. آمریکا هم برای تبدیل شدن به هژمون، این روش را برگزید. این کشور در جنگ جهانی دوم، پس از بمباران اتمی دو شهر ژاپن، سرنوشت جنگ را مشخص کرد و تبدیل به قدرت بلامنازع آن روز و هژمون شد. از یک دهه پیش که آمریکا دچار افول شده و قدرت‌های نوظهور در حال پیشی گرفتن هستند، واشنگتن یک‌بار دیگر ناچار به استفاده از خشونت شده است. رفتارهای تهاجمی این کشور در برابر چین، ژاپن، ایران و حتی شریک راهبردی‌اش – اروپا - نشان از تثبیت گزاره افول آمریکا دارد. (1)

این موضوع بارها در فرمایشات رهبر معظم انقلاب مطرح شده است. مقام معظم رهبری در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار جهانی – 13 آبان 1398 - با اشاره به استمرار خصومت عمیق آمریکا با ملت ایران از کودتای ۱۳۳۲ تاکنون تاکید دارند : " آمریکای گرگ‌صفت البته ضعیف‌تر اما وحشی‌تر و وقیح‌تر شده است. " (2)

جمله‌ای که شاید بتوان کلیدی‌ترین کلمات آن را «ضعیف‌تر»و «وحشی‌تر» شدن آمریکا نسبت به گذشته دانست، کلمه اول نشانه‌ای از افول قدرت آمریکا و کلمه دوم اشاره‌ای است به تلاش‌های آمریکا برای حفظ قدرت و جایگاه پیشین خود در جهان .

آنچه در ابتدای این تحقیق مهم به نظر می رسند ، این است که باید دید آنچه به‌عنوان افول آمریکا از آن یاد می‌شود، چقدر با واقعیت‌های این کشور همخوانی دارد؟ نظر دانشمندان و اندیشمندان مختلف ، نشانه ها و عوامل سقوط هژمونی قدرت آمریکا و قرار گرفتن آن در سرآشیبی فروپاشی در مقدمه این تحقیق حایز توجه و اهمیت است . بر اساس آمار موجود و اظهار نگرانی اندیشمندان آمریکایی و بررسی های انجام شده ، افول هژمونی قدرت تک قطبی آمریکا پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی و متاثر از پدیده بزرگ

 

 

(1) سیدمهدی طالبی ؛ روزنامه‌نگار ، روزنامه فرهیختگان ، مقاله آمریکاروابط چین و ایالات متحده پایان هژمونی و آغاز رئالیسم تهاجمی آمریکا ، آبان 1398

(2) حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) ؛ دیدار هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان سراسر کشور در آستانه ۱۳آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی ، 12/8/1398

قرن بیستم ، یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و در گذر چله اول عمر پر افتخار انقلاب رخ داده است و تاکید مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب بهترین شاهد بر این مدعا است و ایشان به صراحت می فرمایند: " پس آنگاه انقلاب ملت ایران ، جهان دو قطبی ان روز جهان را به جهان سه قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط شوروی و اقمارش و پدیدآمدن قطب های جدید قدرت ، تقابل دوگانه جدید -«اسلام واستکبار» پدیده ی برجسته جهان معاصر و کانون توجه جهانیان شد . " (1)

مقام معظم رهبری پیش از این نیز بارها تاکید فرموده اند که : " دو قطبىِ سرمایه دارى و کمونیزم که جنگ بر سر قدرت و ثروت بود ، پایان یافت و امروز دو قطبى میان مستضعفین جهان به رهبرى جنبش مسلمین با مستکبران به رهبرى آمریکا و ناتو و صهیونیزم است. دو اردوگاه اصلى تشکیل شده است و اردوگاه سومى وجود ندارد . " (2)

در طول سالهای اخیر ، مقام معظم رهبری کاملا هوشمندانه و با لحاظ تحقیقات ، گزارشات و شواهد موجود ، حرکت رو به افول شیطان بزرگ را که سالها ادعای هژمونی قدرت بلامنازع جهان را فریاد می زد ، نوید دادند و در بیانیه گام دوم انقلاب ، حرکت انقلاب اسلامی را در چله دوم عمرش ، حرکت روبه خودسازی وجامعه پردازی و تمدن سازی خواندند و اینگونه مرقوم فرمودند : " ... طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند ، اما این واکنش ناکام ماند . چپ و راست مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت ، با تلاش گسترده و گونه گون برای خفه کردن آن ، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیکتر شدند . اکنون با گذشت چهل جشن سالانه ی انقلاب و چهل دهه فجر ، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهد ، دست و پنجه نرم می کند و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود . " (3)

افول هژمونی آمریکا در قدرت سیاسی در ابعاد مختلف جهانی ، یک موضوع درون گفتمانی و محصور به گفتمان انقلاب اسلامی نیست و امروزه خروجی برخی از مراکز مطالعاتی – امنیتی آمریکایی و غیر آمریکایی در این خصوص قابل تامل است و توجه به بخشی از اظهارات برخی از اندیشمندان خارجی و اذعان به افول قدرت آمریکا و فروپاشی نظام تک قطبی و استکباری آمریکا ، در این بخش حایز اهمیت است. در سال‌های گذشته در مراکز تحلیلی و رسانه‌ها مباحثی درباره زوال قدرت آمریکا و تغییر نظم دنیا از نظام تک‌قطبی به نظام چند قطبی در جریان بوده است؛ اما این بحث‌ها تا چه اندازه‌ای جدی هستند؟ کسانی که از آن سخن می‌گویند چه نشانه‌ها و شاخص‌هایی برای اثبات گفته‌هایشان دارند؟ در این تحقیق به معرفی

(1) حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) ؛ بیانیه گام دوم انقلاب ، 22/11/1397

(2) بیانات حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی ) ؛ خطبه هاى نماز جمعه تهران، ترجمه خطبه عربى ، 14/11/1390

(3) حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) ؛ بیانیه گام دوم انقلاب ، 22/11/1397

استدلال‌ها و نظرات تعدادی از اندیشمندانی خواهیم پرداخت که از مدت‌ها پیش، چنین افولی را پیش‌بینی کرده‌اند . (1)

نگارنده در این یادداشت، فروپاشی هیمنه وهژمونی قدرت آمریکا رابه افول موریانه تعبیر می نماید و بیان می شود که آمریکا به عنوان کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم خودش را قدرت بلامنازع دنیا معرفی می‌کرد ، اکنون رو به افول است. دانشمندان زیادی در حال حاضر به این نظریه اعتقاد دارند و البته دلایل زیادی پشت آن وجود دارد.  اتحاد جماهیر شوروی دو سال بعد از به قدرت رسیدن «جورج هربرت واکر بوش» (بوش پدر) به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، در سال 1991 دچار فروپاشی شد. بوش پدر در آن زمان، تنها کسی نبود که از پایان نظم جهانی دو قطبی به عنوان میراث جنگ جهانی دوم سخن می‌راند. او به همراه کارشناسان مسائل راهبردی و تحلیلگران سیاسی، آغاز عصر هژمونی آمریکا و آغاز قرن آمریکایی را نوید داده و می‌گفتند که ازاین پس، سبک زندگی، ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی بر دنیا حاکم خواهد بود. (2)

در ادامه می افزاید که جورج دبلیو بوش (بوش پسر) هم سیاق پدرش را به گونه‌ای دیگر پیش گرفت . او برنامه‌های دولتش را بر نظریه‌های «پایان تاریخ» از «فرانسیس فوکویاما» و «برخورد تمدن‌ها» از «ساموئل هانتینگتون» استوار کرد . بوش، تروریسم سازمان‌یافته را دشمن جدید آمریکا بعد از شوروی قرار داد و به عراق و افغانستان حمله کرد. پس از آن بود که نخستین نشانه‌های افول هژمونی آمریکا آشکار شدند. «نوام چامسکی»، اندیشمند و نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی در همان زمان گقت که افول آمریکا آغاز شده و تبختر مقام‌های آمریکایی درباره اینکه این کشور قدرت بلامنازع دنیا خواهد ماند جز «خیال خوش» نبوده است.  (3)

«تد گالن کارپنتر» استاد دانشگاه و عضو اندیشکده کاتو برای اولین بار از اصطلاحی به نام «افول موریانه‌ای» برای اشاره به زوال تدریجی قدرت آمریکا به دلیل برافروختن جنگ‌های متعدد و عقب افتادن از رقبایش اشاره کرد. این اصطلاح بعداً در مقاله‌ای توسط «کریستوفر لین» مورد استفاده قرار گرفت.

در سال‌های گذشته، روی کار آمدن «دونالد ترامپ» به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، تحلیل‌گران بیشتری را به سخن گفتن از نشانه‌های این زوال واداشته است . ترامپ، در سال 2016 به عنوان نخستین سیاست مدار در سطح اول قدرت به از دست رفتن نشانه‌های قدرت آمریکا اعتراف کرد و با بیان اینکه آمریکا دیگر با عظمت نیست ، محور شعار تبلیغاتی‌اش را «آمریکا را دوباره با عظمت کنیم» قرار داد. دولت ترامپ علاوه بر این در نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود (سال 2017) رسماً افول قدرت آمریکا را به رسمیت شناخت و محور برنامه‌هایش را تلاش برای جلوگیری یا موخر کردن آن قرار داد.

(1) خبرگزاری تسنیم ؛ یادداشت روز ؛ ۷ اندیشمندی که افول آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند ، ۱۵ مهر ۱۳۹۸

(2) همان

(3) همان

« هنری کیسینجر » ، نظریه‌پرداز راهبردی و سیاستمدار شناخته‌شده آمریکایی در همین باره گفته است : " به نظرم ، ترامپ شاید یکی از همان چهره‌هایی در تاریخ باشد که گاه گاه برای اعلام پایان یک عصر سر برمی‌آورند. " (1)

درباره رابطه ترامپ با افول قدرت آمریکا، البته میان تحلیلگران اختلافاتی وجود دارد. عده زیادی معتقدند که روند زوال از قبل آغاز شده بود و رأی مردم به ترامپ با شعار «دوباره آمریکا را با عظمت کنیم» به نوعی اعتراف دسته‌جمعی جامعه به از عظمت‌افتادگی آمریکا بود. از نظر این دسته، ترامپ بیش از آنکه عامل افول قدرت آمریکا باشد، نشانه آن است. دسته دوم معتقدند که قبل از ترامپ زوالی در کار نبوده و این او بوده که با سیاست‌هایی مانند خروج از توافقنامه‌های بین‌المللی و دور کردن آمریکا از متحدان دیرینه‌اش دنیا ضربه‌های جبران‌ناپذیری به رهبری و نفوذ آمریکا در دنیا وارد کرده است. از نظر این گروه، ترامپ عامل زوال قدرت آمریکا است.  گروه دیگری از تحلیلگران که نظراتی ما بین گروه اول و دوم دارند هم معتقدند که روندی آهسته و شاید قابل پیشگیری برای زوال آمریکا در سال‌های گذشته وجود داشت، اما ترامپ با نشان دادن همان روی آمریکا که چنین روندی را رقم زده بود ، به عامل کاتالیزور و تسریع‌کننده آن تبدیل شده است.  

علی‌رغم این، هر سه گروه این تحلیلگران، زوال هژمونی آمریکا را آشکارتر از آن می‌دانند که بتوان آن را انکار کرد . بحث تنزل هژمونی قدرت آ مریکا محدود به یک عرصه نمی شود و این فروپاشی همه جانبه خواهد بود و البته در حوزه های اقتصادی ، نظامی و سیاسی بیش از دیگران خودنمایی می کند و پرداختن به همه ابعاد فرصت مستوفی و تحقیق دیگری را می طلبد و در این مجال اندک تنها تلاش می شود به برخی از مصادیق از نگاه اندیشمندان غربی اشاره شود .

در یادداشت مذکور به این گزارش استناد شده است که کشور آمریکا در عرصه اقتصادی گرچه هنوز حرف اول را می‌زند ، اما شرکت چندملیتی خدمات مالی و بانکی «استاندارد چارترد»، بر اساس مطالعات علمی پیش بینی نموده که کشور چین بر پایه برابری قدرت خرید و تولید ناخالص داخلی (ارزش کالا و خدماتی که در یک سال از سوی کشوری ایجاد می‌شود) ، سال 2020 بعنوان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی جهان معرفی گردد و این تنها چین نخواهد بود که آمریکا را پشت سر می‌گذارد . طبق این پیش‌بینی، تا سال 2030 ، هند در جایگاه دوم و آمریکا در جایگاه سوم اقتصاد ساخت جنگنده‌های رادار گریز نسل پنجمj-20  و j-31، به آب انداختن دو ناو هواپیمابر، ساخت ناوشکن‌های قدرتمند تایپ 055 و 054 قدرتی فزاینده را برای ارتش چین ایجاد کرده است . سال جاری میلادی اندیشکده غیرانتفاعی رند (RAND) که در حوزه سیاست‌های جهانی فعالیت می‌کند، اعلام کرد که چندین سناریوی شبیه‌سازی برای جنگ جهانی سوم را اغلب با پشتیبانی پنتاگون و برای سنجش آمادگی نیروهای آمریکایی در جنگ در برابر دیگر ابرقدرت‌های نظامی جهان به اجرا درآورده است اما مشاهده کرده که آمریکا در این شبیه‌سازی‌ها

(1) خبرگزاری تسنیم ؛ یادداشت روز ؛ ۷ اندیشمندی که افول آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند ، ۱۵ مهر ۱۳۹۸

و در هر سناریویی بعد از سناریوی دیگر متحمل شکست‌های سنگین شده است. (1)

 

افول آمریکا از دیدگاه اندیشمندان غربی

« دیوید اوکمانک » محقق اندیشکده رند در سخنرانی در «مرکز امنیت آمریکای جدید» گفت : « در شبیه‌سازی‌های ما هنگامی که در برابر روسیه و چین می‌جنگیم نیروهای «آمریکا» مغلوب می‌شوند. این مانورهای شبیه‌سازی شده هرچند به صورت فرضی برگزار شده‌اند اما هشدار می‌دهند نظم جهانی که آمریکا برای بیش از یک قرن برای دفاع از آن مبارزه کرده با خطر روبه‌رو است .»

علاوه‌بر این، کمیسیون راهبرد دفاع ملی در آمریکا که از سوی کنگره به‌منظور ارزیابی راهبرد دفاع ملی آمریکا تعیین شده است در گزارش ماه نوامبر 2017 نوشت: « اگر آمریکا وارد جنگ با روسیه در بالتیک یا جنگ با چین بر سر تایوان شود آمریکایی‌ها با شکست نظامی قطعی روبه‌رو می‌شوند .»

در حوزه سیاسی نیز چین با حضور در سازمان‌های بین‌المللی، ایجاد ائتلاف‌ها و برنامه‌های اقتصادی مشارکتی با کشورها و مجموعه‌های منطقه‌ای، نفوذ زیادی را در حوزه سیاسی برای خود فراهم آورده است؛ به‌گونه‌ای که این کشورها با ایجاد روابط اقتصادی گسترده با چین و وابستگی اقتصادی به این کشور دیگر در گروه‌بندی‌های ضدپکن حضور نخواهند داشت. چین اما تنها معضل آمریکا در حوزه‌های نامبرده نیست. هند، روسیه و کشورهای دیگری مانند برزیل نیز به سرعت در حال پیشرفت هستند.

« نوام چامسکی » نظریه‌پرداز، اندیشمند و تحلیلگر مسائل سیاسی مقاله‌های متعددی درباره افول آمریکا به رشته تحریر درآورده است . او  همانند برخی از تحلیلگران دیگر مانند «فرید زکریا» معتقد است که افول آمریکا مسئله‌ای است که به دست خود آمریکا رقم خورده است.  چامسکی معتقد است آمریکا با آنکه یک دموکراسی است، اما به «کشور سرمایه‌داران» تبدیل شده است .

او که یکی از محققان و منتقدان پدیده نقش «پول‌های کثیف» در سیاست و در جریان سیاسی آمریکا است به تفصیل از نقش لابی‌های ثروت در سوق دادن سیاستمداران به نفع شرکت‌ها و موسسات مالی خصوصی نوشته است.  چامسکی به علاوه از منتقدان نظام سرمایه‌داری است و معتقد است آنچه امروز  به عنوان «سرمایه‌داری» خوانده می‌شود، اساساً نظام سوداگری شرکت‌ها همراه با خودکامگی‌هایی فراگیر و بسیار غیرپاسخگو است که کنترل عظیمی بر اقتصاد، نظام‌های سیاسی و حیات فرهنگی و اجتماعی اعمال می‌کنند و در همکاری نزدیک با حکومت‌های قدرتمندی هستند که در اقتصاد داخلی و جامعه بین‌المللی وسیعاً دخالت دارند.

(1) خبرگزاری تسنیم ؛ یادداشت روز ؛ ۷ اندیشمندی که افول آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند ، ۱۵ مهر ۱۳۹۸

چامسکی چنین استدلال می‌کند : " در ایالات متحده بیش از 80 درصد مردم نظام اقتصادی خود را « ذاتاً ناعادلانه» و نظام سیاسی را فریبکار و در خدمت «منافعی خاص» و نه منافع مردم می‌دانند. اکثریتی چشمگیر معتقدند صدای کارگران در امور جاری جامعه شنیده نمی‌شود (این درباره انگلستان هم صدق می‌کند)، اینکه دولت مسئول کمک به مردم نیازمند است، و اینکه صرف هزینه برای بهداشت و آموزش بر حذف مالیات و کاهش بودجه اولویت دارد، و لوایحی که امروز جمهوری‌خواهان در کنگره به آسانی می‌گذرانند به سود صاحبان ثروتمند و به ضرر عموم مردم است، و غیره و غیره. روشنفکران ممکن است داستان دیگری بگویند، اما یافتن واقعیت آن چنان هم دشوار نیست. "

نوام چامسکی، صراحتاً نظم نوین جهانی و ساختار معادلات قدرت در دنیای امروز را زیر سؤال می‌برد و نتیجه حاصله را صرفاً به نفع بسط تفکر سرمایه‌داری در جهان به حساب می‌آورد. او یکی از ویژگی‌های نظم نوین جهانی را آکندگی آن از نفاق و نژادپرستی می‌داند. چامسکی برای این سخن صدام را به عنوان شاهد مثال می‌آورد. به نظر چامسکی در نظم نوین جهانی، حقایق به نفع صاحبان قدرت جهانی تفسیر می‌شود، به گونه‌ای که حمله‌های صدام به کردها به طور گسترده در همه جا گزارش شد که واشنگتن را به مقابله مجبور کرد تا با ادعای دفاع از بی‌گناهان به سمت منافع خود حرکت کند. در حالی که حمله‌های شدیدتر و نابودکننده صدام به شیعیان اصلاً نه گزارش شد و نه سبب نگرانی.

«جیمز پتراس» استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه بیرمنگام، صدها مقاله و ده‌ها عنوان کتاب به رشته تحریر درآورده است. یکی از زمینه‌های تحقیقات پتراس، نقش لابی صهیونیسم در سیاست خارجی آمریکا است و او سیاست‌های تحمیل‌شده از سوی این لابی را عاملی می‌داند که موجب زوال قدرت آمریکا می‌شوند.  پتراس در سال 2008 میلادی در کتابی به نام « صهیونیسم، نظامی‌گری و افول قدرت آمریکا » به تفصیل به روشنگری درباره نقش لابی صهیونیسم در نظامی‌گری‌های آمریکا در منطقه پرداخته و بعد از آن به توضیح درباره عواملی پرداخته که موجب از بین رفتن قدرت آمریکا در دنیا می‌شود. به باور او ، بعد از پایان جنگ جهانی دوم ، اروپای غربی ، ژاپن و اخیراً چین و روسیه به سمت شکوفا کردن قابلیت‌های اقتصادی خودشان حرکت کردند ، در حالی که آمریکا با حرکت به سمت منافع لابی‌ صهیونیسم به نظامی‌گری روی آورد.  این استاد دانشگاه نوشته آنچه به آمریکا ضربه می‌زند، دست‌کم در کوتاه‌مدت به نفع اسرائیل است.

« فرید زکریا » از دیگر اندیشمندان و فعالان سیاسی معتقد به افول قدرت آمریکا و قائل به فروپاشی هژمونی آمریکا می باشد . این دانشمند سیاسی که یکی از مجری‌های شبکه خبری «سی‌ان‌ان» می با بخش عمده‌ای از مطالعات و تحقیقات خودش را به مسئله سیاست خارجی آمریکا اختصاص داده است. زکریا معتقد است افول هژمونی آمریکا، نتیجه استفاده نامناسب این کشور از قدرت خود در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم است. به باور او، آمریکا با سوءاستفاده از قدرتش متحدانش را از دست داده و دشمنانش را تقویت کرده است. زکریا معتقد است حملات 11 سپتامبر 2001 نقش دوگانه‌ای در افول هژمونی آمریکا بازی کرده است. این حملات، ابتدا واشنگتن را به بسیج منابع و نیروهای خود در جهت مقابله با آنچه «تروریسم» می‌نامید وادار کرد. در سال 2001، ایالات متحده که اقتصادش از مجموع 5 اقتصاد مابعدش بزرگتر بود، تصمیم گرفت هزینه‌های دفاعی خودش را به طرز قابل توجهی افزایش دهد. عامل دوم، به باور فرید زکریا حمله به عراق بود که به فاجعه‌ای پرهزینه برای این کشور تبدیل شد. او معتقد است که روی کار آمدن ترامپ آخرین ضربات مهلک را به سیاست خارجی آمریکا وارد کرده و او با خارج کردن آمریکا از پیمان‌هایی مانند TPP، دوری‌گزینی از اروپا و برون‌سپاری سیاست آمریکا به عربستان و اسرائیل هم زوال هژمونی آمریکا را به نمایش گذاشته و هم آن را به پیش برده است.

« دیوید رانی » استاد دانشگاه ایلینوی و نویسنده بیش از 100 مقاله و کتاب است. او در یکی از کتاب‌هایش به نام «بی‌نظمی جدید جهانی: افول قدرت آمریکا» از مفهومی به نام «بحران ارزش‌ها» سخن به میان آورده و نوشته که این معضل بعد از بحران اقتصادی سال 2008 جامعه آمریکا را در بر گرفته است. رانی معتقد است که بحران‌ ارزش‌ها در سراسر تاریخ سرمایه‌داری وجود داشته و پدیده‌ای ذاتی برای سرمایه‌داری است.  رانی نظریاتش در این کتاب را در وب‌سایت خود این طور توضیح داده است : « از جمله نتیجه‌گیری‌های من این بود که آنچه ما در دهه‌های 1970 و 1980 تجربه کردیم ، پدیده‌ای بود که نام آن را "بحران ارزش‌ها" می‌گذارم. در واکنش به آن، کل نظام سرمایه‌داری با تغییرات عمده ساختاری مواجه شد که موجب شد کارگران از مشاغل و خانه‌هایشان آواره شوند.  با وجود این نظام بازطراحی‌شده که جورج بوش پدر آن را "نظم نوین جهانی"  نامگذاری کرد، قابل ادامه نبود . این نظام ، روی یک خاله پوشالی بند شده بود.  امروز آن خاله پوشالی رو به فروپاشی است. ما یک بار دیگر با بحران‌ ارزش‌ها مواجه هستیم. در این کتاب استدلال کرده‌ایم که بحران فعلی ارزش‌ها یا به جایگزینی کامل نظام سرمایه‌داری جهان منجر خواهد شد ، یا تغییر ساختار کلی این نظام.»

وی در ادامه گفته است : « نقش مسلط آمریکا در دنیا از اواسط دهه 1940 پابرجا بوده است و سرمایه‌داری در شکل کنونی آن از بسیاری جهات تحت فشار قرار گرفته است. این فشارها احتمالاً موفق خواهند شد، هر چند که مشخص نیست که چه چیزی جایگزین آن خواهد شد. پیشنهاداتی ماندن افزایش هزینه‌های دولت هم در جلوگیری از این روند کارساز نخواهد شد.  رانی همچنین نوشته است : «همان‌طور که گفتم سال‌های 2008 و 2009 نقطه آغاز بحران ارزش‌ها هستند. منظور من این است که آنچه ما در سال 2008 تجربه کردیم فقط بزرگترین رکود اقتصادی از زمان بحران اقتصادی دهه 30 نبود ؛ آنچه امروز درحال تجربه آن هستیم هم بهبودی آهسته از آن بحران نیست . ما درآغاز یک بحران جدی‌تر قرار گرفتیم . بحران ارزش‌ها در سراسر تاریخ سرمایه‌داری وجود داشته‌اند و پدیده‌ای ذاتی خود سرمایه‌داری هستند.

« آلفرد مک‌کوی » استاد تاریخ دانشگاه «ویسکانسین-مدیسون» نویسنده کتاب مشهوری به نام «همدستی سیا در تجارت جهانی مواد مخدر» است.  مک‌کوی مقاله‌های متعددی درباره افول قدرت آمریکا نوشته و البته یکی از کسانی است که از نظم جهانی بدون سلطه آمریکا استقبال می‌کند.  مک‌کوی در کنار عواملی مانند کودتاهای سیا در کشورهای مختلف، جنگ ویتنام، شکنجه‌گاه‌های آمریکا پس از جنگ عراق و افغانستان و حملات پهپادی این کشور نقش چین را در افول هژمونی آمریکا پررنگ می‌داند. او معتقد است چین با ساختن نظم جهانی موازی با نظم آمریکایی، سازمان‌های تحت سلطه غرب در دنیا را به چالش کشیده است. از نظر او ، سازمان‌ همکاری شانگهای به جای ناتو ، «بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیا» به جای صندوق جهانی پول و «پیمان شراکت اقتصادی جامع در منطقه» به جای TPP  ، نهادهای متناظری هستند که چین به جای سازمان‌های غربی ایجاد کرده است.

« رابات پاتنیک » اقتصاددادن و تحلیلگر سیاسی هند است که نزدیک به 10 جلد کتاب، عموماً درباره مسائل سیاسی دنیا از دریچه اقتصاد بین‌الملل نوشته است. او از منتقدان نظام سرمایه‌داری است و پیش‌بینی‌اش درباره افول هژمونی آمریکا را هم بر اساس نقائص ذاتی این نظام استوار ساخته است. به باور پاتنیک، بحران اقتصادی دنیا در سال 2008 بحرانی در هم‌بافته در ذات سرمایه‌داری جهانی است و گذر از این بحران در آمریکا و سایر نقاط دنیا، نه با راه‌حل‌های ریشه‌ای بلکه با راه‌حل‌های گذرا و مسکن‌وار صورت گرفته است. وی اخیراً در یادداشتی نوشت: «بعد از بحران سال 2008، در آمریکا و سایر نقاط دنیا "سیاست پولی انبساطی" به کار گرفته شد و نرخ بهره را تا نزدیک صفر پایین بردند. این کار، فقط یک فضای تنفس موقتی برای سرمایه‌داری دنیا ایجاد کرد، اما الان مجدداً نشانه‌های رکود ظاهر شده است. »

پاتنیک می‌گوید جنگ تجاری آمریکا و چین که با هدف خارج کردن اقتصاد آمریکا از بحران آغاز شده اکنون در حال تسری دادن بحران داخلی آمریکا به اقتصاد جهانی است و اندک انگیزه‌های موجود برای سرمایه‌گذاری در جهان را کاهش داده است. به نظر او، با آنکه ممکن است اینطور تصور شود که این سیاست‌های «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا است که دنیا را در آستانه یک رکود اقتصادی دیگر در دنیا قرار داده ، تحلیلگران، انتخاب او در سال 2016 را «نشانه» و نه «عامل» حرکت رو به سقوط نئولیبرالیسم اقتصادی می‌دانند که از زمان ریاست‌جمهوری رونالد ریگان، مبنای سیاست‌گذاری اقتصادی در آمریکا بوده است.

« کریستوفر لین » از تحلیلگران برجسته سیاسی و عضو هیئت علمی دانشکده خدمات دولتی در دانشگاه تگزاس است . او تا کنون نزدیک به یکصد مقاله در رسانه‌های آمریکایی به رشته تحریر درآورده و مولف سه عنوان کتاب در حیطه سیاست خارجی آمریکا و مسائل مربوط به آن است. لین علاوه بر این ده‌ها عنوان مقاله پژوهشی در مجلات معتبر علمی و پژوهشی درباره موضوعاتی مانند هژمونی امریکا، ائتلاف ناتو، سیاست آمریکا بعد از جنگ‌های جهانی، سیاست آمریکا در عراق و ... به چاپ رسانده است.  کریستوفر لین در مقاله‌ای که در اندیشکده چتم‌هاوس منتشر شده توضیحات مفصلی درباره عوامل و ریشه‌های افول هژمونی آمریکا ارائه کرده است. وی ظهور چین را نخستین و مهم‌ترین عامل در این افول می‌داند.  لین نوشته است : « امروزه ستون‌های نظامی، اقتصادی و سازمانی که نگهدارنده پکس آمریکانا (سلطه آمریکا) بوده‌اند توسط چین به چالش کشیده شده‌اند. »

او درباره افول قدرت نظامی آمریکا نوشته چین در این حوزه فاصله‌اش با آمریکا را کمتر کرده است . لین به نقل از اندیشکده رند نوشته بین سال‌های 2020 تا 2030 ساختار نظامی چین در زمینه‌های مانند دکترین، تجهیزات، پرسنل و آموزش تقریباً با آمریکا برابری خواهد کرد. در تحلیل این اندیشکده همچنین پیش‌بینی شده سلطه نظامی آمریکا بین همین سال‌ها در آسیای شرقی به شدت کاهش خواهد یافت. لین معتقد است در طول دهه گذشته نشانه‌های کاهش قدرت اقتصادی آمریکا و از سوی دیگر افزایش قدرت اقتصادی چین بیشتر از آن بوده‌اند که بتوان آنها را نادیده گرفت. از زمان شروع دوران رکود بزرگ، چین به طور مستمر در زمینه صادرات، تجارت و تولید جزو کشورهای رده بالا بوده است. سال 2014 بانک جهانی با اعلام اینکه چین به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شده، جهان را شگفت‌زده کرد . لین علاوه بر این معتقد است حوادثی که در صحنه دنیا اتفاق افتاده‌اند قدرت نرم آمریکا را هم به شدت کاهش داده‌اند. او معتقد است یکی از بزرگترین تأثیرات دوران رکود اقتصادی بزرگ، اثراتی بود که روی ادراک‌های عمومی در جهان از قدرت نرم آمریکا ایجاد کرد . این واقعیت که نظام مالی تحت سلطه آمریکا به دلیل بحرانی که در خود آمریکا ایجاد شده بود دچار تشویش شد حیثیت و قدرت این کشور را لکه‌دار کرد و این ادعاهای جهان غرب مبنی بر اینکه اقتصاد بازار آزاد، دموکراسی و جهانی شدن تنها مسیرهای تحقق توسعه سیاسی و اقتصادی هستند را به شدت بی‌اعتبار کرد. لین همچنین به نقل از تحلیلگران دیگر نوشته است  این واقعیت که نظام مالی تحت سلطه آمریکا به دلیل بحرانی که در خود آمریکا ایجاد شده بود دچار تشویش شد حیثیت و قدرت این کشور را لکه‌دار کرد و این ادعاهای جهان غرب  مبنی بر اینکه اقتصاد بازار آزاد، دموکراسی و جهانی شدن تنها مسیرهای تحقق توسعه سیاسی و اقتصادی هستند را به شدت بی‌اعتبار کرد.

« ماکسیم گورکی»  نویسنده معاصر روسی، پس از مسافرت به آمریکا، این سرزمین را « شهر شیطان زرد» نامید؛ عرصه عصیان‌گری انسان، محل نماهای سر به فلک کشیده ، تناقض قدرت و ضعف بشریت که در نمای بسته انسانی در پای برج های عمودی ترسیم می شود و بدین ترتیب ، او در پیش پای برساخته اش به ضعف می افتد . آمریکا محل مغالطه وهم آلود آزادی، توحش و سراب توهم سعادت بشری است که قانون صعود و نزول تمدن ها، گمانه فروپاشی اش را تقویت می کند ؛ گمانه ای که پیش تر از این ، پایگاه اینترنتی « مارکت‌واچ » نیز بر پایه آن گزارش تحلیلی خود را منتشر کرد. (1)

گزاره های فروپاشی هژمونی آمریکا

پیش بینی فروپاشی آمریکا بر مبنای گزاره های منطقی و دلایلی صورت گرفته که در پایان، نزدیکی افول آمریکا را اثبات می کنند، در حالی که زمان وقوع چنین رویدادی مشخص نیست اما وقوع آن حتمی به نظر می‌رسد. جوامع فرو خواهند پاشید، چرا که نخواهند توانست، پیش از وقوع این حادثه برنامه‌ریزی داشته باشند. آن ها نمی‌توانند زمانی که یک بحران رخ می‌دهد، با سرعت کافی عمل کنند. هنگامی که یک بحران رخ می‌دهد، آن ها غافل‌گیر می‌شوند در حالی که نباید چنین باشد. اما دیگر دیر شده است.  تمدن‌ها در

(1) عبداللهی ، محمد ؛ مقاله« 20  دلیل فروپاشی آمریکا » ، سایت تابناک ، اسفند 1389

سراشیبی رکود هستند . بنابراین، مرگ یک جامعه، ممکن است تنها یک یا دو دهه پس از این‌که میزان جمعیت، ثروت و قدرت آن به اوج خود می‌رسد، آغاز شود. مهمترین دلایل در قریب الوقوع بودن این فروپاشی عبارتند از :

1- حرص و ولع نهادینه در سرمایه داری

از زمانی که «جک باگل» کتاب «نبرد برای روح سرمایه‌داری» را نوشت ، «وال استریت» به عنوان بازار بورس آمریکا به بعد منفی اقتصاد آمریکا تبدیل شد و با حرص و طمع بسیار، کنترل واشنگتن را در دست گرفت. غنایمی که به ‌دست آورد نیز شامل کمک‌های اقتصادی، ورشکستگی‌ها و بیش از 7/23 تریلیون دلار بدهی های جدید به خزانه‌داری آمریکا و فشار بر دولت و مردم این کشور بوده است. « نائومی کلین» نویسنده کتاب « سرمایه‌داری فاجعه‌بار » با « مایکل مور» نویسنده کتاب « سرمایه‌داری : یک داستان عاشقانه » گفت‌وگو کرد . نتایج این گفت‌وگو که در مجله « نیشن» به چاپ رسید، سرمایه‌داری را در اصل ، قانونی کردن حرص و ولع اقتصادی دانست . « مایکل مور» هشدار می‌دهد : « سرمایه‌داری نه تنها

محدودیت‌هایی بر حرص و ولع انسان اعمال نمی‌کند ، بلکه در برخی مواقع به تقویت این جنبه نیز می‌پردازد. »  

به گفته مور، این اتفاق به این دلیل رخ می‌دهد که سرمایه‌داری در دست کسانی است که نگرانی‌های‌شان تنها مسؤولیتی است که در قبال سهامداران شان و یا جیب خودشان دارند . حرص و طمع در آمریکا قانونی شده و این امر با اداره واشنگتن توسط وال‌استریت میسر شده است.  طرفداران وال‌استریت به وسیله معامله سهام‌های کم‌ارزشی چون  AIG، FNMA ، FMAC که هیچ ارزش اساسی فرای پشتوانه خزانه‌داری ندارند، میلیاردها دلار به دست می‌آورند و بدین ترتیب حرص و ولع ، جانشین روح سرمایه داری و وسیله تخریب آن می شود. (1)

2- افزایش شکاف طبقاتی در آمریکا

بر پایه گزارش تحلیلی «مارکت واچ»1% آمریکایی‌ها بیش از 90 درصد ثروت آمریکا را در اختیار دارند . متوسط درآمد کارگران در سه دهه گذشته کاهش یافته ، در حالی که پاداش‌هایی که به مدیران تعلق گرفته ، بیش از ده برابر شده است.  آمار دولتی همچنین نشان می دهد که در سال 2009میلادی شکاف بین ثروتمندترین و فقیرترین آمریکایی ها به بالاترین سطح خود رسیده است ؛ از سوی دیگر، رکود آغاز شده در سال 2007میلادی جوانان را در خطر دوچندانی قرار داده است. (2)

« تیموتی اسمیدینگ» استاد دانشگاه ویسکانسین ـ  مدیسون و کارشناس فقر ـ  بر این باور است : « نابرابری درآمدی در حال افزایش است و اگر اطلاعات مالیاتی را در نظر بگیریم ، اوضاع وخیم تر نیز میشود . نسبت به کشورهای دیگر نابرابرترین توزیع درآمد را در آمریکا شاهد هستیم ؛ در عین حال ثروتمندان از بیشترین امتیازات اقتصادی بهره مند می شوند. »

(1) عبداللهی ، محمد ؛ مقاله« 20  دلیل فروپاشی آمریکا » ، سایت تابناک ، اسفند 1389

(2) این پایگاه در گذشته به نام « سی‌بی‌اس‌ مارکت‌واچ » شناخته می‌شد و  با شبکه تلویزیونی «سی‌بی‌اس» آمریکا همکاری داشت .

« هدرمن» تحلیلگر ارشد خط مشی در «بنیاد هریتیج» نیز بر این باور است که اطلاعات آماری نشان می دهد، خانواده های آمریکایی در همه سطوح، درآمد کمتری در سال 2009 میلادی داشته‌اند و البته آمریکاییان فقیر از این رهگذر بیشترین آسیب را متحمل شده اند.  بنا به گفته وی، مدت زمان زیادی طول می کشد تا مردم بتوانند به اوضاع خود سر و سامان دهند. یک گزارش جدید حکایت از تداوم افزایش فاصله و شکاف طبقاتی بین فقرا و اغنیا در ایالات متحده آمریکا در سال 2010 دارد.

3- گرایش به تجزیه طلبی

شمار بسیاری از مردم آمریکا که توان پرداخت مالیات های سنگین را ندارند و از تحمل بار هزینه جنگ طلبی‌های کاخ سفید خسته شده‌اند، تجزیه ایالات خود را خواستارند.  به گزارش «رحما» به نقل از خبرگزاری فرانسه، هواداران افزایش اختیارات دولت‌های ایالتی و حامیان تجزیه ایالات متحده در یک مورد اتفاق نظر دارند و آن این که «دولت فدرال آمریکا باید دست از سر آن ها بردارد.»

متخصصانی همچون «جیسون سورنس» از دانشگاه «بوفالو» در نیویورک می گویند : « رکود اقتصادی، بزرگ شدن دولت و افزایش سرسام‌آور هزینه های دولت فدرال، از عوامل گسترش گرایش به تجزیه در ایالات متحده است.»

4- چالش های منطقه ای فراروی آمریکا

پس از جنگ سرد، نظریه پردازان امنیتی آمریکا بر این باور بودند که با وجود پیروزی کشورشان در جنگ، این پیروزی دوام نخواهد داشت، زیرا چالش های منطقه ای به گونه ای گسترش یابنده و فراگیر، ظهور یافتند. در این میان، برخی از نظریه پردازان افول قدرت غرب را اجتناب ناپذیر می‌دانستند، ولی محافظه کاران جدید معتقد بودند که باید از راه تداوم برتری اقتصادی و بهینه سازی قدرت راهبردی بر مخاطرات امنیتی غلبه کرد.

«فرید برگ آرون» از نظریه پردازان آمریکایی در بهار ۱۹۹۴ میلادی در نشریه معتبر «علوم سیاسی» این کشور در مقاله ای با نام «آینده قدرت آمریکا» تأکید کرده بود که در سال های آینده، قدرت نسبی آمریکا در مقایسه با بسیاری دیگر از کشورها، سیر نزولی خواهد داشت. وی عنوان داشت که سیاست جهان گرایانه و تنگ نظرانه آمریکا با سیاست یکجانبه گرایی سرسختانه آن به آمیزه ای مهلک تبدیل خواهد شد.

اوضاع کنونی آمریکا و رویارویی با چالش های فرا روی جهانی و منطقه ای نشان داده است که گفته «آرون» در آن سال تا چه اندازه به واقعیت نزدیک شده است؛ هرچند فروپاشی نظام دوقطبی در دهه۱۹۹۰ فضایی برای حرکت آزادانه و هژمون گرایی آمریکا فراهم آورد، آمریکا ساختار موازنه قدرت در نظام بین الملل را با بن بست روبه رو ساخت و دیگر کشورهای جهان کم و بیش ناچار شدند ، در برابر محدودیت های آمریکا، واقعیت های سیاست قدرت را پذیرا شوند ، هر چند در این میان کشورهای اسلامی مبادرت به در پیش گرفتن راهبردهایی کرده اند که بیانگر مقاومت آنان در برابر هژمونیک گرایی آمریکا به شمار می رود.       در این میان، افکار عمومی جهان اسلام با علم به سیاست‌های سلطه طلبانه آمریکا و حمایت های بی چون و چرای کاخ سفید از اسراییل نسبت به سیاست های آمریکا واکنش نشان دادند. این مسأله در کنار اهمیت یافتن منطقه حساس خلیج فارس و خاورمیانه در عرصه سیاست خارجی آمریکا، به ویژه نقش امنیت انرژی برای منافع آمریکا، زمینه رویارویی جدیدی را فراهم کرد که مبتنی بر جدال فرهنگی، تمدنی و ایدئولوژیک جهان اسلام در برابر آمریکا است.

5-  پیروزی اسلام گرایان و کاهش سرعت روند صلح در خاورمیانه

پس از فروپاشی شوروی، صاحب نظران و استراتژیست های آمریکایی اسلام و اسلام گرایی را مهمترین تهدیدهای نامتقارن آمریکا برشمردند تا جایی که «رابین رایت» در همان سال های اولیه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نوشت : « موج جدید تجدید حیات اسلام چنان فراگیر شد که با مرگ کمونیسم، اسلام به غلط یکی از رقیبان ایدئولوژیک آینده غرب تلقی شد. »

« هانتیگتون » نیز در تئوری جنگ تمدن های خود، نبرد نهایی را بین اسلام و غرب عنوان کرد و در کنفرانسی در قبرس گفت : «مشکل ریشه ای غرب در بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه خود اسلام است.» از نظر نومحافظه کاران، خاورمیانه کانون اسلام سیاسی و تهدیدهای نامتقارن است. به تدریج این منطقه بر اثر تحلیل های کارشناسی در چهارچوب استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن 21 به عنوان محل اسلام مسلح و سیاسی تندرو قلمداد شده است. به جز جمهوری اسلامی که از جمله قدرت های مهم منطقه به شمار می رود، با پیروزی اسلام‌گرایان در ترکیه و همچنین پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه، نمایشی از شکست برنامه‌های ضداسلامی آمریکا در منطقه رخ داد. این عوامل باعث شده به تدریج از سرعت روند صلح در خاورمیانه کاسته شود.   به تعبیر وزیر خارجه وقت آمریکا در سال 2007 « هر گونه کاهش سرعت در صلح خاورمیانه، خطرات عظیمی در پی دارد. دشمنان تصمیم به از بین بردن این شانس تاریخی دارند، نباید اجازه دهیم موفق شوند. »

با توجه به روند صلح خاورمیانه و اظهارات وزیر خارجه وقت آمریکا، خطرات عظیمی از این راه آمریکا را در بر گرفته که تهدیدهای نامتقارن اسلام‌گرایی را علیه آمریکا، تقویت می کند.

6- شکست آمریکا در عراق

مقام‌های کاخ سفید عراق را به عنوان کلید خاورمیانه و راه رسیدن و سلطه بر این منطقه ارزیابی می کردند. «رایس» وزیر خارجه آمریکا در مقطع زمانی حمله به عراق نوشته بود: «یک عراق تحول یافته می تواند عنصری کلیدی در خاورمیانه باشد که آرمان ایدئولوژی های نفرت زا رشد نکند.» به همین دلیل، شکست واشنگتن در عراق نیز دومین شکست در خاورمیانه پس از افغانستان شد. «بوش» در زمان اعلام استراتژی جدید آمریکا در عراق گفت: «شکست در عراق یک فاجعه برای آمریکاست. پیامدهای شکست روشن است، اسلام گرایان تندرو و افراط گرا قدرت گرفته و نیرو جذب می کنند.»

7- شکست طرح خاورمیانه بزرگ

چالش های فرا روی آمریکا در خاورمیانه به‌ ویژه مشکلات حادث شده برای این کشور از زمان اشغال عراق در اوضاع کنونی، به سمتی سوق پیدا کرده که بسیاری از کارشناسان و محققان آمریکایی این چالش ها را آغاز افول هژمونی مورد ادعای کاخ سفید و شکست طرح خاورمیانه بزرگ تفسیر می کنند. کاخ سفید نیز می کوشید با فضای به وجود آمده پس از بحران عراق و اعمال فشار و تهدید نسبت به کشورهای عربی و اسلامی ضمن کاهش حجم کمک ها به ملت فلسطین، هژمونی رژیم تل آویو را بر منطقه محقق سازد و از این راه ضمن افزایش امنیت برای اسراییل، عمق راهبردی خود را نیز در منطقه تقویت کند و از انرژی به عنوان ابزاری برای کنترل و تحت فشار قرار دادن رقبای بین المللی بهره گیرد. به طور قطع یکی از اهداف کلان ایالات متحده در قالب طرح خاورمیانه بزرگ، حاکمیت و سلطه اسراییل بر منطقه بوده و هست. طرح خاورمیانه بزرگ، زمینه های حضور نظامی و سیاسی بیش‌تر آمریکا را در این منطقه فراهم کرده و تلاش می کند، زمینه ساز پیشبرد رژیم اسراییل و تضمین کننده بقای این رژیم باشد. به هر صورت، مهندسی جدید خاورمیانه که از سوی آمریکا دنبال می شود با مشکلاتی که پیش روی خود دارد، نه تنها اهداف اولیه و ثانویه خود را محقق نساخته بلکه با مشکلات حادتری از جمله در عراق و مخالفت های رو به افزایش داخلی و خارجی روبه رو شده است. شکست راهبرد آمریکا در عراق، به طور قطع، نه تنها آغاز تدریجی خروج نیروهای نظامی آمریکا را از این کشور تسریع خواهد کرد، بلکه هژمونی مورد نظر ایالات متحده را نیز شکننده تر از گذشته نمایان خواهد ساخت.

8- شکست استراتژی نظامی و حمله پیش دستانه

یکی از پایه های اصلی واشنگتن برای تغییر و دگرگونی خاورمیانه، استراتژی نظامی و حمله پیش دستانه بود. تجربه جنگ در افغانستان و عراق نشان داد که این استراتژی در جنگ نامتقارن کارآیی چندانی ندارد. بر همین اساس از نظر مقام‌ها و استراتژیست های آمریکایی، استراتژی نظامی برای تغییر و تحول منطقه خاورمیانه و حمله پیش دستانه شکست خورده و تکیه بر ابزار نظامی را یک اشتباه استراتژیک تلقی کردند؛ برای نمونه، «ریچارد هاوس» گفت: «همان گونه که آمریکا با صرف هزینه های سنگین در عراق و اسراییل در لبنان آموخته، نیروهای نظامی، نوشداروی مطمئنی نیست، این گزینه در برابر شبه نظامیان، سلاحی کُند و غیر مؤثر است. »

 استعفا و کناره گیری «رامسفلد»، وزیر جنگ آمریکا و یکی از طراحان استراتژی حمله پیش‌دستانه حاصل شکست استراتژی نظامی در منطقه بود. این امر موجب شد تا به تدریج این اندیشه در میان نظامیان و استراتژیست های آمریکایی پدید آید که بر حسب شرایط جدید جهانی و شکل و نوع تهدیدها به ویژه با توجه به شکست و ناکامی این کشور در عراق، افغانستان و لبنان، ساختار نظامی خود را متحول سازد.

حمله به ناوهای آمریکا ، شکار پهباد آمریکایی ، عملیات های موفق دریایی ایران بر علیه آمریکا ، موفقیت های متعدد حمله سایبری بر علیه آمریکا و حمله به عین الاسد و ... از مهمترین مصادیق شکست های پی در پی آمریکا در عرصه نظامی در سالهای اخیر است .

9- شکست موج چهارم دمکراسی در خاورمیانه

یکی از اهداف آمریکا در تهاجم به خاورمیانه، دمکراسی سازی بود. هر چند این اندیشه سابقه زیادی دارد، فروپاشی شوروی موجب قدرت بخشیدن به آن شد تا متفکران متعددی به آن بپردازند و حتی زور برای تحمیل دمکراسی امری جایز شمرده شود .

با این حال، ارزیابی تحولات منطقه در سال های اخیر نشان می دهد که دمکراسی بستری برای پیروزی و مطرح شدن اسلامگرایان شده و حتی در کشور سکولار ترکیه قدرت به دستان اسلام‌گرایان می افتد؛ بنابراین، سیاست مهار اسلام گرایان نتیجه عکس داشته و به قدرت یابی آنها انجامیده است. آن گونه که ریچارد هاوس، رییس شورای روابط خارجی وقت آمریکا اشتباه دوم آمریکا را در منطقه، حساب کردن روی ظهور دمکراسی برای آرام کردن منطقه دانست.

10- شکست مبارزه با تروریسم

پس از 11 سپتامبر، مبارزه با تروریسم به عنوان یکی از اهداف سیاست های آمریکا اعلام شد. بررسی دیدگاه های بیش از صد نفر از کارشناسان ارشد سیاست خارجی آمریکا چه از طیف جمهوری‌خواه و چه دمکرات، نشان داد نزدیک 80% شرکت کنندگان در «کارنامه تروریسم» در دولت ایالات متحده مشغول به کار بوده اند که از این مقدار بیش‌ از نصف آن ها در قوه مجریه، یک سوم در ارتش و 17% در جامعه جاسوسی فعالیت داشته اند. 84% از کارشناسان، کارنامه تروریسم آمریکا را در جنگ علیه تروریسم، موفق ندانسته اند. 86% این کارشناسان جهانی را به تصویر کشیده اند که به طور فزاینده ای برای مردم آمریکا خطرناک تر می شود.  به طور کلی، آن ها اتفاق نظر دارند که دولت ایالات متحده در تلاش های امنیت داخلی خود بی کفایت است.

11- ناکارآمدی ارتش آمریکا

قدرت نظامی آمریکا، بزرگترین تکیه گاه این کشور برای تقویت و حفظ ابرقدرتی آن در جهان به شمار می رود. افزایش بودجه نظامی آمریکا پس از 11 سپتامبر 2001 بیانگر قدرت نظامی در راهبرد جهانی آمریکاست. 145 هزار نیروی نظامی آمریکا در عراق با تمام تجهیزات پیشرفته قادر نیست با 1% از جمعیت عراق که در تقابل با ارتش آمریکا است، مبارزه نماید. تلفات روزافزون این کشور در عراق و شیوع بیماری های روانی در میان ارتش مستقر در این کشور و فرار سربازان آمریکایی بیان‌گر ناتوانی ارتش آمریکا در مهار امنیتی است. عقب نشینی ارتش آمریکا از شمال و جنوب افغانستان و سپردن امنیت این مناطق به ناتو و ناکافی دانستن سربازان آمریکایی در عراق توسط بوش مصادیق روشنی از شکست ارتش آمریکا در برابر نیروهای نامتقارن در منطقه است.  گزارش «بیکر ـ همیلتون» نشان داد که ارتش آمریکا در جنگ با تروریسم شکست خورده است.

12- شکست اطلاعاتی کاخ سفید

حادثه 11سپتامبر، برآورد نادرست سازمان اطلاعات آمریکا برای تهاجم به خاورمیانه و پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و هم‌چنین شکست سناریوی براندازانه در ایران همگی مصداق شکست اطلاعاتی آمریکاست. مدت ها از اعتراف بیشتر سیاستمداران و صاحب نظران آمریکایی مبنی بر شکست خود در نبرد اطلاعاتی در خاورمیانه می گذرد که به جابه جایی مسئولان سازمان سیا و مراکز اطلاعات ملی آمریکا پیامدهای این شکست است. در این باره، «برژینسکی» مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا، برآورد نادرست امنیتی از عراق قبل از جنگ را بزرگترین افتضاح در تاریخ سازمان های اطلاعاتی آمریکا یادآوری کرده است.

13- افزایش نفوذ و قدرت در ایران

تضعیف و نابودی جمهوری اسلامی ایران از جمله اهداف آمریکاست؛ امری که روند تحولات منطقه ای و جهانی نشان از شکست آن دارد چرا که حتی ارزیابی مقام‌های آمریکایی این است که جمهوری اسلامی ایران قدرت و نفوذ بی بدیلی در منطقه پیدا کرده است. این فرآیند انتقاداتی را به سیاست های دولت های وقت آمریکا در پی داشته است. چنان چه «آلبرایت» وزیر خارجه سابق آمریکا در اعتراض به سیاست های بوش گفت: « ایران به خاطر تهاجم آمریکا به عراق قدرتمندتر شده و این بیش‌تر یک فاجعه است تا یک راهبرد که رییس جمهور آمریکا، مطرح کرده است. »

مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب ، به این موضوع مهم اشاره دارند و اقتدار روزافزون انقلاب اسلامی و تغییر چالشها و شکست مستکبران را از جمله مهمترین برکات انقلاب اسلامی بر می شمارند . مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم با برشماری بخش محدودی از سرفصل های عمده دفاعی ملت بزرگ ایران در سرگذشت چهل ساله ی انقلاب اسلامی ، اشاره می نمایند که کشور و ملت مستقل ، آزاد ، مقتدر  ، باعزت  ، متدین و پیشرفته ایران اسلامی با بسی ویژگی های افتخار آمیز دیگر که همه محصول انقلاب و نتیجه جهت گیری انقلابی  وجهادی است ، نظام سلطه را با چالش های جدیدی مواجه نموده است و یقیناً با چالش های دیروز او متفاوت است . این چالش های اساسی که مورد اذعان اندیشمندان آمریکایی است ، دلیلی مهم بر افول هزمونی آمریکا و قرار گرفتن او در سرآشیبی سقوط است .

در یک نگاه اجمالی مهمترین تفاوت چالش های دیروز و امروز دو جبهه  انقلاب و استکبار جهانی در حوزه دفاع ملی که در بیانیه گام دوم انقلاب به خوبی مورد توجه و تاکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است ، از این قرار است :

  1. 13 ) چالش در عمق نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی ایران در جهان

مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب ، در این باره می فرمایند :

" ... اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت  رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه ی جاسوس بود ، امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رزیم صهیونیستی  و بر چیده شدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته ی حزب الله و مقاومت در سراسر این منطقه است . " (1)

  1. 13 ) چالش در توان نظامی و قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران

 مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب ، در این خصوص می فرمایند :

" ... اگر آن روز ، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود ، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفته ی ایرانی به نیروهای مقاومت است . "

  1. 13 ) چالش در مهار جمهوری اسلامی ایران

مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب ، در این باره می فرمایند :

" ... اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خود فروخته یا با چند هواپیما و -

(1) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی ، 21/04/1391 : " ما به توفیق الهی، در کنار ملت فلسطین ایستادیم، در کنار ملتهای انقلاب کرده ی مسلمان ایستادیم، در کنار مردم مظلوم بحرین ایستادیم، در کنار همه ی کسانی که در مواجهه ی با آمریکا و صهیونیسم قرار دارند، ما ایستادیم و از آنها دفاع میکنیم و در این مورد از هیچ کس و هیچ قدرتی ملاحظه نمی کنیم ."

بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملت ایران فائق آید ، امروز برای مقابله ی سیاسی وامنیتی با جمهوری اسلامی ، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده ها دولت معاند یا مرعوب می بیند و البته باز هم در رویارویی ، شکست می خورد . "

14- از دست دادن مدیریت بحران

گزارش های مراکز راهبردی و مطالعاتی آمریکا نشان داد که اوضاع منطقه از کنترل کاخ سفید خارج شده و آمریکا به تنهایی قادر به حل مشکلات ناشی از تغییرات در خاورمیانه نیست. هر چند در سال های گذشته برای برون رفت از این وضعیت، نخست یک جانبه گرایی در تحولات عراق و مسأله هسته ای ایران و سایر بحران های منطقه ای از جمله سوریه و لبنان را کنار گذاشت و به کشورهایی چون فرانسه و آلمان متوسل شد و یا در افغانستان با عقب نشینی از مناطق جنوبی و شمالی جای خود را به نیروهای ناتو بخشید؛ در برخورد با روسیه فرانسه را با خود همراه ساخت و در خلع سلاح حزب الله لبنان از دخالت مستقیم پرهیز کرد، رویداد اخیر که به انحلال کابینه «حریری» در لبنان انجامید، نشان داده شد تمامی این سیاست ها، نتوانسته مدیریت بحران را به کاخ سفید بازگرداند؛ همان گونه که در سال های گذشته گزارش 142 صفحه ای بیکر ـ همیلتون قاطعانه اعلام کرد در صورتی آمریکا می تواند بحران خاورمیانه را مدیریت کند که به کشورهای ایران و سوریه متوسل شود.

15- شکل گیری خاورمیانه اسلامی

همه تلاش آمریکا از هجوم سخت افزاری و نرم افزاری به خاورمیانه تغییر فرهنگ سیاسی منطقه و حاکم کردن لیبرال دمکراسی بود، ولی اینک اسلام به عنوان ایدئولوژی مطرح در خارومیانه قدرت را در دست گرفته است. ناسیونالیسم غربی و لیبرال دمکراسی هیچ جایگاهی در جوامع اسلامی خاورمیانه نخواهد داشت، همان گونه که «گراهام فولر» در مقاله «آینده اسلام سیاسی» نوشت  : « اسلام تنها آلترناتیو منطقه است و سیاست های غرب و آمریکا مانع از روند رو به پیشرفت آن نخواهد شد، بلکه سیاست های خاورمیانه ای بوش موجب تسریع و شتاب آن نیز گردید. » روند تحولات منطقه، نشان از فرآیند رو به رشد اسلام گرایان است که غرب گرایان را به کناری می زنند.

16-  آمار تکان دهنده وضعیت دختران آمریکا

در حالی که مسأله‌ عفاف و حجاب دختران و زنان مسلمان، به ویژه در جمهوری اسلامی ایران به یکی از معضلات اصلی، سیاسی و به دنبال آن از اهداف اصلی حمله‌ها و تهاجم‌های فرهنگی لشکریان جنگ نرم آمریکا تبدیل شده و مقام‌های سیاسی آمریکا به رغم غوطه‌وری در مرداب مشکلات اقتصادی و انزوای سیاسی خود، دایم نگرانی خود را از وضعیت دختران و زنان در ایران اسلامی اعلام می‌کنند، وضعیت دختران و نوجوانان آمریکایی، در ابعاد متفاوت روحی، روانی، ناامیدی، ناامنی ... و به ویژه در مسایل جنسی، بسیار اسف‌بار است! بنا بر آمار رسمی گزارش شده ، نزدیک به نیمی (46٪) از کل دختران بین 15 تا 19 ساله‌ آمریکایی، دارای سابقه‌ی روابط جنسی هستند و این در حالی است که قوانین ازدواج در اسلام برای زیر هجده سال را با شعار «کودک آزاری» مورد تنقید قرار می‌دهند! و حال آن که بدیهی است با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و ... ، حتی اگر فرهنگ ازدواج در سنین نوجوانی در ایران همگانی شود، باز ممکن نیست که نیمی از دختران 15 تا 19 ساله ازدواج کنند. در میان دختران 15 ساله‌ و مجرد آمریکایی، فقط 13٪ رابطه‌ جنسی را تجربه نکرده‌اند ! یعنی 87٪ آنان بدون ازدواج از سابقه رابطه‌ی جنسی برخوردارند و تا سن 19 سالگی فقط از هر 10 نفر، 3 نفر فاقد چنین رابطه‌ای هستند! و البته این رقم طبق گزارشات رسمی است که همیشه کمتر از واقعیت بیرونی است. حداکثر سن تجربه‌ رابطه‌ جنسی دختران آمریکایی، 17 سالگی است، در حالی که حداقل سن ازدواج آن‌ها 20 سالگی است و این بدان معناست که این عده در معرض حاملگی‌های زودرس و ابتلا به بیماری‌های مقاربتی که شاید یک دهه به طول انجامد هستند.

بنا بر آمار رسمی در سال 2006 تعداد 420.200 سقط جنین توسط مادران 15 تا 19 ساله به ثبت رسیده است و سن به پایان رساندن دوران بارداری زنان 15 تا 19 ساله در این سال به 27٪ تنزل پیدا کرده است. با توجه به این که از هر 10 نوجوان فقط 6 نفر به هنگام سقط جنین با بزرگتر خود مشورت کرده و تحت نظر آن‌ها نوزاد خود را سقط می‌کنند، دولت آمریکا تصمیم دارد تا پایان سال 2010 حضور و همراهی یکی از والدین برای سقط جنین را در 38 ایالت اجباری کند.

17- هماهنگ نبودن هنر و سیاست‌های آمریکا

هنر و سیاست‌های واشنگتن، همیشه با هم هماهنگ نیستند. حتی در اوج موفقیت سیاست فرهنگی آمریکا در سال‌های دهه 1950(م)، تلاش‌های این دولت برای ترویج هنر آمریکایی در خارج از کشور گرفتار بحث‌های داخلی شده است.

بنا بر اظهارات «مایکل ال.کرن» نویسنده کتاب «ریزش پناهگاه‌های روح بشری: هنر آمریکایی و جنگ سرد» وزارت امور خارجه تورهای بین‌المللی دو نمایشگاه را به خاطر اتهام به کمونیستی بودن برخی از هنرمندان و یا داشتن تفکرات کمونیستی، لغو کرده است.

یکی از این هنرمندان «جودی ورتین»، متولد آرژانتین و ساکن بروکلین است، وی پس از خلق یک اثر هنری در سال 2005 در مکزیک، مورد تهدید گروه‌های ضد مهاجرت قرار گرفت، وی در اثرش کفش‌های کتانی کشیده بود و آن‌ها را به مردم ساکن تیجانوی مکزیک، تعمیم داده بود که قصد عبور از مرزها به سمت ایالات متحده را داشتند. هر خانواده مجهز به قطب‌نما، چراغ قوه، مسکن‌های آرام‌بخش و کفش‌هایی بودند که نقشه ناحیه‌های مرزی روی کف آن حک شده بود، به باور خانم ورتین، نیروی هوشمند یک ایده فوق‌العاده است.

وی افزود: «به نظر من برای هنرمندان آمریکایی بسیار مهم است که به خارج از کشور سفر کنند تا عقیده متفاوتی نسبت به دنیا کسب کنند، این به واقع یک امر حیاتی است. »

« پاول فیفر»، هنرمند دیگری که در خارج از کشور روی آثارش کار می‌کند، معتقد است این تصور قابل تغییر است ولی به شرط این که این هنرمندان از آزادی کافی برخوردار باشند.وی ادامه داد: «بهترین آثار هنری نباید ضرورتاً به شیوه‌ای طراحی شوند که آقایان در وزارت امور خارجه تصور می‌کنند.»

فیفر با اشاره به تجربه کاری خود در خارج از کشور یادآور شد: «متقاعد کردن افرادی که برای خود کار می‌کنند و نه برای دولت آمریکا خالی از اهمیت نیست، همان‌ گونه که «فولرایت» در فیلیپین بارها و بارها به مردم گفته است که مقام رسمی دولت آمریکا نیست و تنها برای مردم کار می‌کند تا بتوانند به صداقت واقعی و گفت‌وگوهای دوجانبه اعتماد کنند. »

18- انحطاط فرهنگی

فرهنگ آمریکا بی‌هیچ متولی درگیر و دار شناخت بین واقعیت و خیال محکوم به مرگ است. چرا که به گفته یک نویسنده آمریکایی، توان شناخت واقعیت از خیال را از دست داده است. بر این مبنا فرهنگ آمریکایی نیازمند کنش‌گرانی است که آن را از وضعیت کودکی محتوم خویش خارج سازند. وضعیتی که شایعه‌های خاله زنکی و پوچ، به جای اخبار و اطلاعات به خورد مردم داده می‌شود. فرهنگ فرو رفتن در توهم و خیال و هم‌چنین فرهنگ سلبریتی که در اطراف آن رشد و نمو کرده، دست به دست هم داده اند و پوچی وحشتناکی نصیب جامعه کرده اند؛ این گونه است که اکنون فرهنگ آمریکا از یک فرهنگ تولیدی به یک فرهنگ مصرفی تبدیل شده است. در واقع خصلت «صنعتی شدن» به فرد فرد جامعه آمریکایی نیز تعمیم داده شده است. در این فرآیند حتی فساد به مختصات تجارت آمیخته می شود و سکس به یک مزیت اقتصادی بدل می شود. تولیدکنندگان محصولات پورنو هم می دانند که سن مشتریانشان به طور فزاینده ای در حال کاهش است، امّا سود و تجارت است که این فرآیند تولید را توجیه می کند.

ایالات متحده همانند بسیاری دیگر از معضلات فرهنگی، در آمارهای مربوط به مصرف مواد مخدر هم در جهان پیشتاز است. آمریکا بیشترین میزان مصرف کوکائین و بالاترین میزان سوءمصرف مواد مخدر در جهان را داراست؛ اوردوزی که فقط سالانه ۷۲ هزار کشته روی دست ایالات متحده می‌گذارد. شاید اگر ایالات متحده به جای میلیون‌ها دلار هزینه در غرب آسیا، افزایش سالانه بودجه دفاعی و کمک به رژیم صهیونیستی به معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ی خودش می‌پرداخت، امروز با این حجم از بحران فرهنگی و اخلاقی روبه‌رو نبود . (1)

19- افزایش فساد در آمریکا

هر سال در آمریکا سیزده هزار فیلم پورنو تولید می شود. برپایه گزارش (Internet filter review) عایدی جهانی پورنو شامل اتاق های پخش فیلم در هتل ها، کلوب های سکس و صنعت رو به گسترش سکس الکترونیک، 97 میلیارد دلار در سال 2006 بوده است. این عایدی، با درآمد شرکت های پیش‌رو در امر فن آوری مثل «مایکروسافت»، «گوگل»، «آمازون»، «ای بی»، «یاهو»، «اپل»، «نت فلیکس» و «ارث لینک» برابری می کند . فروش سالانه در آمریکا نزدیک 10 میلیارد دلار یا حتی بالاتر تخمین زده می شود.

هیچ ارگان یا نهادی در امر کنترل و مونیتورینگ صنعت پورنو وجود ندارد . برای نمونه، «جنرال موتورز » صاحب (Direct TV) است که هر ماه 40 میلیون تصویر پورنو روانه خانه آمریکایی ها می کند .  (At& T Broadband) و (Comcast Cable) هم اکنون به خاطر وجود «شبکه داغ» (سکسی) سرویس‌های سرگرمی و سرویس (pay per view) مخصوص بزرگ‌سالان، بزرگترین شرکت خدمات دهی پورنو در آمریکاست . این دو به تنهایی نزدیک به 80 درصد دلارهای صرف شده توسط کاربران و مصرفت کنندگان صنعت پورنو را پارو می کنند.

به گزارش «ایونا»، بنابر تحقیقاتی که وزارت دادگستری آمریکا درباره روسپی گری، فساد و فحشا انجام داده، دریافته است که این عمل تجارتی رایج و پرسود است که درآمد و سرمایه آن به 8 میلیارد دلار می رسد و با دیگر سازمان های تبه کاری در ارتباط می باشد. این تجارت اشکال گوناگونی را در بر می گیرد

 

(1) محمد دستاران ؛ خبرگزاری مهر ؛ گزارش تحلیلی مجله مهر ، اشاره به سخنرانی مقام معظم رهبری ، 28/2/1398

از چاپ کتاب های مستهجن گرفته تا مجلات، نوارهای ویدیویی، شبکه‌های ماهواره ای و اینترنت.

بنا بر آمار سازمان اطلاعات آمریکا (FBI) روسپی گری سومین درآمد سازمان های تبهکاری بعد از قاچاق مواد مخدر و قمار است و تقریباً به وسیله مجلات و فیلم های مستهجن 85% این درآمد را کسب می کنند.  در عصر کنونی، دست کم 900 سینما مختص به فیلم‌های مستهجن در آمریکا دایر است و بیش از 1500 کتاب‌فروشی، کلوپ فیلم‌ها و مجلات مبتذل را خرید و فروش می کنند و این تعداد حتی سه برابر غذاخوری های معروف مکدونالد است. مشخص است که آمریکا رتبه اول را در ساخت و تولید موارد فساد و فحشا به خود اختصاص داده است. این ها تنها بخشی از واقعیات کشور آ مریکاست . آمار مورد تایید موسسات رسمی آمریکا در سالهای اخیر گویای شواهد دیگری است مه مراتب فاجعه آمیزتر از این است .

یکی از مصادیق گسترش فساد در آمریکا که مورد توجه مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان بود ، وجود آار 40 درصدی ولادت های نامشروع در آمریکاست . طبق برآورد ورد فامیلی‌مپ، ۴۰ درصد تولدها در آمریکا خارج از ازدواج هستند. یعنی به احتمال زیاد یک نفر از هر دونفری که در خیابان‌های آمریکا در کنار شماست حرام زاده است. این آمار همچنین در کانادا ۳۳، در فرانسه ۵۷، در آلمان ۳۵، در انگلیس ۴۸ و در سوئد ۵۵ درصد است. به راستی که واژه‌ی تمدن حرام زاده مناسب تمدن غرب است . (1)

20- کاهش و افول قدرت نرم آمریکا

عملکرد آمریکا در سال های اخیر و به ویژه پس از جنگ در افغانستان و عراق موجب کاهش محبوبیت آمریکا در منطقه شد. همچنین افشا شدن شکنجه های غیرانسانی سربازان آمریکایی در گوانتانامو، ابوغریب در عراق و بعدها در افغانستان موج انتقادات علیه آمریکا را حوزه ای گسترده بخشید، به گونه ای که موجبات کاهش قدرت نرم آن را در جهان اسلام و حتی غرب ایجاد کرد.  مؤسسه مطالعاتی «رند» آمریکا در تحلیلی نوشت: «آمریکا به نوعی به طرفی حرکت کرده که به نظر می رسد، بیشتر شیعیان و سنی‌ها، اکثر اعراب و اکثر فارس ها، آمریکا را دشمن خود تلقی می کنند؛ در واقع، یکی از مواردی که طرف‌های درگیر در آن مشترک هستند، مخالفت آن ها با آمریکاست. « «جیمز دابینز» از مقام های پیشین وزارت امور خارجه آمریکا و نویسنده این تحلیل، خاطرنشان می کند: « نیروهای آمریکایی در عراق از سوی آشوبگران سنی، بعثی های سابق و اعضای القاعده مورد هدف قرار می گیرند و هیچ نشانه ای از این نیست که دشمنی آن‌ها با آمریکا در حال فروکش کردن است . »

21- وجود ۴۱ میلیون آمریکایی گرسنه بنا به گزارش وزارت کشاورزی آمریکا

بنا بر گزارش وزارت کشاورزی آمریکا، ۱۲.۳ درصد از خانواده‌های آمریکایی از گرسنگی رنج می‌برند. این یعنی بین ۴۰ تا ۴۱ میلیون آمریکایی. جامعه‌ای که یک درصدی هایش روز به روز در منهتن ثروتمندتر می‌شوند و ده‌ها میلیون هم محکوم به رنج بردن از گرسنگی مفرط هستند. البته اگر فقط از گرسنگی مفرط بگذریم، طبق گزارش سی‌ان‌ان، ۴۳ درصد خانواده‌های آمریکایی قادر به تأمین هزینه‌های ابتدایی مثل اجاره و غذا نیستند. آری، این کپیتالیسم است. کپیتالیسمی که شکاف طبقاتی در آمریکا را به بالاترین حد خود رسانده است! (2)

 

(1) محمد دستاران ؛ خبرگزاری مهر ؛ گزارش تحلیلی مجله مهر ، اشاره به سخنرانی مقام معظم رهبری ، 28/2/1398

(2) همان

22- وجود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار زندانی در آمریکا

ایالات متحده آمریکا نزدیک به ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار زندانی را در خود جای داده است. زندانیانی که بسیاری از آنها به خاطر مشکلات اقتصادی یا فرهنگ ویران آمریکایی پشت میله‌های زندان هستند. برای مثال فقط یک پنجم زندانیان آمریکایی به خاطر جرایم مرتبط با مواد مخدر در زندان هستند. یا آمار تکان‌دهنده‌ای که نشان می‌دهد که فقط یک سوم زندانیان زن جهان متعلق به آمریکا است. واقعاً اغراق نیست اگر ایالات متحده را اتوپیای زندانیان جهان بنامیم .(1)

23- 31 درصد تیراندازی‌های جمعی در آمریکا

۳۱ درصدی تیراندازی‌های جمعی در آمریکا به وقوع می‌پیوندد. در بازه زمانی ۱۹۶۶ تا ۲۰۱۲، ۲۹۰ تیراندازی جمعی در سراسر جهان به وقوع پیوسته است که ۹۰ تیراندازی جمعی سهم آمریکا از این میزان است. یعنی نزدیک به یک سوم تمام تیراندازی‌های جمعی در جهان! این رفتاری گانگستری همچنین سالانه موجب کشته شدن نزدیک به ۴۰ هزار آمریکایی به خاطر اسلحه نیز می‌شود. رفتاری که بی‌شک خروجی و ماحصل ایدئولوژی مدرن است. (2)

بدین ترتیب، به استناد دلایل ارائه شده درفوق و دلایل متعدد دیگر که از حوصله این تحقیق خارج است ، در ارتباطی تنگاتنگ، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و جامعه آمریکا را درمی نوردد تا این‌گونه این درگاه بسته شود. فروپاشی آمریکا حتمی است، زمانش را نمی دانیم، ولی چرخه صعود و نزول تمدن ها و شواهد، نشان از مرگ آمریکا دارد ؛ یک مرگ تدریجی !

 

راهبردهای مواجهه با فروپاشی هژمونی آمریکا

حال ، سئوال اساسی این است که آیا سیاست‌های غیرمتعارف دونالد ترامپ می‌تواند جایگاه هژمونیک آمریکا را تقویت کند یا موجب افول هژمونی این کشور خواهد شد؟(3) از طرفی ، راهبرد جمهوری اسلامی در مقابل آن چه خواهد بود ؟ برای پاسخ به این سئوال نکات زیر قابل توجه است :  

۱-   قدرت هژمونیک آمریکا همواره در تعامل و همکاری با دیگر قدرت‌های جهانی و به‌خصوص متحدین خود در اروپا و پایبندی به مقررات بین‌المللی شکل گرفته است. در واقع یکی از نقاط قوت هژمونی آمریکا، حضور فعال در عرصه بین‌الملل و همکاری با دیگر بازیگران جهانی است. امروز خروج آمریکا از پیمان‌های بین‌المللی نظیر پیمان حفظ محیط زیست و سازمان علمی فرهنگی یونسکو در کنار خروج از برجام و انتقال سفارت خود به بیت‌المقدس که مصداق عدم پایبندی به تعهدات بین‌المللی است، باعث شده تا کشورهای

 

(1) محمد دستاران ؛ خبرگزاری مهر ؛ گزارش تحلیلی مجله مهر ، اشاره به سخنرانی مقام معظم رهبری ، 28/2/1398

(2) همان

(3)دارابی ، محمد ؛ یادداشت تحلیلی " افول هژمونی آمریکا و فرصت های ما " ؛ سایت خبر آنلاین ، 15/5/1397

اروپائی بر مخالفت با استیلای آمریکا اصرار ورزند. تعاملات درونی کشورهای اروپائی با یکدیگر و هم‌چنین با قدرت‌های غیراروپایی و هم‌چنین موضع‌گیری‌های قوی و اقدامات متقابل اروپا علیه سیاست‌های  خودمحورانه ترامپ، نشانه‌های بارز مقاومت در برابر هژمونی آمریکاست. بر اساس تاکیدات مقام معظم رهبری ، نقش آفرینی فعالانه ایران در عرصه های بین المللی و با بهره گیری از روح بیانیه گام دوم انقلاب و مبتنی بر سه اصل محوری عزت ، حکمت و مصلحت ، یک راهبرد مهم و اساسی است . بررسی عملکرد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در قبال جامعه جهانی. خط مشی و استراتژی ها، تبیین مولفه های عزت ملی در روابط بین المللی ، فهم و توضیح میزان پیشرفت نظام اسلامی در حوزه قدرت بین المللی از طریق بررسی و مقایسه  چالش هایی که در سال های اول انقلاب در سطح بین الملل داشته با چالش های امروز و ... از مهمترین اقدامات در این حوزه است .

۲ - نقش تجارت آزاد در شکل‌گیری هژمونی آمریکا، دومین نقطه قوت دولت‌های آمریکایی تلقی می‌شود. اما امروز دولت ترامپ قوانین تجارت آزاد را نادیده گرفته و وارد یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی با متحدین غربی خود شده و سلطه بر منابع اقتصادی و وضع تعرفه‌های سنگین بر واردات را نه فقط برای تضعیف کشورهای رقیب مانند چین، ژاپن وروسیه بلکه علیه کشورهای عضو اتحادیه اروپا ضروری دانسته و متحدان قبلی را در مقابل خود قرار داده است. با این وصف، حفظ قدرت هژمونیک آمریکا با عدم پایبندی این کشور در تعهد عملی به تجارت آزاد در تضاد است و متحدان قبلی ایالات متحده در نظام سرمایه‌داری جهانی، سعی در مهار یا شکست هژمونی اقتصادی آمریکا دارند.  توسعه تحریم های شکننده و اقدامات مختلف قبل و بعد از برجام و پسا برجام در نیل به این هدف کلی است . مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب به راهبردهای مقابله و بلکه تهاجمی این موضوع مهم – یعنی مسله اقتصاد – اشاره فرموده اند .

در بیانیه گام دوم انقلاب ، مقام معظم رهبری معتقد هستند که بسیاری از فرصت های کشور اعم از ظرفیت های مادی و معنوی ، که کم نظیر است ، مورد غفلت دست اندرکاران قرار گرفته و تاکنون بی استفاده یا کم استفاده مانده است . در این خصوص در بیانیه مکرراً بیان می فرمایند : " ... گفته شده است که ایران  از نظر ظرفیت های استفاده نشده طبیعی و انسانی در رتبه اول جهان است ... "

معظم له در این بیانیه مهمترین این ظرفیت ها را نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیر بنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی  می دانند و این ظرفیت را مهمترین ظرفیت امید بخش کشور معرفی می نمایند ؛

"... 36 میلیون نفر در سنین میانه ی15 و 40 سالگی ، نزدیک به 14 میلیون نفر دارای تحصیلات عالی ، رتبه دوم جهان  در دانش آموختگان علوم و مهندسی ، انوه جوانانی که با روحیه انقلابی رشد مکرده و آماده جهادی برای کشورند ، و جمع چشمگیر جوانان محقق و اندیشمندی که به آفرینشهای علمی و فرهنگی و صنعتی و غیره اشتغال دارند .... "

مقام معظم رهبری در بیاناتشان علاوه بر ظرفیت های انسانی کشور به ظرفیت های جهان اسلام ، قاره آسیا - خصوصا غرب آسیا- کشور های مستقل و مستضعفین و  نیز فرصت های مادی کشور ایران پرداخته اند ، که در ادامه به چند نمونه از این بیانات اشاره می کنیم :

1- 2 ) ظرفیت منطقه ای (موقعیت جغرافیایی) ؛

در سال‌های معاصر تفوق و برتری آمریکا در خاورمیانه یا غرب آسیا یکی از نقاط تقویت کننده هژمونی این کشور بوده است. اما امروز فضای مقاومت در خاورمیانه که تبلور آن در سوریه است، منجر شده تا این منطقه تهدیدی برای نظم سیاسی مورد نظر کاخ سفید و تضعیف کننده قدرت هژمونیک آمریکا باشد.  بسیاری از کارشناسان روابط بین‌الملل معتقدند بحران سوریه یک تهدید جدی برای نظام تک‌قطبی بوده و تقویت کننده نظام چند قطبی است. در این برهه بازیگران جدیدی در غرب آسیا جای آمریکا را گرفته‌اند و سرنوشت این منطقه دیگر با اراده واشنگتن رقم نمی‌خورد. امروز گروه‌های تروریستی هم‌چون داعش نتوانسته‌اند منافع آمریکا را تامین کنند و و سرشکسته و شکست خورده، سوریه و عراق را ترک کرده‌اند. عدم حضور یا حضور کم‌رنگ واشنگتن در تحولات غرب آسیا علامت دیگری برای افول هژمون آمریکاست.مقام معظم رهبری در توصیف این ظرفیت می فرمایند :

 " این منطقه اى که اروپایى ها اصرار دارند اسم آن را بگذارند خاورمیانه ؛ .... اینجا غرب آسیا است.  آسیا یک قارّه ى بزرگى است، ما در غرب آسیا قرار داریم.  این منطقه ، منطقه ى بسیار حساسى است ؛ منطقه اى است از لحاظ راهبردى مهم ، از لحاظ نظامى مهم ، از لحاظ منابع زیرزمینى مهم ، از لحاظ ارتباط بین سه قارّه-  آسیا و اروپا و آفریقا-  مهم.  منطقه ى مهمّى است.  روى این منطقه برنامه دارند ، نقشه دارند ؛ باید این نقشه ها را ببینیم چیست و با این مقابله  کنیم ." (1)

2-2 )  ظرفیت جهان اسلام ؛

مقام معظم رهبری در بیان ظرفیت جهان اسلام اینگونه می فرمایند :  

" دنیاى اسلام دنیاى بزرگى است و داراى امکانات و ظرفیت هاى فراوانى است.  ما بیش از یک میلیارد جمعیت هستیم ؛ نزدیک به نیمى از ذخایر نفت دنیا متعلق به دنیاى اسلام است ؛ در حدود بیست و پنج درصد ذخایر گاز دنیا متعلق به دنیاى اسلام است ؛ نیروى انسانى مستعد در دنیاى اسلام فراوان است ؛ منابع غنى زیرزمینى-  غیر از منابع انرژى-  در دنیاى اسلام متنوع و فراوان است و نسبت بعضى از آنها به کلّ منابع دنیا تعیین کننده و بالاست ؛ بخش مهمى از آبراه هاى اساسى و تعیین کننده ى کره ى زمین هم متعلق به دنیاى اسلام است ؛ بازار دنیاى اسلام یکى از بزرگترین بازارهاى دنیاست؛ اینها همه ظرفیتهاى ماست.  دنیاى اسلام این ظرفیت را دارد که در صنعت ، کشاورزى ، تولید علم و در رشد و توسعه  عمومى جهان نقش ایفا کند . " (2)  

3-2 ) ظرفیت های جهانی ؛

مقام معظم رهبری در دیدار با کشورهایی مانند روسیه ، ونزوئلا ، غنا ، برزیل ، آفریقا جنوبی به ظرفیت کشورهای مستقل اشاره کرده اند و تاکید می کنند که امروز سیاست های استکباری همچون بلای  -

 

(1) بیانات در دیدار اعضاى مجمع جهانى اهل بیت (علیهم السلام) و اتحادیه  رادیو و تلویزیون هاى اسلامى ، 26/05/1394

(2) بیانات در دیدار با اقتصاددانان شرکت کننده در اجلاس بانک توسعه ى اسلامى ، 25/06/1383

بزرگ به جان بشریت افتاده اند وتنها راه پیشرفت وپیروزی کشورهای مستقل ایستادگی وتکیه برتوده های مردم در جنگ اراده هاست . (1)

4-2 ) فرصت های مادی کشور ؛

    مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب معتقدند که جوانان و مدیران کارآمد و پرانگیزه و خردمند میتوانند با فعال سازی و بهره گیری از فهرست طولانی فرصت های مادی کشور ، درآمدهای ملی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بی نیاز و به معنای واقعی دارای اعتماد به نفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند . در ادامه برخی از این فرصت ها را اینگونه بر می شمارند :

" ... ایرا ن با دارا بودن یک درصد جمعیت جهان ، دارای 7 درصد ذخایر معدنی جهان است ؛ منابع عظیم زیر زمینی ، موقعیت استثنایی جغرافیایی میان شرق و غرب  و شمال و جنوب ، بازار بزرگ ملی ، بازار بزرگ منطقه ای با داشتن 15 همسایه با 600 میلیون جمعیت ، سواحل دریایی طولانی ، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوع کشاورزی و باغی ، اقتصاد بزرگ و متنوع ، بخش هایی از ظرفیت های کشور است ؛ بسیاری از ظرفیت ها دست نخورده مانده است . "

از نگاه معظم له این فرصتها در واقع مهمترین فرصت های اقتصادی کشور و موثر در ابعاد مختلف قدرت دفاعی کشور از جمله سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و زیست محیطی خواهد بود .

5-2 ) ظرفیت انسانی مستعد و کارآمد :

مقام معظم رهبری در این بیانیه ، به ظرفیت انسانی مستعد و کارامد اشاره دارند . به تعبیر معظم له وجود 36 میلیون نفر در سنین 15 و 40 سالگی ، حدود 14 میلیون نفر دارای تحصیلات عالی ، رتبه دوم جهان در دانش آموختگان علوم و مهندسی ، وجود انبوه جوانان با روحیه انقلابی و آماده تلاش جهادی ، وجود جوانان محقق مشغول به آفرینش های علمی و فرهنگی و صنعتی ، از مهمترین فرصت ها و ظرفیت های انسانی انقلاب اسلامی است .

ایشان در خصوص جایگاه این فرصت و اهمیت این ظرفیت دفاعی می فرمایند : " اینها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوخته ی مادی با آن مقایسه نمیتواند شد . "

۳-  ظهور قدرت‌های تازه در نقاط مختلف جهان و نقش‌آفرینی بازیگران ملی و فراملی و تاکید کشورها بر فرهنگ، مذهب و تمدن بومی خود نیز پیشبرد اهداف ترسیمی قدرت هژمون را با مانع مواجه ساخته است. امروز اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان، نظام چندقطبی را برای تامین منافع خود ترجیح داده و طرفدار تعامل و همکاری با یکدیگر، پرهیز از جنگ و خشونت و تاکید بر گفت‌وگو برای حل اختلافات هستند. در عین حال سیاست‌های جنگ‌طلبانه و تهاجمی آمریکا و حمایت واشنگتن از نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا، مورد پذیرش قاطبه کشورهای جهان نیست. این عامل مهمی در افول هژمونی آمریکاست .

ملت بزرگ ایران نیز که با انقلاب اسلامی خود به ام القرای کشور های اسلامی و الگوی همه کشورهای مستقل و آزادی خواه تبدیل شده است و ثمره صدور انقلاب خود را در طول سالهای اخیر در بیداری اسلامی و خیزش ملت های آزاده دنیا در مقابل نظام تک قطبی سلطه جویانه آمریکا به رخ جهانیان

 

(1) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار سران کشور ونزوئلا ، 02/09/1394

کشانده است و دامنه گسترده آن را در اعتراضات مدنی در حال وقع کشورهای اروپایی و جامعه امریکایی میتوان دید ، می بایست راهبردهای دفاعی مورد اشاره و تاکید مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب را در چله دوم انقلاب نصب العین قرار دهد و قطعا ثمره آن سرعت بخشیدن به افول هژمونی آمریکا است . مهمترین این راهبردهای دفاعی در بیانیه گام دوم عبارتند از  :

1- 3 ) حفظ روحیه انقلاب گری ؛ کاربرد این راهبرد مهم در سطوح مختلف گفتمانی ، اجرایی و عملیاتی از ضروریات انکار ناپذیر انقلاب اسلامی است . ضرورت گفتمان انقلابی گری ، توجه به مبانی  ، اصول و شاخص های آن از ابعاد مهم این راهبرد دفاعی است . مبتنی بر این واقعیت است که مقام معظم رهبری با اطمینان می فرمایند : " قطار نظام اسلامی هرکجا روحیه جهادی خود را حفظ کرد و در ریل انقلاب حرکت کرد ، پیش رفت و هر جا از این شاخص غفلت داشت ، عقب ماند و ناکام شد ؛ در نتیجه اگر مردم ایران راه را عوض کنند و شیوه انقلابی گری را فراموش نمایند نه تنها ملت ، بلکه اسلام نیز سیلی سختی خواهد خورد ." (1) 

2-3 ) حفظ شعار های ماندگار انقلاب ؛ مقام معظم رهبری فطری در بیانیه گام دوم ، شعارهای انقلاب اسلامی را جهانی ، فطری ، درخشان و همیشه زنده معرفی می نمایند ، این ویژگی ها را عامل ماندگاری شعار های انقلاب اسلامی و متعلق به همه نسل ها و جوامع می دانند  و اینگونه می فرمایند : " آزادی ، اخلاق ، معنویت ، عدالت ، استقلال ، عزت ، عقلانیت ، برادری ، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تادر دوره ای بدرخشد و در دوره ای دیگر افول کند . هزگر نمیتوان  مردمی را تصور کرد که این چشم انذازهای مبارک دل زده شوند ... "  

3- 3 ) دفاع ابدی از نظریه انقلاب در عین انعطاف پذیری و پرهیز از انفعال ؛ رهبر معظم انقلاب در این بیانیه تاکید می فرمایند که : " انقلاب اسلامی همچون پدیده ای زنده و با اراده ، همواره دارای انعطاف و آماده تصحیح خطاهای خویش است ؛ اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست . به نقدها حساسیت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرف های بی عمل میشمارد  ، اما به هیچ بهانه ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است ، فاصله نمیگیرد .  انقلاب اسلامی پس از نظام سازی ، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی  و اجتماعی تضاد و سازگاری نمی بیند ، بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع می کند . "

همچنین در ادامه در این بیانیه اینچنین می فرمایند : " جمهوری اسلامی ، متحجر و در برابر پدیده ها و موقعیت های نو به نو ، فاقد احساس و اداراک نیست ، اما به اصول خود به شدت پایبند و به مرزبندی های خود با رقیبان و دشمنان به شدت حساس است . "

4- 3 ) راهبرد « مقاومت و ایستادگی » ؛ همواره مقام معظم رهبری عامل سربلندی ایران و ایرانی را ، زنده بودن روح مقاومت و ایستادگی و اصل مقاومت و ایستادگی را مبتنی بر اصل اسلامی « ایمان بالله  و

 

(1)گروه سیاسی مرکز گفتمان انقلاب اسلامی ،" انقلابی گری ، رمزعبور از مشکلات"، 1396 ، ص 2

کفر به طاغوت » دانسته و محوری ترین دو قطبی مبتنی بر این اصل راهبردی را ، دو قطبی انقلاب – استکبار معرفی می نمایند . آنچه که امروز انقلاب اسلامی را به یک الگوی بی بدیل در بین ملتهای آزاده تبدیل نموده است ، وفاداری به این اصل مهم راهبردی – دفاعی است . (1)

مقام معظم رهبری در این بیانیه میفرمایند :" این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی رحم و خون ریز بوده و نه منفعل و مردد . با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده واز مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است . "

در واقع مبنای انقلاب اسلامی در دفاع از همه ملت های مسلمان تحت ستم نظام استکبار ، ملت مظلوم فلسطین ، جنش های اسلامی و بویژه بیداری اسلامی در برخی از کشورهای اسلامی در سالهای اخیر و همچنین تشکیل جبهه مقاومت اسلامی و مقابله با جریانات تکفیری و دهها اقدام راهبردی دیگر در چله گذشته ، مبتنی بر این راهبرد دفاعی و موفقیت های حاصله نتیجه آن بوده است .

5- 3 ) حفظ روحیه جهادی مبتنی بر اصل « ما میتوانیم » ؛ یکی از مهمترین گزاره های گفتمانی مقام معظم رهبری در جریان ها و مناسبت های انقلابی ، راهبرد « ما میتوانیم » بوده و همواره بر این اصل تاکید دارند که ما می خواهیم روی پای خودمان بایستیم . معظم له ضمن اشاره به برکات روحیه و باور همگانی « ما میتوانیم » در این بیانیه ، اینگونه اشاره می فرمایند : " ... مدیریت های جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل « ما می توانیم » که امام بزرگوار به همه ما آموخت ، ایران را به عزت و پیشرفت در همه عرصه ها رسانید . "

6- 3 ) راهبرد دفاعی «جهاد کبیر» ؛ پیش از این و در طول سالهای اخیر مبتنی بر فضای جدید تقابل دو گفتمان اسلام و استکبار ، مقام معظم رهبری از راهبرد دفاعی انقلاب در قالب ادبیات جدیدی تحت عنوان « جهاد کبیر » پرده برداری نمودند و با استناد به آیات و روایات ، آن را به « عدم تبعیت از دشمن و نترسیدن و نهراسیدن از او » معنا نمودند . پیش تر نیز همواره دولت ها را به سه اصل مهم عزت ، حکمت و مصلحت به عنوان یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بین المللی ، توجه داده اند .

مقام معظم رهبری در این مقطع حساس پایان چله اول انقلاب و ورود به گام دوم تمدن سازی ، بار دیگر این راهبرد مهم دفاعی را در بخش توصیه های هفت گانه و در قالب توصیه مجدد به رعایت اصول سه گانه « عزت ، حکمت و مصلحت » در روابط خارجی ، بیان نمودند و تاکید فرمودند : " ... دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را بادقت حفظ کند ؛ از ارزشهای انقلابی  و ملت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحت جویانه و البته از موضع انقلابی ، مشکلات قابل حل خود را با آنان -

 

(1) بیانات مقام معظم رهبری در  مراسم اعطاى نشان فتح به تعدادى از فرماندهان عملیات فتح المبین و بیت المقدس، 03/03/1369 : " انقلاب اسلامى و ملت ایران ، علیرغم میل قدرتهاى جهانخوار، براى ملتها الگو شده اند؛ الگویى زنده و آموزنده. اینکه شما مى بینید در کشورهایى که دهها سال در قفس تنگ توهمات حزبى و ستم قومى گرفتار بودند ، ملتها مخصوصاً ملتهاى مسلمان و همچنین ملتهاى مظلوم بسیارى از کشورهاى دیگر احساس هویت و شخصیت مى کنند و حرفشان را مى زنند و حقشان را مطالبه مى کنند ، این به برکت استقامت ملت ایران است.  از روزى که ما شروع کردیم ، تا روزى که ملتهاى دنیا الگو و نسخه ى ما را تکرار کردند، ده سال وبیشتر طول کشیده است. آنچه که در دنیا مشاهده می شود، الگوى مقاومت ملت ایران است . "

حل کند . در مورد آمریکا حل هیچ مشکلی متصور نیست و مذاکره با آن جز زیان مادی و معنوی محصولی نخواهد داشت . "

7- 3 ) راهبرد دفاعی صیانت از دو دستاورد مهم «استقلال و آزادی» ؛ مقام معظم رهبری به روشنی حفظ این دو ضرورت غیر قابل انکار را وظیفه همگانی می دانند و در بیانیه آن را بعنوان یک راهبرد مهم دفاعی معرفی می نمایند : " ... این ثمره شجره طیبه انقلاب را با تاویل و توجیه های ساده لوحانه و بعضا مغرضانه ، نمیتوان در خطر قرار داد . همه – مخصوصا دولت حمهوری اسلامی – موظف  به حراست از آن به همه وجودند . بدیهی است که « استقلای » نباید به معنای زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود و « آزادی » نباید  در تقابل با اخلاق و قانون و ارزشهای الهی و حقوق عمومی تعریف  شود . "

8- 3 ) راهبرد دفاعی «ترویج سبک زندگی ایرانی-اسلامی» ؛ اصلی ترین عرصه مواجهه نظام سلطه با نظام اسلامی ما در طول چله گذشته انقلاب ، که تبدیل به یک هم آورد سرنوشت ساز متقابل شده و همواره یکی از نگرانی های جدی مقام معظم رهبری بوده است ، ترویج سبک زندگی غربی در جوامع مسلمان و در راس ایران اسلامی بوده است . معظم له تسلط فرهنگی غرب را از تسلط اقتصادی و سیاسی خطرناکتر توصیف می فرمایند و در این بیانیه توجه به این موضوع حیاتی را مورد تاکید قرار می دهند : " ... تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیان های بی جبران اخلاقی. اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملت ما زده است ؛ مقابله با آن، جهادی همه جانبه و هوشمندانه می طلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانها است . "

 9- 3 ) راهبرد «دفاع همه جانبه» ؛ در یک نگاه اجمالی به بخش های مختلف بیانیه و خصوصا در همین بند پایانی بیانیه که مقام معظم رهبری تاکید بر جهاد همه جانبه دارند ، به نظر می رسد مهمترین راهبرد دفاعی انقلاب اسلامی در طی مسیر پیش رو منطبق بر بیانیه گام دوم انقلاب و برای رسیدن به آرمان نهایی، « راهبرد دفاع همه جانبه » می باشد .

4-  نومحافظه‌کاران آمریکا از دوران جرج بوش معتقد بودند در خلیج فارس اسلام سیاسی نباید رشد کند و به عنوان یک ایدئولوژی برتر و رقیب دموکراسی غربی جلوه‌گر شود. در سال‌های آغازین ظهور نومحافظه‌کاری، مایکل لدین مشاور شورای امنیت ملی آمریکا معتقد بود کشورهای ایران، سوریه و عربستان باید اهداف بعدی پنتاگون باشند و تا تهران و بغداد فتح نشود نمی‌توان به عربستان حمله کرد چرا که احتمال محرومیت از منابع نفتی عربستان وجود خواهد داشت. اما امروز در سوریه، عراق، یمن و لبنان، اسلام سیاسی موجب حضور مردم در صحنه و دخالت در سرنوشت خود شده و دموکراسی غربی را به محاق برده است. از سوی دیگر عربستان نیز به شریک راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل شده و دشمن آمریکا محسوب نمی‌شود. این تغییرات نیز نشانه دیگری بر تاثیرگذاری هژمونی آمریکا در منطقه است.

مهمترین راهبرد مورد تصریح مقام معظم رهبری در این خصوص ، در همه سالهای گذشته و بویژه در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی ، دشمن شناسی است . دشمن شناسی و تنظیم رابطه با دشمن ، معنای اصلی جهاد کبیر است . راهکارهای اساسی در تحقق این راهبرد مهم عبارتند از:

بررسی اعتماد به دشمن درشکست انقلابهای بزرگ ، مثلا انقلاب فرانسه و روسیه و... ، رابطه اعتمادبه دشمن وعقب ماندگی ملتها )مثلاایران درزمان جنگ جهانی دوم (، مبانی نظری و دینی در لزوم مرزبندی میان حق وباطل ، خسارات و تاثیر اعتمادبه دشمن و عقب نشینی از آرمانها ، آسیب ها ، هزینه ها ونتایج اعتماد به دشمن درنظام جمهوری اسلامی ، تبیین رابطه اتکاء به توانایی داخلی و تحریم دشمنان ، نقش صبر و تقوا در امکانپذیری استقامت در برابر دشمنی دشمنان ، تلاش غرب در ایجاد روحیه ناامیدی در قالب جنگ رسانه ای ، شیوه های مقابله امپریالیسم با انقلاب اسلامی ، بررسی جهاد دفاعی 40 ساله انقلاب اسلامی در مقابل تهاجم دشمنان ،  تهدیدات غفلت از موضوع راهبردی شناخت تاریخ و تجربیات گذشته ، مصادیق تاریخی نتایج اعتمادبه دشمن درصدسال اخیر ، بررسی نمونه های تاریخی غفلت مسئولان از جریان انقلابی و خسارات ناشی از آن و ...

نتیجه گیری

دلایل فوق‌الذکر نشان می‌دهد که نقاط قوت هژمون آمریکا با ضعف مواجه شده و در مسیر افول قرار گرفته است. در این مقطع باید نظام اسلامی از فرصت‌های ایجاد شده در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده کند.  پر واضح است در این زمان نمی‌توان فرصت را در پاسخ مثبت به دولت آمریکا برای مذاکره دانست. چرا که با توجه به سیاست‌های مستکبرانه و غیرمنطقی کاخ سفید، هرگونه برخورد انفعالی و عقب‌نشینی سیاسی موجب تقویت مهاجم و ترغیب نومحافظه‌کاران به ادامه سیاست‌های استکباری و تقویت قدرت هژمونیک آمریکا خواهد شد.

در عین حال فرصت ایجاد شده در این برهه می‌تواند تعامل مثبت و توسعه روابط با کشورهای مخالف یک‌جانبه‌گرایی آمریکا باشد. در واقع استفاده از فرصت به معنای تقویت روابط با کشورهای مخالف تک‌قطبی شدن جهان هم‌چون روسیه، چین، هند، همسایگان، اتحادیه اروپا، کشورهای جنوب و شرق آسیا، آمریکای لاتین و آفریقاست.

طبعا آمریکا در قبال این سیاست خواهد ایستاد و اقدامات لازم را برای دور کردن ما از کشورهای دیگر به‌خصوص اروپا و همسایگان ایران انجام خواهد داد. تکرار اتهاماتی از قبیل خطر توان هسته‌ای ، تهدید توانمندی‌های نظامی، نفوذ منطقه‌ای، نقض حقوق بشر و... از ترفندهایی است که آمریکا برای کاهش حضور ایران در جبهه چندجانبه‌گرایان به‌کار خواهد بست. بعضی از کشورهای اروپایی نیز ممکن است مواضع مشابهی درقبال برخی اتهامات وارده به ایران داشته باشند، اما می‌توان با دیپلماسی فعال و روشنگری رسانه‌ای، این کشورها را نسبت به سیاست‌های پنهان آمریکا واقف کرد.

واقعیت این است که قدرت آمریکا در سایه تعامل با دنیا افزایش می‌یابد و در صورت انزوای این کشور، روحیه تهاجمی آن به‌تدریج تغییر کرده و ناچار به پذیرش معیارهای بین‌المللی خواهد شد. در عین حال برای حاکمان فعلی آمریکا، عنصر زمان بسیار اهمیت دارد چرا که سیاست‌های تندروانه، با گذشت زمان به نوعی محافظه‌کاری تبدیل شده و توان تهاجمی خود را  از دست خواهد داد. گرفتاری‌های آمریکا در غرب آسیا، افغانستان، سوریه، فلسطین، یمن و عراق، مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی، آغاز رقابت‌های انتخاباتی کنگره و مواجهه با مخالفت‌های جهانی، زمان زیادی را از حاکمان فعلی آمریکا خواهد گرفت.

توجه به راهبردهای مهم دفاعی و منشور راهبردی بیانیه گام دوم انقلاب ، توجه دائمی به شعارهای انقلاب اسلامی و بهره گیری از ظرفیت های بدست آمده و تجارب افتخارافرین گذشته و امید به آینده ، مهمترین وظیفه هر ایرانی در این برهه حساس از انقلاب اسلامی است . دال مرکزی راهبردهای مورد اشاره ، راهبرد کلان و اساسی " مقاومت و ایستادگی  " است .

مقام معظم رهبری در  مراسم اعطاى نشان فتح به تعدادى از فرماندهان عملیات فتح المبین و بیت المقدس درسوم خرداد 1369در تاکید بر این راهبرد مهم اینگونه می فرمایند : " انقلاب اسلامى و ملت ایران ، علیرغم میل قدرتهاى جهانخوار، براى ملتها الگو شده اند؛ الگویى زنده و آموزنده. اینکه شما مى بینید در کشورهایى که دهها سال در قفس تنگ توهمات حزبى و ستم قومى گرفتار بودند ، ملتها مخصوصاً ملتهاى مسلمان و همچنین ملتهاى مظلوم بسیارى از کشورهاى دیگر احساس هویت و شخصیت مى کنند و حرفشان را مى زنند و حقشان را مطالبه مى کنند ، این به برکت استقامت ملت ایران است.  از روزى که ما شروع کردیم ، تا روزى که ملتهاى دنیا الگو و نسخه ى ما را تکرار کردند ، ده سال و بیشتر طول کشیده است. آنچه که در دنیا مشاهده می شود، الگوى مقاومت ملت ایران است . "

منابع :

1- مقام معظم رهبری ؛ بیانیه گام دوم انقلاب ؛ 22 بهمن 1397

2- حاج علی اکبری ؛ نگاهی به بیانیه گام دوم بهمراه تحلیل روشنگرانه ؛ دفتر مرکزی جامعه تعلیمات اسلامی ؛ 26 بهمن 1397

3- امین انقلاب ؛ شناخت رهبری ؛ آشنایی با منظومه فکری و اقدامات مقام معظم رهبری ؛ شماره 19 ؛ اسفند 1397

4- راجی ؛ شرح و تفسیر بیانیه گام دوم ؛ دانشگاه فردوسی مشهد ؛ اسفند 1397

5- بغدادی ؛ حسین و جمعی از طلاب حوزه علمیه قم ؛ مدرسه علمیه معصومیه )س( ؛ جهاد تمدنی جوانان ؛ صد حاشیه بر بیانیه گام دوم انقلاب با ترسیم هندسه بیانیه و تحلیل آن ؛ بهار 1398

6-  سایت دفاع مقدس ؛ تازه های بیانیه گام دوم انقلاب

7- سایت اطلاع سانی مقام معظم رهبری

8- جمعی از نویسندگان ؛ 1396؛ " انقلابی گری ، رمز عبور از مشکلات و تحقق پیشرفت و عدالت " ؛ تهران ؛ مرکز گفتمان انقلاب اسلامی ؛ چاپ اول

9- سیدمهدی طالبی ؛ روزنامه‌نگار ، روزنامه فرهیختگان ، مقاله آمریکاروابط چین و ایالات متحده پایان هژمونی و آغاز رئالیسم تهاجمی آمریکا ، آبان 1398

10- خبرگزاری تسنیم ؛ یادداشت روز ؛ ۷ اندیشمندی که افول آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند ، ۱۵ مهر ۱۳۹۸

11- عبداللهی ، محمد ؛ مقاله« 20  دلیل فروپاشی آمریکا » ، سایت تابناک ، اسفند 1389

12- محمد دستاران ؛ خبرگزاری مهر ؛ گزارش تحلیلی مجله مهر ، اشاره به سخنرانی مقام معظم رهبری ، 28/2/1398

13- دارابی ، محمد ؛ یادداشت تحلیلی " افول هژمونی آمریکا و فرصت های ما " ؛ سایت خبر آنلاین ، 15/5/1397

14- گروه سیاسی مرکز گفتمان انقلاب اسلامی ،" انقلابی گری ، رمزعبور از مشکلات"، 1396 ، ص 2

 

کد خبر 991763

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha