خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : هرساله با فرارسیدن هفته کتاب، سیلی از انتقادات به وضعیت کتابخوانی در جامعه ایران مطرح می شود. این که میزان مطالعه مردم ایران در مقایسه با ژاپنی ها و اهالی اسکاندیناوی چقدر ناچیز است. یا این که فرهنگ کتابخوانی در ایران وجود ندارد و همین به سرانه پایین مطالعه در کشور انجامیده. برخی هم پیکان تیز انتقادات خود را تنها به سوی نهادهای فرهنگی می گیرند و آن ها را مسئول این وضعیت می دانند. با این همه اما هفته کتاب معمولا می آید و می رود و همه چیز در حد کلیات باقی می ماند. در این میان البته نباید از برپایی نشست های تخصصی هفته کتاب با حضور کارشناسان و اهالی نشر به سادگی گذشت که تا حدی خلا طرح مسائل واقعی در این حوزه را جبران می کند.
اما در کنار برگزاری نشست های کارشناسی، یکی از راه های شناخت مساله می تواند طرح پرسش هایی باشد که به روشن تر شدن آن کمک می کند. بنابراین مثلا برای شناخت بهتر چالش ها و فرصت های کتابخوانی در کشور می توان پرسش هایی مبتنی بر مشاهدات روزمره طرح کرد و از این رهگذر به درک بهتری از وضعیت کتابخوانی دست یافت. آن چه در پی می آید، تعدادی از این پرسش هاست:
نقش کتاب در رفع چالش های فردی و اجتماعی
زمانی بود که کتاب تنها مرجع مردم برای کسب آگاهی درباره موضوعی خاص بود، اما حالا وضع فرق کرده و ابزارهای متنوعی برای یافتن پاسخ پرسش ها در دسترس است. از تلویزیون و رادیو گرفته تا اینترنت و شبکه های مجازی، همه و همه در حال پاسخگویی به پرسش های مردم اند. در این شرایط پرسش این است که گروه های مختلف اجتماعی در ایران، در مواجهه با چالش های فردی و اجتماعی و یافتن پاسخ پرسش های خود تا چه اندازه به کتاب ها رجوع می کنند؟ به عبارت دیگر مردم ما برای رسیدن به دانایی کدام مسیر را برمی گزینند: کتاب یا سایر مدیوم ها؟
کتاب بهتر است یا ...
پرسشی که در بالا مطرح شد، خود به خود پرسش دیگری را مطرح می کند. این که ضعف ها و قوت های کتاب در مقایسه با مدیوم های دیگر همچون رادیو، تلویزیون، سینما، شبکه های اجتماعی و بازی های کامپیوتری چیست؟
به عبارت دیگر با پیشرفت تکنولوژی زمینه های تازه ای برای بهره مندی از خوراک فرهنگی فراهم شده و مخاطب از این پس، مدیوم های بیشتری در اختیار دارد. اما آیا این وضعیت به معنای پایان دوران کتاب و کتابخوانی است یا مدیوم کتاب ویژگی های منحصربه فردی دارد که موجب می شود همچنان در رقابت باقی بماند. آیا می توان گفت کتاب در مقایسه با سایر مدیوم ها نماینده دانایی(دانش عمیق) است؟
کتاب به عنوان هدیه
وقتی قرار است به مناسبتی برای دوستی هدیه تهیه کنیم، معمولا با دو چالش عمده روبه رو می شویم. یکی این که هدیه ما دوستمان را خوشحال می کند یا نه؟ و دیگر این که چقدر می توانیم برای خرید هدیه هزینه کنیم؟ این جاست که کتاب به گزینه های مورد توجه ما افزوده می شود.
اما واقعیت این است که خیلی ها این روزها دوست ندارند کتاب هدیه بگیرند. آن ها هدایای کاربردی یا تزیینی را به کتاب ترجیح می دهند. چرا؟ چرا کتاب ها هدیه هایی جذاب و غافلگیرکننده به حساب نمی آیند؟ مشکل از ماست یا کتاب ها؟
کتاب مناسب، کتاب نامناسب
وقتی از کتاب به عنوان هدیه یاد می کنیم، در واقع آن را به صورت پیش فرض کالایی ارزشمند تلقی می کنیم، حال آن که این نکته، دیدگاه غالب در جامعه ما نیست. اما چرا؟ چرا مردم ما دیگر به کتاب احساس نیاز نمی کنند؟ شاید مهم ترین علت این امر، فراموشی لذت مطالعه در جامعه ما باشد. مطالعه کتاب هایی که مسیر زندگی مان را تغییر داده اند. کتاب هایی که با شخصیت های آن ها گریسته ایم و خندیده ایم. به همین خاطر است که حداقل در این مقطع زمانی نیازمند معرفی کتاب های مناسب اقشار مختلف در جامعه هستیم تا مردم بار دیگر لذت مطالعه را به خاطر بیاورند. اما چگونه باید به هر گروه اجتماعی، کتاب مناسب او را معرفی کرد؟ معیار و سنجه ما برای تشخیص این تناسب چیست؟
کتاب برای تصمیم سازان
تصمیمات شما در زندگی چه کسانی را تحت تاثیر قرار می دهد؟ زندگی چند نفر در خانواده و محل کار، با تصمیم های شما دگرگون می شود؟ عدد پاسخ شما به این پرسش، میزان اهمیت تصمیم های شما و به همان نسبت سنگینی مسئولیت تان را مشخص می کند. این جاست که لزوم کتابخوانی تصمیم سازان جامعه بیش از پیش خودنمایی می کند تا زمینه ای برای تصمیم سازی عاقلانه و جامع نگر شود. بنابراین پرسش پیشین به صورتی تازه درمی آید: تصمیم سازان چه کتاب هایی بخوانند؟
نظر شما