صدرالمتألهین، غرور به علم ظاهر و عمل بی اصل را علت شقاوت مردودان، و نفاق و فریب اهل مکر و ریا و غدر و حیله کسانی که تظاهر به علم و تقوی کرده اما اهل آنها نبوده را خاستگاه مصائب اهل بیت – علیهم السلام – دانسته است.
فلسفۀ اولی، «حکمت مطلقه» نامیده شده و صدرالمتألهین در راستای این مطلب، دانش فلسفه را دانشی «آزاد» دانسته که از نیاز و وابستگی به ماسوای خود رهاست و دیگر دانشها به منزلۀ خادمان برای این دانش هستند.
علامه طباطبایی با تأمل در حیات علمی صدرالمتألهین به این نتیجه رسیده است که ایشان در اواخر دوره اول زندگى علمى خود، این معنا را دریافته که طریق وصول به حقایق علمى و به خصوص در «فلسفه الهى»، اختصاص به تفکر خشک و خالى ندارد.
صدرالمتألهین علوم حقیقی را علومی دانسته که در کتاب خدا و سخن نمایندگان خدا در معارف الهیه وارد شده و تدبر در آنها عنصری بنیادین در ادراک حقایق ایمانی است.