به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، حركت انقلابى حضرت زهرا(س) و دفاع مقدس او ازصراط مستقيم الهى و ولايت رهبران بر حق اسلامى، از همان روزهاى اوليه رحلت رسول خدا (ص) شروع شد؛ آنگاه كه پيامبر(ص) دار فانى را وداع گفت و مسلمانان تارى به نام خلافت گرد خويش تنيدند و از پذيرش رهبرى اميرالمؤمنين على عليه السلام سر باز زدند، رهاورد شوراى سقيفه، اختلاف شديد مهاجر و انصار بود كه به پيروزى مهاجران و خلافت ابوبكر انجاميد لذا در این خصوص با حجت الاسلام «مهدی اصلانی» استاد حوزه و کارشناس دینی گفتگویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید.
چرامقطع سوم حیات حضرت فاطمه(س)، یعنی مقطع زمانی از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت خود حضرت، سختترین مقاطع حیاتی معصومین(ع) به شمار میرود؟
مقطع سوم حیات حضرت صدیقه طاهره، یعنی مقطع زمانی از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت خود حضرت، سختترین مقاطع حیاتی معصومین(ع) به شمار میرود و شاید هیچ مقطعی از مقاطع حیاتی حضرات، به تلخی و پیچیدگی این برهه نباشد. پیچیدگی این برهه که زمانه تقابل دو جریان حق و باطل در شکل و صورت «جریان غدیر و امامت» و «جریان سقیفه و خلافت» تبلور یافته بود، عمدتا به دلیل این سه عامل بود، انحراف، اختناق و وحشت عمومی که جریان سقیفه و خلافت برای انزوای سیاسی اجتماعی جریان غدیر و امامت در جامعه پسا رسولالله(ص) به وجود آورده بودند. دوم بیبصیرتی، سکوت و مرعوبیت خواص در مقابل کودتای جریان سقیفه و خلافت و عدم یاری و معاضدت جریان غدیر و امامت و سوم مأموریت الهی امیرالمؤمنین(ع) در خصوص صبر و سکوت به دلیل مصلحت اهمّ و اعظم حفظ اصل اسلام. این سه مؤلفه، به فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در خطبه شقشقیه «طَخْيَةٌ عَمْيَاء» یعنی فتنه کوری بوجود آورده بودند که جامعه در تشخیص حق به شک افتاده بود (ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَة...)؛ اینجا بود که قیام و نهضت حضرت زهرا (س) در این جوّ تاریک، راهگشا بود؛ از این رو پیامبر اعظم(ص) برای این فضای فتنه کور شاخصی این چنین به دست امت خود میدهند: «إِنَّ اللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»
نهضت حضرت زهرا (س) چه برکات و پیامدهایی به دنبال داشته است؟
قیام و نهضت حضرت زهرا (س) سه برکت و پیامد جاودانه داشته و دارد که شامل دفاع از حریم ولایت و امامت،فلسفه و حکمت و اصل امامت و ولایت می شود، فلسفه و حکمت وجودی اصل امامت و ولایت کاملا واضح است. اینکه ما در عالَم فقط یک دعای واجب داریم و باید این دعای واجب را روزانه ده مرتبه بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم» به این معناست که اصلیترین و ضروریترین نیاز بشر هدایت است و لازمه تحقق هدایت، وجود هادی است، به صراحت آیة الکرسی نیز باید بدانیم که در عالَم، انسان بی ولیّ و رهبر وجود ندارد، و همه انسانها ذیل ولایت یکی از این دو ولیّ هستند و با راهبری آن ولیّ و در حال حرکت به سمت نور یا ظلمت میباشند: «اللَّهُ وَلِيُ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»
در مجموع طبق روایتی شاخص، امام باقر علیه السلام می فرمایند: آن مردمی که تحت ولایت ولیّ الله زندگی می کنند، اهل نجات هستند؛ اگرچه در کارهای شخصی و خصوصی، قصور و تقصیر و گناهانی هم داشته باشند، در مقابل آن مردمی که تحت ولایت طاغوت زندگی می کنند، اهل بدبختی و عذابند؛ اگرچه در کارهای شخصی و اعمال خصوصی، اهل نیکوکاری هم باشند؛ این خیلی عجیب است.«قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً.»مضمون این حدیث شبیه ماشینی است که انسان سوار می شود، اگر این ماشین به طرف مقصد مورد نظر حرکت کند بالاخره به هدف می رسد اگرچه افراد سوار بر ماشین با هم مهربانی و صمیمیت نکنند، برخلاف حالتی که ماشین به طرف مقصد حرکت نمی کند ولی افراد در ماشین با هم خوشرویی و نزاکت دارند، ماشین به مقصد نمی رسد.
در حالت اول، که راننده امین و راه بلد بود «إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ» است که مسافران را به مقصد می رساند؛ اگرچه مسافران بداخلاق باشند «وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً» و در حالت دوم، راننده امین و راه بلد نیست، هواپرست و مست است «إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ» است که مسافران را به مقصد نمی رساند اگرچه مسافران با هم گرم و صمیمی و مهربان باشند «وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً». جامعه ای که با ولایت طاغوت اداره می شود، مثل همان ماشینی که با رانندگی آدم غیر امین و غیر بلد دارد رهبری می شود، انسان ها به هدف نخواهند رسید و نمی توانند مسلمان بمانند.
سنت و قانون «نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى»
کسی که تحت فرمان ولیّ حقیقی زندگی نمی کند، چه بداند و چه نداند، چه بخواهد و چه نخواهد، دارد تحت فرمان و ذیل ولایت طاغوت زندگی می کند و برای او کار می کند. امام صادق علیه السلام در این خصوص میفرمایند: «مَنْ لَمْ يَمْشِ فِي حَاجَةِ وَلِيِّ اللَّهِ فَابْتُلِيَ بِأَنْ يَمْشِيَ فِي حَاجَةِ عَدُوِّ اللَّه.»- هر كس برای بر آوردن حاجت ولیّ خدا قدم بر ندارد گرفتار آن خواهد شد كه در راه دشمن خدا گام بردارد. این سنت الهی و قانون آفرینش است و قرآن به آن تصریح دارد: «و هركس پس از آنكه هدايت برايش آشكار شد با پيامبر مخالفت كند و راهى جز راه مؤمنان را پيروى كند از ولایت ولیّ حقیقی سرپیچی کند، او را به كسى كه ولىّ خود قرار داده واگذاريم، تحت ولایت کسی كه به عنوان سرپرست انتخاب كرده، قرار می دهیم و او را به دوزخ می افکنیم كه سرانجام بدى است.»(وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً) این سنت قرآن، از مسائل مهم اجتماعی و تاریخی است.
جریان تغییر اصل امامت و ولایت به خلافت و سلطنت در سقیفه چه جریانی بود؟
جریان سقیفه و خلافت با نادیده گرفتن، تحریف یا تفسیر به رأی نصوص پیامبر خدا (ص)، ظالمانه حق الهی امیرالمؤمنین(ع) و جامعه بشری را غصب کردند و برای خود مشروعیتی کاذب بدعت نهادند. در این شرایط که «مَثَلُ الإمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي» است، باید اقدامی بصیرتمندانه از سوی جبهه حق با هدف دفاع از حریم کعبه و قرآن ناطق صورت میگرفت؛ اقدام بصیرتمندانه، یعنی تشخیص و اقدام درست و بهنگام. اما سوگمندانه، جبهه حق در آن شرایط، تنها و تنها یک رزمنده جانبرکف دارد و آن یک نفر، حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها است. این بانوی بزرگوار به عنوان بصیرتمندی عینیت یافته، برای انجام این اقدام بصیرتمندانه قیام نمود و از هر فرصت و مجالی برای این نهضت دفاع از حریم ولایت و امامت استفاده می کردند.
نمونههایی از حماسه حمایت از امامت و ولایت توسط حضرت فاطمه (س) را توضیح دهید؟
حضرت فاطمه (س) در خطبة تاریخی فدکیه با صراحت اعلام کرند که خداوند امامت را برای ما قرار داده است و فلسفه آن را چنین بیان کردند:«وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ،وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة» یعنی «اطاعت از ما (اهل بیت) نظم شریعت، و رهبری ما ایمنی از تفرقه و پراکندگی را به دنبال دارد» (نظامبخش و انسجامآفرین جامعه اسلامی است). شاید بهترین تمثیل برای فهم بهتر واژه «نظام»، نخ تسبیح باشد که تمام اجزاء خود را در کنار هم نگهمیدارد و انتظام میبخشد. علاوه بر این، خطاب به گروهی از زنان مهاجرین و انصار که برای عیادت به محضرشان شرفیاب شده بودند، فرمودند: «وای بر سران جریان سقیفه و خلافت! که چه کردند و رهبری جامعه را از خاندان رسالت، پايه هاى نبوت و هدايت، مهبط روح الامين و آن كسى (يعنى على عليه السّلام) كه از امور دين و دنيا آگاه بودند غصب و دور نمودند. این همان خسران آشکاری است که قرآن بدان هشدار داده است. اين چه انتقامى است كه از ابوالحسن گرفتند؟! به خدا سوگند! این کینه و ناخشنودی آنها به سبب شمشیر برّان و گامهای استوار و بی اعتنایی او به مرگ و ضربههای سخت او در راه خدا بود.
به خدا سوگند! اگر مسئولیت رهبری و مدیریتی را که رسول خدا (ص) به وی سپرده بود، به او واگذار میکردند، كاروان بشريّت را با كمال آرامش با سيرى ملايم به سوى سعادت و حقّ رهبرى می نمود، بیآنكه به واسطه كشيدن افسار، مركوب زخمى گردد، و سوار بر آن نيز بواسطه جنبش هاى ناشى از حركت بىرويّه آن در شكنجه و ناراحتى بيفتد، تا ايشان را به سرچشمه جوى زلال و گواراى آب حيات برساند، جويبارى كه آبى پاك دو سمت آن موج مىزد، و اطراف و جوانب آن پاكيزه بود، و آنان را سيراب مىنمود، سير و سيراب از آن جاى باز مىگرداند، در حالى كه خودش از آن بهرهاى نمىبرد، مگر با جامى كوچك كه تشنهاى تشنگى خود را رفع كند، و اندكى غذا كه گرسنه رفع گرسنگى خود بدان نمايد، و كوچكترين بهرهاى به نفع خويش نمي برد، و آن زمان بود كه درهاى بركات از زمين و آسمان به روى مردم گشوده مىشد، و اقتصاد آنان رونق مىگرفت، و مردم در ناز و نعم بسر مىبردند.
در موضع دیگر در کنار قبر پیامبر (ص) با زبان شکوه میفرمودند: «اللَّهُمَّ إِلَیکَ نَشْکُو فَقْدَ نَبِیکَ وَ رَسُولِکَ وَ صَفِیکَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَینَا وَ مَنْعَهُمْ إِیانَا حَقَّنَا الَّذِی جَعَلْتَهُ لَنَا فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیکَ الْمُرْسَل» پروردگارا! به سوی تو شکایت میکنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبر (ص) و به تو شکایت میکنیم از ارتداد امّت پیامبر علیه ما، و بازداشتن حق ما، همان حق ولایت و رهبری که در کتابت بر پیامبرت (ص) نازل فرمودی و برای ما قرار دادی. همچنین حضرت در بیان دیگری به ام سلمه همسر پیامبر (ص) فرمودند: شب را با غصه و اندوه به روز آوردم، رسول خدا (ص) از میان ما رفت و به وصی پیامبر ظلم شد، سوگند به خدا! حجاب او هتک گردید، کسی که امامت او غصب و گرفته شد، بر غیر آنچه خداوند در کتاب خود تشریع کرده بود و پیامبر خدا (ص) در تأویل آن را پایه گذاری نمود؛ ولی کینهها و حقدهای بدر و خون خواهی کشتههای اُحُد بود که قلب نفاق آنها را نهفته و پنهان نموده بود.
حضرت فاطمه (س) با ایستادگی در مقابل جریان سقیفه و خلافت، راه صحیح و مستقیم را چگونه برای مردم ترسیم کردند؟
حضرت فاطمه(س) با تبیینگریهای هوشمندانه، حمایتهای جانانه از امیرالمؤمنین (ع)، و ایستادگی شجاعانه و قهرمانانه در مقابل جریان سقیفه و خلافت، به جامعه معاصر و فرامعاصر خود نشان دادند که راه راست و مستقیم کدام است. به عنوان نمونه، از یک طرف فرمودند: اگر علی (ع) و فرزندان او به خلافت میرسیدند، دیگر حتی دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی کردند و از سوی دیگر در بخشی از خطبه خود، مسیر جریان سقیفه و خلافت را راه شیطان و متابعت از او معرفی کرد و فرموند: «وَ أَطْلَعَ الشَّیطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِیهِ مُلَاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَکُمْ فَأَلْفَاکُمْ غِضَاباً» یعنی شیطان از مخفیگاه خود سرش را بیرون آورد و بر شما فریاد زد و دریافت که دعوت او را اجابت مینمایید و به فریفتن او روی آورده اید، سپس خواست شما برخیزید و دریافت که شما آماده اید و شما را بر خشم دعوت کرد و یافت که به خشم میآیید. در این بیان، راه راست و صراط مستقیم به روشنی از راه باطل متمایز شده است؛ راه راست، رفتن به دنبال امام علی (ع) و فرزندان او (ع) و راه شیطان، راه سران و رهروان سقیفه است.
شناخت جریان نفاق، از مشکل ترین و پیچیده ترین امور در جامعه اسلامی است. در اوایل نهضت بزرگ پیامبر اکرم (ص)، شناخت چهرههای نفاق راحت تر بود، چرا که وحی الهی در این زمینه، قاطع عمل نموده و چهرة منافقین را به سرعت رسوا میکرد. نمونه بارز آن را در جریان نزول سورة منافقین میتوان مشاهده کرد. و همین طور در جریان مسجد ضرار و تخریب آن. امّا هر چه عمر پیامبر اکرم (ص) رو به پایان میرفت و خصوصاً بعد از رحلت آن حضرت، چهره نفاق پیچیده تر میشد. تنها کسی که در آن موقعیت سخت میتوانست به صورت علنی از چهرة نفاق پرده بردارد، و این جریان خطرناک تر از دوران پیامبر (ص) را معرفی کند، حضرت زهرا (س) بود.
حضرت زهرا (س) با فراست و بصیرت الهی دیدند نفاق به میدان آمده و با نبود پیامبر اکرم (ص) میدان را برای فعالیت خود باز دیده است، در خطبه معروف خود پرده از چهرة آنها برمی دارد و میفرماید: «فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِیهِ دَارَ أَنْبِیائِهِ، وَ مَأْوَی أَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاق» یعنی هنگامی که خداوند برای پیامبرش خانة پیامبران و جایگاه برگزیدگان خود را اختیار کرد، در میان شما خارهای نفاق ظاهر کردید. «حسیکه» از ریشه حَسَک به معنای خار خشنی است که به موی گوسفندان میچسبد.
پیامبر اکرم (ص) چهره نفاق سران سقیفه را به برخی از اصحاب خاص مخصوصاً بعد از جریان غدیر معرّفی کرده بود. این گروه با وجود مبارک پیامبر (ص) کاری از پیش نمی بردند؛ اما بعد از رحلت آن حضرت، هزینة سنگینی را بر اهل بیت (ع) و خصوصاً امیرمؤمنان علی (ع) و فاطمه زهرا (س) وارد کردند. بعد از پرداخت این هزینة سنگین، حضرت زهرا (س) زمینه را برای معرّفی آنان آماده دید و برای جلوگیری از گمراهی و ضلالت امّت پیامبر (ص) و نسلهای آینده، آنها را معرّفی نمود. آنها تلاش داشتند کارهایشان را اسلامی جلوه دهند؛ ولی حضرت زهرا (س) چهرة واقعی آنان را به خوبی نمایان ساخت تا آنجا علاوه بر فرمایشی که در خطوط بالا اشاره شد، به یکی از سران جریان سقیفه و خلافت صریحاً فرمودند: «مَا أَسْرَعَ مَا أَغَرْتُمْ عَلَی أَهْلِ بَیتِ رَسُولِ اللَّه» چه زود کینههای پنهانی خود را علیه اهل بیت رسول خدا (ص) ظاهر کردید.
نظر شما