هر قدر بر پایۀ معلوماتِ اسلامی‌تان بیفزایید، در استفادۀ از منابعِ اصیلِ اسلامی تواناتر هستید

برای تولیدِ علومِ انسانیِ اسلامی، باید مجتهد بشوید و این برای فهمِ آثارِ استاد مطهری لازم است. هر قدر بر پایۀ معلوماتِ اسلامی‌تان بیفزایید، در استفادۀ از منابعِ اصیلِ اسلامی و مسائلِ عقلی، تواناتر خواهید بود.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه:  مهدی جمشیدی، عضو هیات علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشت هایی به نگارش گُزیده‌ای از دیدارهای خصوصی خود با آیت الله مصباح یزدی کرده است که ادامه بخش دیگری از این یادداشت ها منتشر  می شود.

نخستین دیدارِ بنده با علامه مصباح‌یزدی، به سال‌های آغازینِ دهۀ هشتاد بازمی‌گردد، که در آن دیدار، دربارة طرحِ «جامعه‌شناسیِ اسلامی»، با ایشان گفتگو کردم. همچنین پس از انتشارِ کتابِ «اصلاح‌طلبیِ سکولار» که آن را به جنابِ استاد، هدیه کرده بودم، ایشان به‌واسطۀ مسئولِ دفترِ خویش، از حقیر قدردانی و دعوت به دیدار کرده بودند. بنده که حضورِ خود را ضایع‌کنندۀ زمانِ ایشان می‌انگاشتم، از این توفیق، محروم ماندم. چندی بعد، کتابِ «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری» منتشر شد و بنده یک جلد از این اثر را برای ایشان فرستادم. در اینجا بود که ملاقاتِ مجدّدِ این حقیرِ بی‌بضاعت، با فیلسوفِ حکیم ترتیب داده شد. پنجشنبه ساعتِ یازدهِ صبح، اوّلِ خردادماهِ 1393، به محضرِ ایشان شتافتم و حدود چهل‌وپنج دقیقه، مزاحمِ اوقاتِ شریف‌شان شدم. استاد، بسیار پیر و نحیف شده بودند، امّا همچون همیشه، تبسّمِ بسیار شیرین و دلنشینی بر لب داشتند. بسیار محترمانه و خاضعانه رفتار کردند و با تأمّل، سخن گفتند. من در تمامِ مدّت، توانم را در دو کار متمرکز کردم: یکی نظاره‌کردن به رخسارِ نورانیِ ایشان، و دیگری، یادداشت‌برداشتن از فرمایشات‌شان. تلاش کردم تا محضرِ ایشان را به‌خوبی درک کنم، امّا گمان نمی‌برم که چندان کامیاب شده باشم. خلوتِ زیبا و نشاط‌‌انگیزی بود که بسیار زود، سپری گردید. چای را نوشیدم، امّا با وجودِ تعارفِ ایشان، از خوردنِ شیرینیِ یزدی، غفلت کردم! در ابتدای دیدار و در واکنش به گفته‌های عاطفی و عاشقانۀ بنده، چهرۀ ایشانِ حالتِ حزن‌انگیز و غم‌آلودگی پیدا کرد؛ تاآنجاکه من در دلِ خویش، از سخنانم پشیمان شدم. گویا ایشان احساس می‌کرد که فروتر از سطحِ توصیفاتم است، حال‌آن‌که من طریقِ مبالغه در پیش نگرفته بودم.

آنچه از پی می‌آید، بخشِ عمده‌ای از بیاناتِ ایشان را در بر می‌گیرد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

[1]. صحبت‌های شما، باعثِ شرمندگیِ بنده شد. بنده، عددی نیستم و قابلِ ذکر نیستم. اگر هنری کرده باشم این است که میراثی که دریافت کردم را منتقل کنم.

[2]. حقاً باید گفت که در عرصۀ نوسازیِ علومِ انسانی، فضلِ اوّلی برای استاد شهید مطهری است. البتّه زیربنای فلسفیِ ایشان را امام و آقای طباطبایی فراهم کردند و استاد مطهری، شخصیّتِ فلسفیِ خود را مرهونِ این دو بزگوار بود. ایشان در فقه هم تحتِ تأثیرِ مرحوم بروجردی بودند. در کنارِ استاد مطهری، باید از آقای طباطبایی هم نام برد. این شاگرد و استاد بودند که به‌دستِ اینها، تحوّلِ عظیمی در مسائلِ فکریِ حوزه و پژوهش و مطالعاتِ انتقادی انجام گرفت. اگرچه خزانۀ خدا خالی نیست، امّا اگر اینها نبودند،  بینِ کسانی که می‌شناسیم، کسی نمی‌توانست جای آنها را بگیرد. در واقع، هر دو مجریِ یک پروژه بودند.

 

مباحثِ نویی را استاد مطهری مطرح کرد که شناخته‌شده نبود و تحقیقاتی را شروع کردند که پیشینه‌ای نداشت. آن‌ها فتح بابی کردند برای آیندگان که بتوانند این چشمه را تقویّت کنند. کارها در عالم، به‌تدریج انجام می‌گیرند، در ابتدا، مشکلات و پیچ‌وخم‌هایی دارد، که آیندگان باید آنها را تکمیل کنند. متأسّفانه، عمرِ استاد مطهری کفاف نداد. دشمنان، پیش از ما ایشان را شناختند، ولی چون ایشان اخلاص داشت، خدا به کارش برکت بخشید. استاد مطهری باعث شد رشته‌هایی از علوم، در قم رواج پیدا کند. البتّه ایشان حتّی آشنایی با زبان‌های خارجی نداشت، منبعِ عمدۀ کتابِ اصولِ فلسفه، کتابِ سیرِ حکمت در اروپا بود. خوشبختانه حالا در سایۀ پیروزیِ انقلاب، طلبه‌هایی داریم که به زبانِ خارجی، مسلّط هستند. به‌هرحال، مجرای اصلی را مرحوم طباطبایی و استاد مطهری باز کردند. ما باید از این راهِ هموار یا نیمه‌هموار، حداکثر استفاده را کنیم و قدم‌های بلندتری برداریم. و البتّه هر کاری که انجام بدهیم، سهمی از ثوابِ آن برای استاد مطهری است که این سنّت را بنا نهاد.     

[3]. بنده، اثرِ اخیرِ شما را مرور کردم و استفاده بردم. اگر می‌گفتند یک جوان در عرضِ دو سال، این اثر را خَلق کرد، باور نمی‌کردم. شاید روحِ آقای مطهری به شما کمک کرده باشد. امیدوارم توفیقاتِ شما ادامه پیدا کند. دشواری‌ها و ناهمواری‌ها را به اندازۀ وسعِ خودتان برطرف کنید. ما باید راه را برای حرکتِ آیندگان هموارتر کنیم.

[4]. برای تولیدِ علومِ انسانیِ اسلامی، باید دست‌کم یک نیمچه مجتهد بشوید و البتّه این هم طیف‌های مختلف دارد. این برای فهمِ آثارِ استاد مطهری و احیاناً نقدِ بعضی موارد، لازم است. تکمیلِ نواقص، احتیاج به افزایشِ معلومات دارد. هر قدر بر پایۀ معلوماتِ اسلامی‌تان بیفزایید، در استفادۀ از منابعِ اصیلِ اسلامی و مسائلِ عقلی، تواناتر خواهید بود. هر قدر بیشتر غور کنید، از عهدۀ این کار، بهتر برمی‌آیید. تا همین حدّ هم خدا به شما، بسیار لطف کرده و جای شکر دارد. باید به شما تبریک گفت بابتِ نعمتی که خدا به شما داده است. کم سراغ داریم کسانی‌که این نعمت را داشته باشند؛ نعمتِ فهم، نعمتِ بصیرت و فراهم‌بودنِ نسبیِ شرایطِ زندگی برای ادامۀ فعّالیّت. بنده به سهمِ خودم، کاری که برمی‌آید این است که دعا کنم. انشاالله خدا، امثالِ شما را توفیق بدهد.

[5]. رسالتِ اصلیِ مؤسسه، کادرسازی بوده است. موفقیّتش هم در این زمینه، نسبی بوده است. امسال که مقامِ معظّمِ رهبری به فرهنگ توجّه کردند، فرصتِ مغتنمی است برای ما که از چهل‌سال پیش وظیفۀ خود می‌دانستیم که مقدّمات را فراهم کنیم. الان این وظیفه، منجز شده است که از این زمینه برای تحقّقِ فرمایشاتِ رهبری استفاده کنیم. بنده در حدّ میسّر، به دوستان توصیه کردم، به‌خصوص بعد از فرمایشاتِ آقا، گفتم یک طرحِ جامع برای مسائلِ فرهنگی تهیه کنید و بعد از آن برنامه‌های عملیّاتی و اجرایی و زمان‌بندی و بودجه. یکی از کارها، تهیۀ طرحِ جامع برای مسائلِ فرهنگی است؛ یعنی تلاش در جهتِ تبیینِ فرهنگ و موضوعاتِ فرهنگی و ابهاماتی که در این زمینه وجود دارد. اگر جنابعالی هم کمک کنید خوب است، چون شما بخشی از راه را تنها پیموده‌اید. اگر ملاقات داشته باشید با دوستان، کمک می‌کند به تحقّقِ این هدف. محوریّتِ کار با دکتر رهنمایی است. مشکلِ اساسی که ما داریم این است که کسانی‌که صلاحیّت و عُرضۀ کار دارند، بیش از ظرفیّت‌شان، کار گردن‌شان می‌افتد و این باعث می‌شود سرعتِ پیشرفت، کم شود. باید ظرفیّت‌ها را شناخت و استفاده کرد. پیشنهادِ بنده این است که با دوستان، ملاقات داشته باشید. همفکری، اثرِ کار را تصاعدی بیشتر می‌کند. دیدگاه‌های مقامِ معظّمِ رهبری، یکی از منابعِ آن طرحِ جامعِ فرهنگی است، امّا به این نمی‌شود اکتفا کرد. ایشان، سخنانِ پراکنده‌ای دارند و کارِ فنی و تخصّصی و متمرکز انجام ندادند؛ با این‌همه مشغله، اصلاً توقعِ بی‌جاست که ایشان، دکترین ترسیم کنند.

[6]. در این عالَم، هیچ‌چیز نشدنی نیست. سخنِ روانشناسان که گفته‌اند بیماری‌ها، هیچ‌گاه ریشه‌کن نمی‌شوند را باور نکنید. همّتِ انسان، کارها می‌کند. وسواس، دو راه بیشتر ندارد که هیچ‌یک هم جایگزینِ دیگری نمی‌شود: یکی توسّل و دعا می‌خواهد و این پشتوانه که انسان از لحاظِ شرعی، خاطرش جمع باشد. آقای مظاهری دراین‌باره، حکم صادر کرده است. عمده این است که انسان تصمیم بگیرد که دیگر اعتنا نکند. البتّه اشخاص از لحاظِ همّت فرق می‌کنند. باید انسان روایات را ببیند که چطور دستور می‌دهند انسان عمل کند. مرحوم حاج‌سیّدمیرعلی، وقتی دماغِ فرزندش خون آمد، دستِ خود را تَر کرد و به بینیِ او کشید! حال اگر ما باشیم، سه بار با آبِ کُر می شوییم! در روایت است که امام صادق (ع) موقعِ اجابتِ مزاج، به پاهای‌شان آب می‌پاشیدند تا متوجّهِ ترشحات نشوند! امام باقر (ع) کنیزی داشتند. زمانی حاجت به غسل پیدا کردند. ازآنجاکه کنیز، نسبت به ایشان مَحرم بودند ظاهراً عاملِ غسل هم، خودِ کنیز بودند. در میانۀ غسل، کنیز به امام عرض کرد که به پشتِ شانه‌تان آب نرسیده است. امام در مقابل گفت لازم نبود بگویی، چون وظیفۀ من آب‌ریختن بود و این کار را کردم! کدام خدا و پیغمبر گفته که باید در انجامِ طهارت، وسواس به خرج داد؟! اینها از جهل است. مادرم می‌گفت که مادر بزرگش، پدرش را نجس می‌دانست، چون معتقد بود که احکامِ طهارت را رعایت نمی‌کند! این امور، به‌خاطرِ تربیت و القاء و جهل است. برای انسانِ وسواسی، احتیاط در ترکِ احتیاط است، چون امکانِ ابتلاء به وسواس وجود دارد. عمده این است که انسان، مشغله‌های ذهنی برای خود فراهم کند، چون وسواس، از بیکاری ناشی می‌شود. البتّه شما که سرتان شلوغ است و بی‌کار نیستید!

 

 

کد خبر 1012627

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha