خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی:عملیات کربلای ۵، عملیات نظامی تهاجمی از سوی نیروهای مسلح ایران، علیه نیروهای ارتش عراق است که در جریان جنگ ایران و عراق به وقوع پیوست. این عملیات یکی از بزرگترین عملیاتهای رزمندگان در طول جنگ تحمیلی بوده است که در 19 دیماه سال 1365 با رمز یازهرا(س) با فرماندهی سپاه پاسداران در منطقه شلمچه و شرق بصره با وجود وضعیت سخت آن روزها و کمبود تجهیزات و پس از شکست در عملیات کربلای 4 آغاز شد. کربلای 5 را میتوان پاسخی به عملیات کربلای 4 دانست چرا که در این عملیات دشمن که مورد حمایت کشورهای غربی بود توانست به کمک آواکسها عملیات رزمندگان ایرانی را شناسایی و برای مقابله با آن آماده شود که همین امر موجب به خاک و خون کشیده شدن جوانان ایرانی شد.
با توجه به قرا گرفتن در سالروز این عملیات به سراغ یکی از رزمندگان دفاع مقدس می رویم. «امین الله بهارشاهی» که سابقه 4 سال حضور مستمر در جبهه های مختلف دارد و در این عملیات هم دچار عارضه شیمیایی شده است، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان یکی از دلایل بیان خاطرات جنگ و عملیات کربلای 5 را سخنرانی مقام معظم رهبری می داند و می گوید: مقام معظم رهبری چندین بار در سخنرانی هایشان عنوان کردند رزمندگان حتما باید خاطرات خود را بازگو کنند تا آیندگان، دفاع مقدس را تحریف نکنند با توجه به این سخنان بر خود واجب دانستم برای اولین بار گوشه ای از اتفاقات و رشادت های رزمندگان در عملیات کربلای 5 را بازگو کنم.
وی با بیان اینکه عملیات کربلای 5 به دنبال عملیات کربلای 4 به وقوع پیوست، می افزاید: با توجه به عدم موفقیت در عملیات کربلای 4 که صد البته به دنبال حکمت الهی به وقوع پیوست برنامه ریزی مدونی برای عملیات 5 انجام شد به منظور تقویت روحیه رزمندگان و فریب دشمنان همه رزمندگان به مرخصی فرستاده شدند. نیروهای اطلاعات عملیات طرح ریزی و شناسایی مجدد را برای عملیات سرنوشت ساز کربلای 5 در دستور کار قرار دادند.
لشکر 21 امام رضا (ع)
در این راستا آموزش های فراوان تاکتیکی، آبی، خاکی و رزمی نیروها در دستور کار تمام یگان های رزمی و لشکرها قرار گرفت و تصمیم نهایی بر این شد که ضربه نهایی و تعیین کننده ای به پیکره رژیم بعثی وارد شود.
وی که با همراهی شهیدان صفرعلی رضایی و فیروز مقدم و ... افتخار حضور در لشکر 21 امام رضا (ع) به فرماندهی سردار «قاآنی» را داشته است، می گوید: تحت عنوان گردان والنازعات سازماندهی و نیروهای بسیجی هم در اختیار ما قرار گرفت شهامت نیروهای جنوب خراسان با محوریت بیرجند زبانزد خاص و عام و یگان های نظامی بود و با وجود ارزشیابی های فراوان از تمام ابعاد، گردان والنازعات از ویژگی و روحیه آمادگی فراوان برخوردار بود و پس از آموزش و بررسی های متعدد از طرف فرمامدهی لشکر، لشکر 21 امام رضا (ع) افتخار داشت تا به عنوان خط شکن در عملیات کربلای 5 شرکت کند.
بهارشاهی مهمترین دلیل انتخاب این گردان را سرحال بودن نیروها، آمادگی روحی، جسمی، عقیدتی، ایمانی، داشتن شهامت، شجاعت و روحیه شهادت طلبی و... اعلام می کند و می گوید: این انتخاب توسط فرماندهی وقت (سردار قاآنی) انجام شد. دو شب قبل از عملیات در ساختمانی مخروبه در خرمشهر استقرار یافتیم. شناسایی قبل از عملیات توسط نیروهای عمل کننده به همراه اطلاعات شبکه و فرماندهی در مقر قرارگاه تاکتیکی امام رضا(ع) انجام شد. بعد از ظهر و قبل از شروع عملیات توضیحات لازم در خصوص موانع پیش رو، موقعیت دشمن به تیردار های عمل کننده اعلام شد.
وی با بیان اینکه شب عملیات به همراه نیروهای تحت امر در قرارگاه تاکنیکی و با خودروهای سر باز از خرمشهر به منطقه عملیاتی منتقل شدیم، می گوید: در کانالی که به این منظور در قرارگاه پیش بینی شده بود استقرار یافتیم در زمان عملیات سه بیسیم چی همراهمان بودند که یکی از آن ها شهید و دو نفر دیگر در این عملیات زخمی شدند.
وی یادآور می شود: نحوه چینش نیروها به صورتی بود که از آتش توپخانه دشمن محفوظ مانده و تلفات قبل از عملیات را به صفر برسد. دشمن اقدامات زیادی مانند احداث کانال های بتنی بسیار قوی، سنگرهای بتنی فردی و گروهی، جانمایی تانک ها پشت هلالی (نعل اسبی) و... را جهت مانور و ایجاد رعب و وحشت نیروهای خودی فراهم کرده بود و جالب این که در این زمینه کارشناسان و مشاوران قوی و زبده ارتش سرخ شوروی سابق از طرف رژیم بعثی عراق اقدام به احداث تمام موانع و استحکامات برای جلوگیری از ورود رزمندگان اسلام کرده بودند.
به نظر من بدترین جبهه عملیاتی به لشکر 21 امام رضا (ع) جهت شکستن خط واگذار شده بود و انجام این عملیات برگ زرین و افتخار بزرگی برای رزمندگان جنوب خراسان به محوریت نیروهای کادر سپاه بیرجند است. با توجه به سختی کار و عدم استراحت به بیسیم چی گفتم کمی استراحت می کنم به گوش باش در صورت اعلام حرکت به سمت خط مقدم به من هم خبر بده در حین استراحت چند بار سر برداشته و دیدم این بیسیم چی بسیجی درحال خواندن زیارت عاشورا و راز و نیاز با خداوند است یکبار به مزاح گفتم کاظمی سو بالا می زنی.
برخورد نامعقول با پاسداران
این رزمنده عملیات کربلای 5 ادامه می دهد: بعد از کمی استراحت حدود ساعت 3 صبح با وانت تویوتا لنکروز همه نیروها به سمت خط مقدم حرکت کردیم در آن زمان دشمن با پاسداران برخورد خشن و نامعقولی می کرد و گاها جلوی دیگر اسرا با تانک از رویشان عبور کرده و یا شکنجه های خشن دیگری انجام می داد. از آنجا که بنده پاسدار رسمی بودم به ما اعلام شد فرماندهان لباس خاکی بپوشند و حدالمقدوراز لباس فرم سپاه استفاده نکنند متاسفانه در آن لحظه لباس خاکی در دسترس من نبود لباس فرم را پوشیدم و با ملاحظات ایمنی و امنیتی در پشت خط جبهه و عملیات مستقر شدم.
بهارشاهی می گوید: تمام خطوط دفاعی زیر آتش دشمن بود. دشمن، آتش بسیار سنگینی به صورت چرخشی از کالیبر 50 را روی سر رزمندگان می گرفت تا جایی که کسی جرأت عبور و مرور نداشت. وقتی سنگرها را از دشمن گرفتیم متوجه شدیم دشمن با ترفند خشاب فشنگ ها را با کمک طناب بسته و به وسیله طناب اقدام به تیراندازی رسام می کرده و در مجموع ایجاد رعب و وحشت در دل رزمندگان از برنامه ها و ترفندهای دشمن بوده است.
سو بالا زدن
بهار شاهی گریزی به حدود یک ماه قبل از عملبات کربلای 5 می زند و می گوید: در آن زمان با یکی از مبلغان به نام حجت الاسلام محقر بسیجی بجنوردی آشنا شدم که برای تبلیغ و تقویت روحیه رزمندگان در جبهه بود. این نیرو با روحیه بسیجی وقتی متوجه شد که گردان ما به عنوان خط شکن این عملیات را انجام می دهد با میل و رغبت خود اعلام آمادگی برای حضور در این عملیات را داشت.
وی به بیان خاطره ای از این عملیات می پردازد و می گوید: در جبهه وقتی احساس می کردیم که فلان نیرو و بسیجی شهید می شود همه با او به شوخی پرداخته و از اصطلاحاتی مانند طرف سو بالا می زند استفاده می کردند در این بین شهید محقر از این امر مستثنی نبود و شب قبل عملیات به شوخی به او گفتم سو بالا می زنی فردا در عملیات شهید می شوی. در حین شوخی حجت الاسلام محقر رو من کرد و گفت: کلاه نمدی خود را به یادگاری به من بده که اگر تو شهید شدی آن را به یادگار داشته باشم در حالیکه کلاه خود را به او می دادم، از او تقاضای شفاعت کرده و گفتم تو سو بالا می زنی و فردا شهید می شوی. دقیقا این گفته محقق شد و وی در این عملیات به شهادت رسید.
وی در ادامه می گوید: حین عملیات قرار شد حجت الاسلام محقر همراه یک رسته و معاون گروهان از داخل کانال پس از شکستن خط وارد شده و پیشروی کنند سمت راست ما جنگل و سمت چپ ما نهر جاسم بود و در بین هلالی های بتنی (نعل اسبی) که کارشناسان شوروی در این نقطه جانمایی کرده بودند.
فرار دشمنان
روز اول عملیات و بعد از شکسته شده خط از قرارگاه اعلام شد که اختیارات تمام نیروها با بنده است و هر تدبیری دارید به کار ببرید پاتک شدید هوایی، موشکی و توپخانه ای دشمن شروع شده بود و نفطه نقطه را می زدند در حال برنامه ریزی عملیات بودیم که مسئول خط (ابراهیم زاده) به سمت من آمد و با تندی گفت: چرا عملیات را شروع نمی کنید هوا کم کم روشن می شود در پاسخ شهید گفتم من مسئول گردان هستم و سلامت بچه ها با من است و می بایست با تدبیر و برنامه جلو رفت چرا که در عملیات نظامی باید حداکثر تلفات را گرفته و حداقل تلفات را داشته باشیم.
تصمیم گرفته شد با حدود 50 نیروی بسیجی اعم از آرپیجی زن، تیر بار و... به خط دشمن نفوذ کنیم. خوشبختانه در همان ابتدای عملیات دشمن پا به فرار گذاشت. عملیات در سه محور آغاز شد با توجه به هجمه آتش دشمن و ... به یکی از آرپیجی زنان گفتم آتش کالیبر را خاموش کن بسیجی معلم (یعقوبی فاز) هنگام خاموش کردن کالیبر از داخل جنگل مورد اصابت گلوله تک تیر انداز قرار گرفت من با چشمان خود دیدم که گلوله قبل از خاموش شدن کالیبر، سینه معلم بسیجی را شکافت و جالب آنکه این شهید با وجود اصابت گلوله به سینه اش، ابتدا آتش کالیبر را خاموش کرده و بعد از آن بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
وی با بیان اینکه حدود دو ساعت از پیشروی و موفقیت نگذشته بود که خبر شهادت حجت الاسلام محقر رسید، می گوید: با کمک نیروها پیکر شهید به پشت خط مقدم برده شد بعد از زیارت وی انگشتر شهید را به یادگاری برداشتم اما کمی بعد با خود گفتم ممکن است شهید در این زمینه وصیتی کرده باشد و اینگونه شد که انگشتر را برگردانده و پیکر شهید را زیر آتش مستقیم به عقب منتقل کردیم.
در حین عملیات ابراهیم زاده مسئول خط وقتی متوجه شکستن خط و موفقیت عملیات شد با خوشحالی خود را به من رسانده و ضمن تبریک بابت شکستن خط گفت: هر چیزی بگویید انجام می دهم از او خواستم برای افزایش روحیه رزمندگان چند تانک را به جلو هدایت کند درگیر هدایت و جانمایی تانک ها بود که با اصابت خمپاره این رزمنده شجاع هم به شهادت رسید.(خوشحالم که با شکسته شدن خط آثار رضایت را قبل از شهادت در چهره اش دیدم)
وی ادامه می دهد: حدود 4 تا 5 ساعت از پیشروی نیروها در این عملیات می گذشت و تلفات سنگینی به دشمن وارد شد تا جایی که داخل کانال دو طبقه کشته شدگان بعثی به چشم می خورد. در این زمان مهمات نیروها به اتمام رسید و از اسلحه و مهماتی که از دشمن به دست ما افتاده بود بر علیه خودشان استفاده می کردیم. نزدیک ظهر بود که صفر علی رضایی مراجعه کرد و گفت: چه کمکی لازم است من هم از او خواستم به سرعت پاسدار مبرقعی یکی از نیروهای زبده و با روحیه را به همراه نیروهایش برای کمک بیاورد.
حفظ خط مقدم
به این ترتیب یکی از رزمندگان و پاسداران شجاع و باروحیه ی بیرجند (مبرقعی) به همراه نیروهایش به ما ملحق شده و با کمک هم خط مقدم را حفظ کردیم و طی دو مرحله تعداد زیادی از دشمنان را به اسارت گرفتیم در مرحله اول 7 نفر اسیر گرفتیم که 4 نفر آن ها افسران ارشد بعثی بودند. وقتی آن ها را به پشت خط مقدم هدایت می کردیم دچار رعب و وحشت شدند و فکر می کردند می خواهیم آن ها بکشیم یکی از آن ها ساعت طلایش را پیشکش می کرد و دیگری پول و آن یکی انگشتر گرانبهایش را در پاسخ آن ها به این جمله بسنده کردم که ما کسی را نمی کشیم چرا که ما مسلمانیم و شما اسیر.
حدود ساعت 2 بعد از ظهر متوجه شدیم خط سوم ارتش بعثی نیروهای خودشان را که اقدام به عقب نشینی کردند را با انواع سلاح ها مورد اصابت قرار می دهد تا عقب نشینی نکنند در حالی که جمعیت زیادی پشت خاکریز آماده اسارت بودند.
او به این نکته قابل تامل هم اشاره می کند که مبرقعی هنگامی که اسرا را جابه جا می کردیم به زبان عربی رو به دیگر نیروهای بعثی می گفت: ما مسلمانیم، تسلیم شوید و... به این ترتیب تعداد زیادی از نیروهای بعثی پشت خاکریز ها، کانال و ... آماده اسارت بودند.
بهارشاهی ادامه می دهد: در مرحله دوم جابه جایی اسرا بین هلالی ها و کانال های بتنی، جاده ای بود که به طور دائم زیر تیر بار دشمن قرار داشت باید نیروهای خودی و حدود 19 اسیر دیگر را به عقب هدایت می کردیم اسرا به صورت سینه خیز به داخل کانال بتنی هدایت شدند به این ترتیب بنده در جلو، اسرا وسط و مبرقعی پشت سر به سمت کانال سینه خیز می رفتیم و جالب آنکه در درون کانال تعداد زیادی جنازه دشمن همراه با سلاح بود و ما بی خبر از زخمی شدن مبرقعی پیش می رفتیم به یکبار متوجه عدم حضور وی شده و برای متوجه نشدن اسرا بپا خاسته و با کمک نیروهای زبده و ورزیده خارج از کانال دیگر اسرا به عقب فرستاده شدند و من و چند تن از نیروها به کمک مبرقعی رفته و او را که از ناحیه پشت زخمی شده بود به پشت خط و از آنجا با آمبولانس به بهداری انتقال دادیم.
وی یادآورمی شود: خوشبختانه پس از سه روز موفقیت های خوبی را در این عملیات به دست آورده و در برابر پاتک های شدید دشمن مقاومت کردیم و با حداقل تلفات، به پیروزی رسیدیم و لشکر دیگری بعد از ما برای خط پدافندی و حفاظت از دستاوردهای به دست آمده در منطقه مستقر شد.
وی در پایان ادامه می دهد: روز سوم عملیات رادیوی جیبی خود را درآورده و روشن کردم که همزمان اعلام شد دلاورمردان لشکر 21 امام رضا (ع) به قلب دشمن بعثی زدند و بزرگترین استحکامات دشمن را بر هم کوبیدند. به این ترتیب به اهداف از پیش تعیین شده دست یافتیم خوشحالم که زحمت رزمندگان به خصوص جنوب خراسان با محوریت بیرجند نتیجه داد و این لیاقت نصیب ما شدکه ضربه ای مهلکی به دشمنان در عملیات کربلای 5 وارد کنیم.
نظر شما