نماز  نردبان صعود به معنویت است/ عدم آشنایی با مساله «مبدأ و معاد» جوانان را دین گریز می کند

حجت الاسلام میرمرشدی گفت: در همه ادیان الهی به نوعی ارتباط بین عبد و معبود برقرار است، حتی مکاتبی که وحیانی یا مبلغ توحید هم نیستند رابطه بین الهه ها و پیروان الهه ها و بت ها با پیروان بت ها وجود دارد.

به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان،  همیشه و در همه حال از اقامه نمازبه عنوان یک وظیفه و رفتار دینی یاد شده است. یک واجب الهی که خداوند در پنج وعده روزانه برای هر انسان مقرر فرموده است و با اهمیت ترین و مهم ترین اثرات آن دریافت رحمت بیکران خداوند و تقرب به اوست. این فریضه واجب که از سوی خداوند بر انسان واجب شده است تاثیر بسیار زیادی بر تکامل فردی و اجتماعی و رشد او دارد. جالب اینجاست که امروزه با پیشرفته دانش بشری، تحقیقات و بررسی ها نشان داده اند که رابطه ای بین نماز  و سلامتی وجود داردلذا در این خصوص با حجت الاسلام «محی الدین احمد میرمرشدی»، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس مذهبی گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

 

فلسفه و حکمت نماز در دین مبین اسلام چیست؟

در همه ادیان الهی به نوعی ارتباط بین عبد و معبود برقرار است، حتی مکاتبی که وحیانی یا مبلغ توحید هم نیستند رابطه بین الهه ها و پیروان الهه ها و بت ها با پیروان بت ها وجود دارد. در واقع این ارتباط در انسان ها فطری است و همیشه افراد به دنبال نیرویی برتر از خود هستند که با آن ارتباط برقرار کنند. این امر در همه ادیان آمده است، در مسیحیت و یهودیت هم امری به نام نماز اما با شیوه های متفاوت وجود دارد. این ارتباطی که گاهی به دعا، گاهی به عبادت و گاهی هم ارتباط بین عبد و معبود تعبیر می شود در دین مبین اسلام و همه ادیان الهی نماز نام دارد.

 

حقیقت چنین فلسفه ای این است که هر انسانی خود را وابسته به این معبود می داند و ارتباط با آن مبدأ برایش ضروری و لازم به نظر می رسد، مانند گندمی که برای رشد خود نیازمند مبدا نور است در صورتی که ارتباطش با این مبدا قطع شود خشکیده و از بین می رود. انسان هم دقیقا حکم این گندم را دارد در صورتی که ارتباطش با معبود قطع شود، دچار خسران روحی، استرس و بیماری های روحی و روانی و امثال آن می شود؛ بنابراین بقای ما در گروی اتصال به این مبدا نور (پروردگار) است. ما نه تنها در فرهنگ اسلامی بلکه در همه فرهنگ های دنیا چیزی به نام فرهنگ تشکر و سپاسگزاری داریم، یعنی وقتی فردی کاری را برای ما انجام می دهد یا محبتی در حق ما می کند به رسم ادب و اخلاق از ایشان تشکر و قدردانی می کنیم، حال این فرد می تواند ولی نعمت، والدین یا دوستان ما باشند. در فرهنگ توحیدی خداوند آفریننده همه مخلوقات جهان است و نعمت های فراوانی به ما عطا کرده است. وظیفه ما هم در قبال این نعمت ها تشکر و قدردانی از پروردگارمان است.

 

آیا نمی شود خداوند را به گونه دیگری غیر از نماز عبادت کرد؟

سوال اینجاست که ما برای تشکر از نعمت های خداوند از چه روشی باید استفاده کنیم. فرض کنیم پدری برای فرزندش یک دست لباس زیبا خریده و او می خواهد روز پدر آن را جبران کند؛ به نظر شما چگونه باید جبران کند. چیزی که خودش دوست دارد بخرد یا نظر پدر را نیز در این زمینه جویا شود. بهترین روش برای تشکر از طرف مقابل (پدر) این است که بپرسیم چه چیزی شما را خوشحال می کند و آن را تهیه کنیم. تشکر انسان در برابر معبود هم همین طور است یعنی باید آن عبادت و عملی را که خداوند دوست دارد، انجام دهیم. آیا پروردگاری که این همه نعمت برای ما عطا کرده، حقش نیست تعیین کند چگونه از من تشکر کنید؟ بر همین اساس خداوند روش سپاسگزاری و تشکر را در قالب ارکان مخصوصه قرار داده، یعنی نمازهای معمولی که اصلش در قرآن آمده، شیوه و اجرایش را پیامبر اکرم (ص) برای ما تعیین کرده اند. قرآن کریم می فرماید: «اقیموا الصلاه»، اقامه کنید نماز را، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: برای اقامه نماز به این شکل عمل کنید البته خداوند نمازهای یومیه (صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا) را تعیین و رسول خدا آنها را تفسیر کرده اند، بنابراین اگر از روش دیگری غیر از این روش، تعیین شده توسط آنها عمل کنیم به معبود خود توهین کردیم.

 

علت دین گریزی جوانان چیست و چرا این فریضه مهم الهی در جامعه ما کمرنگ شده است؟

به اعتقاد بنده یکی از عمده ترین عوامل دین گریزی جوانان و نوجوانان، عدم آشنایی جوانان و نوجوانان با مسئله مبدأ و معاد است. مشکل اینجاست که ما خانواده ها نتوانستیم این دو مسئله را به صورت استدلالی و روشن به فرزندان خود بیان و در درون آنها نهادینه کنیم، یعنی اگر ما ویژگی ها و صفات پروردگار را با زیبایی تمام در میان کودکان خود جا بیندازیم، دیگر تشکر از خداوند برای آنها عادی می شود و در صورتی که خداباور شوند نه تنها عبادت معبود برایشان سخت نمی شود بلکه لذت بخش هم می شود و با توجه به اینکه انسان دایما در معرض وسوسه های شیطانی قرار دارد لذا وقتی مسئله قیامت، معاد و بهشت برایش روشن شود دیگر به دلیل شوق به بهشت یا ترس از جهنم از فرمان خداوند سرپیچی نمی کند؛ بنابراین نیاز است که این دو مسئله مهم از مقطع ابتدایی تا پایان تحصیلات به کودکان، نوجوانان و جوانان آموزش داده شود و با زبان قصه، داستان، استدلال های کوتاه و زبان رفاقت و مهربانی آنها با این مسایل آشنا کرد.

 

در روایات نقل شده است که لا اله الا الله را در سه سالگی به کودکان خود بیاموزید، یعنی آنها را موحد به بار بیاورید. در هفت سالگی آنها را به اقامه نماز امر کنید تا به مرور به انجام واجبات الهی ترغیب و عادت کنند تا در صورت عدم انجام آنها احساس کمبود و ناراحتی کنند، چون تکرار در انجام مسایل دینی در تقویت باورها و ارزش های معنوی افراد تاثیرگذار است. یکی از دلایلی که خداوند 17 رکعت نماز را در یک وقت معین قرار نداده این است که خود این تکرار موضوعیت دارد و در تقویت باورهای دینی افراد نقش بسزایی ایفا می کند. نکته قابل توجه دیگر، روش تربیتی خانواده هاست که بسیار مهم می باشد. برخی از خانواده ها برای اینکه فرزندان خود را به عبادت ترغیب کنند از روش های خشن، نادرست و غیر متعادل (بچه ها را با خشونت و اجبار نماز صبح بیدار می کنند)، استفاده می کنند در حالی که این اشتباه است و ما ناخودآگاه کودکان را در انجام این عمل جری می کنیم. ما در اصول دینی خود تعبیری به نام تجری داریم ،یعنی قصد نافرمانی کردن در مقابل پروردگار؛ پس ممکن است عملی را که انجام می دهیم عبادی باشد ولی به قصد نافرمانی انجام می دهیم که روش مناسبی نیست. این مسئله باعث دوری جوانان از عبادت و کمرنگ شدن باورهای دینی آنها می شود.

 

مسئله مهم دیگر عمل والدین است. پدری که فرزندش را تشویق به اقامه نماز می کند در حالی که خودش نماز نمی خواند، طبیعی است که فرزند هم از امر پدر اطاعت نخواهد کرد. مسئله بعدی بحث تبلیغات و رسانه ها می باشد. امروزه کودکان با فضاهایی آشنا می شوند که کاملا آنها را از فضای نماز و معنویت دور می کند. مشکل اینجاست که مراکز فرهنگی ما در زمینه ساخت انیمیشن های دینی، فیلم ها و سریال های تلویزیونی بسیار کوتاهی کرده اند. به هیچ عنوان در فرهنگ تربیتی ما چیزی به نام تربیت دینی وجود ندارد. بحث تربیت دینی در کتاب های آموزشی ما هم فقط در حد کسب یک نمره قبولی است و تربیت دینی به معنای واقعی که با تمام وجود و درون خود یک مسئله ای را درک کنیم، وجود ندارد.

 

به نظر شما عملکرد رفتار و عملکرد مسئولان تا چه اندازه می تواند در دین گریزی یا تقویت باورهای دینی جوانان تاثیر داشته باشد؟

در روایت آمده است، رفتار و منش انسان های لازم الرعایا مانند حاکمان شان می شود، یعنی اگر حاکمان دزد یا ریاکار باشند، آنها هم دزد یا ریاکار می شوند لذا وقتی مدیریت یک سیستم خود معتقد به باورها و ارزش های دینی نیست و فقط برای ترفیع و دستیابی به پست و مقام به ظاهر به مسایل دینی عمل می کند، طبیعی است که مردم هم از اصل دین فاصله می گیرند. این مسئله بسیار تاسف بر انگیز است و قطعا رفتار حاکمان و مسئولان بر مردم تاثیرگذار است.

 

سستی و بی توجهی به نماز چه آثار و پیامدهایی به دنبال دارد؟

اولین اثرش همان فلسفه اصلی نماز یعنی قطع شدن ارتباط با مبدا نور است. وقتی ارتباط انسان با مبدا نور قطع شود، او معلق شده و امکان دارد هر لحظه سقوط کند. این بزرگترین آثار بی توجهی به نماز است. انسان با خواندن نماز از نردبان معنویت بالا می رود و وقتی از آن فاصله بگیرد، سقوط می کند. از دیگر آثار بی توجهی و سستی به نماز بی ارزش و بی برکت شدن حیات انسان در این دنیا است. فردی که رها شده و به هیچ منبع نوری متصل نیست، احساس پوچی و بی ارزشی می کند و نتیجه آن هم استرس، دلتنگی و ناراحتی های روحی و روانی می باشد.

 

علت اصلی افزایش مراجعه به روانشناسان و روان پزشکان همین فاصله گرفتن انسان ها از عبادت و منبع نور است. در گذشته علمای فرهیخته و بزرگی در جامعه وجود داشتند که به دلیل متصل بودن به منبع نور منشا خیرات و برکات زیادی برای مردم بودند. در واقع از اثرات روحی و روانی آنها جامعه منعطف می شد، چون به منبع های الهی متصل بودند و وقتی این منبع ها قطع و کمرنگ شدند، مردم برای حل مشکلات خود به سراغ دعانویس ها، رمال ها و جن گیرها رفتند که یکی از دلایل افزایش این خرافات و فال های مختلف در جامعه نیز همین امر می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کد خبر 1024541

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha