خبرگزاری شبستان- مازندران؛ مصطفی نوروزی شهید مدافع امنیت از بسیجیان حوزه محمد رسولالله (ص) شهرستان ساری همزمان با ایام شهادت امام هادی (ع) که در استان سیستان و بلوچستان، بهعنوان سرباز گمنام امام زمان (عج) در حین ماموریت گشت عملیاتی برای تامین امنیت در منطقه بود به فیض شهادت نائل آمد.
این جوان ۳۸ ساله ساروی درکنارک و آبهای خلیج چابهار به شهادت رسید، وی یکی از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود پیش ازاذان صبح دیروز در حالی که به همراه چند تن از همکارانش که به عملیات شناسایی رفته بود در راه بازگشت شناور آنها به موجشکن برخورد کرد که از جزئیات و دلایل برخورد آن خبری در دست نیست.
پیکر این شهید بسیجی ساروی هنوز پیدا نشد، کنارک در کرانه باختری خلیج چابهار و بر ساحل دریای عمان قرار گرفته و شهری بندری است.
پس از شهادتش، به سراغ دوستان و رفقای آقا مصطفی رفتیم «حسین سعیدی» که از دوستان نزدیک این شهید است به دلیل شرایط روحی پس از شنیدن خبر شهادت یار دیرینهاش قادر به صحبت کردن نبود. اینجا در سوگ شهادت «مصطفی نوروزی» صدای شکستن بغض ها به گوش می رسد. هر تماسی نهایتا به بیان خاطره کوتاه از شهید مصطفی و اشک و اشک اشک ختم می شود.
*شهید مصطفی برای کمک به مردم خود را به آب و آتش می زد
«بلال زاهدی» مسئول کانون مداحان و هیات های مذهبی استان مازندران که از سال ۸۳ با شهید «مصطفی نوروزی» رفاقت دارد و اختلاف سنیشان حدود پنج سال است، میگوید؛ آشناییم با آقا مصطفی از مشارکت در فعالیتها و مجامع مذهبی به خصوص در مصلی نمازجمعه آغاز شد، مصطفی علاقه زیادی به شهید «سید مجتبی علمدار» داشت و نقطه اشتراکش با این شهید دلدادگی به حضرت زهرا (س) بود.
وی اضافه میکند؛ مصطفی همیشه به مراز شهید علمدار می رفت و در مراسمات مربوط به این شهید شرکت میکرد، مصطفی بامعرفت، رفیق و برادر خوبی بود به کار همه رفقا میآمد و اهل یاری رساندن بود، مهربان بود و لبخند به لب داشت، دوستداشتنی و تو دل برو بود و اهل مهر و محبت ورزیدن بود.
زاهدی با اشاره به اینکه این شهید در حوزه اجتماعی شخصیت دلسوزی داشت، اضافه می کند؛ شهید نوروزی داوطلب انجام دادن هر کار خیری بود، در زمان وقوع سیل ۹۸ با اینکه تازه از ماموریت بازگشته بود در ایام نوروز صبح زود جلوی درب حسینبه عاشقان ساری حاضر می شد تا به جمل بسیجیانی بپیوندد که برای لایروبی و کمک به سیلزدگان میروند، میگفتیم تو خسته راهی عید را در کنار خانواده بگذران! میگفت؛ خانواده من حالشان خوب است برویم سراغ زن و بچه مردم... چکمه میپوشید و از صبح تا غروب کار میکرد و احساس خستگی را بیان نمیکرد.
این بسیجی فعال یادآور میشود؛ آقا مصطفی که عضو گروه رزم آوران ذوالفقار بود در حوزه فعالیتهای ورزشی کارآمد بود با هم به سالن فوتسال میرفتیم استاد ورزشهای رزمی بود و به دیگران آموزش میداد ما همه جا از روحیاتش استفاده میکردیم.
وی اضافه میکند؛ این شهید دلدادگی خاصی داشت شب شهادت حضرت زهرا (س) به رفقا پیام داد و گفت حضرت آقا تمام حوائجش را در شب شهادت حضرت زهرا (س) طلب میکند می گفت رفقا التماس دعای شهادت دارم... روز قبل شهادتش روزه بود در واقع همه روزهای ماه رجب را روزه بود، مصطفی بعد افطار به عملیات رفت.
زاهدی میگوید؛ در خاطرم است روزهایی که شهدای غواص را آوردیم مصطفی خیلی بال بال میزد و تب و تاب داشت، الان میگویند پیکرش در دریا است و غواصان دنبالش میگردند! دلداده به شهدای غواص و حضرت زهرا (س) بود که پیکرش و مقبرهاش گمنام است.
مسئول کانون مداحان استان ادامه میدهد؛ مصطفی علاقه زیادی به شهید «حسن عشوری» از شهدای استان گیلان داشت چند شب پیش این شهید را در خواب دید که انگشتری به او هدیه داد، مصطفی با دیدن این خواب دریافت که درخواست شهادتش امضا شد و خواب را برای خانوادهاش تعریف کرد.
وی خاطرنشان می کند؛ راستی در آخرین پیادهروی اربعین قبل از شیوع کرونا، مصطفی به نیابت از شهید عشوری به این سفر رفت، میگفت در زیارت بعدی من پیش امام حسین (ع) هستم و شما باید پیاده ببایید و بروید، در بحث کمک مومنانه برایمان کمک نقدی ارسال میکرد و می گفت اسمی از من نبرید، مصطفی به دنبال شهادت میگشت از زمانی که حاج قاسم شهید شد خیلی تکاپو داشت شاید شبیهترین خصوصیتش به حاج قاسم سلیمانی این بودکه همچون سردار بهدنبال شهادت میگشت و این بند از وصیت حاج قاسم که چرا شهادت از من فراری است را میخواند.
زاهدی تاکید میکند؛ مصطفی میگفت من بالاخره شهید میشوم و به شوخی می گفت شماها هم قطع نخاع و ویلچری میشوید، حال مصطفی رفته برای ماها از دست دادن رفیق این چنینی حسرت است ولی برای شهادتش ناراحت نیستیم چون به آرزویش رسید در شب شهادت حضرت زهرا(س) میزبان مراسم بود نمیدانم از بانو چه خواست که هنوز پیکرش تفحص نشده...به ما می گفت اگر شهید شدم پیکرم را کنار پیکر شهید سید مجتبی علمدار مدفون کنید.
*آقا مصطفی برات شهادت را از حضرت زهرا(س) گرفت
در ادامه با «روح الله قلی پور جمالی» ۳۱ ساله از دیگر دوستان این شهید تماس گرفتیم، میگوید؛ شهید نوروزی را از سال ۸۴ می شناسم فردی آرام، ساکت، ساده و خاکی بود؛ استادم بود. پرتلاش و پرجنب و جوش بود. کسی بدش را نمیگوید...
و آقای قلی پور این را که گفت و گریه امانش نداد تماس قطع شد، دلگویههایش را برایمان فرستاد که با هم میخوانیم؛با آقا مصطفی در باشگاه دفاع شخصی ذوالفقار بسیج آشنا شدم، یکی از مربیها بود و خیلی خونسرد بود، با معرفت بود.
هیچوقت خودش را نمیگرفت، یک شب داشتیم با هم تمرین میکردیم ضربه ای از طرف من به او برخورد کرد، خیلی ناراحت شدم رفتم وسرش را بوسیدم گفتم آقا مصطفی ببخش حواسم نبود...صورتم را بوسید گفت نه این چه حرفیه مبارزه است دیگر...
کاش بود و دوباره صد بار سرش را میبوسیدم، آقا مصطفی عاشق شهادت بود. در فاطمیه گفته بود برات شهادت را بی بی امضا می کند، امیدوارم ما هم بتوانیم راه شهدا را ادامه بدهیم و عاقبت ما هم ختم به شهادت شود، به خودم میبالم از این که رفیقی همچون آقا مصطفی نوروزی داشتم و با او خاطراتی در زندگیام ثبت شد، امیدوارم در آن دنیا شفاعتم را کند، خدا به خانواده و دوستانش صبر بدهد تا بتوانند این غم بزرگ رو تحمل کنند...
در پایان با بغض میگوید؛ از روح الله به آقا مصطفی «حاجی خیلی دوستت داشتم و دارم، دیدار به قیامت»
نظر شما