خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: شیعیان در طول تاریخ همواره مورد ستم و هجمه نااهلان بوده اند. شرایط شیعیان در دوران امام رضا(علیه السلام) بسیار خطیر بود. فشارهای حکومت عباسی از یک سو و فرقه های منحرف از سوی دیگر کار را بر شیعه سخت کرده بود. روزی حسین بن قیاما از رؤسای فرقه واقفیه به امام رضا(علیه السلام) گفت: «من خدا را شاهد می گیرم که تو امام نیستى. امام فرمود: از کجا می دانى که امام نیستم؟ ابن قیاما گفت: چون از امام صادق(علیه السلام) برای ما را روایت کرده اند که فرموده است: امام، عقیم و بدون فرزند پسر نخواهد بود، سِنّى از شما گذشته اما فرزندى ندارید!»[1] از اینرو وقتی جوادالأئمه(علیه السلام) به دنیا آمد، پدرش فرمود: «این مولودی است که خداوند با برکت تر از او برای شیعیان ما نیاورده است.»[2]
سرچشمه جود و سخا
نمی توان فرزند امام رضا (علیه السلام) بود و اهل بخشش نبود. آن قدر مهربان بود که در جوانی به جواد مشهور شد. حتی ابن تیمیه، عالم متعصب سنی، ملقب شدن او به جواد را، به دلیل شهرتش در سخاوت و بزرگواری میداند.[3] پدر بزرگوارش او را سفارش کرده بود تا به حرف کسانی که میگویند از درب اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد و هرگاه خواست از خانه خارج شود، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باشد تا هیچ سائلی را دست خالی رد نکند. امام رضا(علیه السلام) همچنین سفارش بستگان نزدیک را به او کرده بود.[4]
فضایل علمی و اخلاقی
عظمت امام جواد(علیه السلام) نیز مانند اجداد طاهرینش وصف نشدنی و انکارناپذیر است. هرچند شخصیت والا و با عظمت حضرت جواد (سلاماللهعلیها) فراتر از آن است که علمای اسلام پیرامون آن لب به سخن گشایند، اما فضیلت و کمال آنگاه ستودنی است که مخالف و رقیب بدان اعتراف نماید. عالمان اهل سنت، پیشوای نهم شیعیان را به عنوان یک عالم دینی احترام میکنند. برخی از آنان شخصیت علمی او را ممتاز دانسته[5] و شیفتگی مأمون به او را به دلیل شخصیت علمی و معنوی او در کودکی دانستهاند.[6] آنان همچنین از برتری امام جواد در ویژگیهای دیگری همچون تقوا، زهد و سخاوت سخن گفتهاند.[7] جاحظ عثمان معتزلی نیز، محمد بن علی را عالم، زاهد، عبادتپیشه، شجاع، بخشنده و پاک معرفی کرده است.[8]
کج فهمی از سیره ائمه علیهم السلام
هجمه های ناجوانمردانه علیه خاندان رسالت امر جدیدی نیست. امروزه نیز بسیارند کسانی که از سرنوشت اسلاف خود پند نمی گیرند و به جنگ با خدا و خاندان علم و طهارت می روند. این افراد با حقه و فریب، تاریخ را تحریف و سیره ائمه را نه آنگونه که هست بازگو می کنند. این در حالی است که تاریخ بهترین قاضی در اثبات فضایل ائمه (علیهم السلام) است. دشمنان قسم خورده خاندان رسالت در دولت های بسیار مقتدر اموی و عباسی، همواره درپی یافتن اندک بهانه ای بودند تا رسوایی اهل بیت(علیهم السلام) را فریاد زنند، اما تاریخ گواه است که تنها عِرض خود برده اند.
کودک همسری
بر اساس منابع تاریخی، مأمون امام جواد (علیه السلام) را وادار نمود در سن کم با دخترش ازدواج کند. عده ای بدون فکر و تحقیق، وجود چنین مواردی در زندگی اهل بیت(ع) را دست آویز عقده گشایی های خود علیه دین و دین مداران قرار داده و اسلام را مدافع کودک همسری و ناقض حقوق زنان معرفی می کنند. در آستانه ولادت این امام همام، فرصت را غنیمت شمرده و اندکی در این باره سخن می گوییم.
دیدگاه فقهی
فقهای شیعه جاری کردن خطبه عقد در مورد دختر خردسال را جایز دانسته اند. اما باید دقت کرد که چنین اجازه ای به معنای توصیه به چنین ازدواجی نیست. فقه از خود حکم بحث می کند، نه از شرایط اجرای حکم. به عقد در آوردن دختر خردسال برای شرایط خاصی است نه یک توصیه عمومی.
توجه به شرایط فرهنگی
فرهنگ امری است که نسبت به زمان و مکان متغیر است. هر جامعه خصوصیات فکری و فرهنگی خاص خود را دارد. گاهی چیزی در زمانی یا در مکان خاصی مورد پذیرش است اما در زمان یا مکان دیگر، خیر. لذا نمی توان فرهنگ امروزین یک جامعه را معیار سنجش برای همه زمان ها و مکان ها قرار داد. امروزه با توجه به شرایط مختلف، ازدواج در سنین پایین امری ناپسند شمرده می شود. اما این مطلب نمی تواند نقدی بر شرایط ازدواج در گذشته باشد. برای بررسی دقیق چنین مواردی باید به خصوصیات فکری و فرهنگی و اجتماعی هر دوران مراجعه کرد.
ماهیت ازدواج در اسلام
در آموزه های اسلامی سن خاصی برای ازدواج مطرح نیست، بلکه شرایط یک ازدواج سالم بیان شده است. اسلام مترقی ترین دیدگاه را درباره ازدواج دارد؛ چراکه بر اساس فطرت انسان حکم داده است. بسیاری از انتقادات به اسلام به این دلیل است که حتی امروزه برای بسیاری، ازدواج تنها مقوله ای جنسی است. اما از دیدگاه اسلام بزرگترین هدف ازدواج رسیدن به آرامش روحی و روانی است.
نویسنده: حجت الاسلام علی روشن، کارشناس سطوح عالی حوزه علمیه قم
پی نوشت ها:
[1] برگرفته از مقدمه کتاب «آسمانیترین مهربانی»، مهدی شجاعی.
[2] نگاه کنید به: الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۲۰.
[3] بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۲۰،۲۳،۳۵.
[4] ابن تیمیه، منهاج السنه، تحقیق: محمد رشاد سالم، ج۴، ص۶۸-۶۹.
[5] الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۳.
[6] برای نمونه: سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۲۱.
[7] هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۲۴ق، ص۲۸۸.
[8] هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۲۴ق، ص۲۸۸.
[9] العاملی، الحیاة السیاسیة للامام الجواد، ۱۴۲۵ق، ص۱۳۷.
نظر شما