خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ بزرگِ محله «کولاکت» خود را با نفت آغشته کرد و کبریت را کشید. چوب دستی که دورش کلاف پارچه پیچیده شده بود، گُر گُر می سوخت. آقا بزرگ، مشعل را برداشت و مانند هر شب دور تا دور محله را می گشت و داد و می زد:« اوهوی ... مشتی! اوهوی فلانی! ویریسین، شیمه پله قاتوک چاکونین، سحر نزدیکه» و این چنین هر سحرگاه رمضان، بزرگ محله زودتر از بقیه بیدار می شد و مشعل بهدست در کوچه ها داد می زد؛ آهای برخیزید، پلو خورشتان را درست کنید، سحر نزدیک است.
بهقول آقا بزرگ، اون قدیما، ماه رمضان در گیلان، فقط ماه عبادت نبود، نوعی عید و جشن بود. یکی دو هفته مانده به رمضان، بانوان خانه تکانی می کردند، درست ماند نوروز. رمضان که به نیمه میرسید، هرکس نذری و خیرات داشت، «مُجّمَع دهی» میکرد. هرکس به وسع خود پلو و خورشتی میپخت و در سینیهای بزرگی که مجمع می گفتند، گذاشته و به مسجد میبرد و هرکس افطار به مسجد میرفت، میتوانست از آن تناول کند.
آقا بزرگ میگفت: عید فطر بعد از نماز، دید و بازدید و صله رحم بود. اول به دیدن بزرگترها میرفتند و بعد دیگر اقوام و آشنایان.
یکی از اهالی روستای «سَسِمَس» در شهرستان صومعه سرا میگوید: یک ماه مانده به رمضان، خانه تکانی شروع میشد. دیوارهای خانه را آهک مالی میکردند تا تمیز و سفید شود. آن روزها نزدیک به رمضان همه در تب و تاب خانهتکانی و تمیز کردن خانه بودیم. به خاطر رطوبت، کف خانهها حصیرپوش بود. پیش از رمضان، تمام حصیرهای کف اتاقها را جمع کرده و لب رودخانه می شستیم.
«علی فکری» میافزاید: قدیمها رادیو و تلویزیون و موبایل نبود تا سحر مردم را بیدار کند. با صدای خروس بیدار میشدیم. بعضیها زودتر بیدار میشدند، فانوسی روشن میکردند و سحر در محله میگشتند و بقیه را بیدار میکردند. آن زمان رسم بود همه افراد خانواده موقع سحر بیدار شوند و سحری بخورند، حتی آنهایی که نمیتوانستند روزه بگیرند.
فکری از سفرههای قدیم افطار میگوید؛ افطار یک نوع برنج محلی پرمحصول بود که به آن «چَمپا» میگفتند و یک نوع شامی که با سیب زمینی درست میشد. سبزی خوردن محلی هم معمولا همه در باغچه خانه میکاشتند. بعد از افطار و یا بعد از نماز عید فطر، مردم به دید و بازدید میرفتند. همین کار موجب میشد کدورتها برطرف شود. فطریه عید عمدتا برنج بود که به آشنایانی میدادیم که دستشان تنگ بود.
گالشهای کوههای شرق گیلان نیز رسم خانهتکانی و گل مالی پیش از رمضان داشتند. به گفته یکی از اهالی رحیم آباد، گِل سفید رنگی بود که با آب مخلوط کرده و دوغ آب را با جارو به دیوارهای دود زده و سیاه میکشیدند تا سفید شود. در روستاهای رحیم آباد، بعد از نماز عید فطر مردم به خانه یکدیگر میرفتند و با آش مخصوصی که با شیر درست میکردند، از میهمانها پذیرایی میکردند.
«حسین شهاب» از اهالی کومله در شهرستان لنگرود، از حیدری خوانانی میگوید که از شب ۱۹تا۲۱ رمضان بهخاطر ضربت خوردن حضرت علی (ع) و شهادت آن امام تا سحر در محلههای کومله میگشتند و اشعاری در وصف و رثای امام علی میخواندند و صاحب خانهها نیز به او هدایایی نظیر پول، برنج و تخم مرغ میدادند.
یکی از بانوان اهل هشتپر، از حلوای خاصی میگوید که با عسل و آرد برنج پخته میشد و یک هفته مانده به عید فطر زنان محلی این نوع حلوا را درست کرده و روز عید بین نمازگزاران پخش میکردند. روستاهای گیلده و اطراف آن در شهرستان شفت، نوعی فرنی درست میکردند به نام «پالدو» که با مربای گل محمدی میخوردند.
«حسین صادقی» از اهالی روستای صیقلان میگوید: بعضیها که رادیو داشتند، سحر رادیو را روی پرچین حیاط یا دَستَک (بالکن) میگذاشتند و صدای آن را بلند میکردند تا بقیه همسایهها هم بیدار شوند. شبهای احیا هر سه شب افطاری میدادیم. روز عید فطر هم غالب خانوادهها شیربرنج درست میکردند.
«احترام حسین پور» زاده روستای پَهمَدان شهرستان لاهیجان، میگوید: یک ماه رمضان، مادر خدابیامرزم، شیر گاوهایمان را خیرات میکرد. نوبت میگذاشت و هر روز به یکی از همسایهها شیر میداد. بعضی اوقات هم غذا درست میکرد و برای همسایهها افطار میفرستاد.
« گلناز خطیبانی» از اهالی «سقالکسار» میگوید: گوشه حیاط مادربزرگم اتاقکی با اجاقی مخصوص پخت کته با هیزم بود. بعد از اینکه برنج را دم میگذاشتند، مادربرزرگم داخل ذغالها سیبزمینی و تخممرغ میگذاشت تا بپزد. یک نوع کلم سبزرنگ و کوچک بهنام «کلم قمری» مخصوص همان منطقه بود، این کلم را هم خرد میکرد و روی برنج در حال دم میگذاشت. بهقدری آن افطاری میچسبید که هنوز مزه آن را به یاد دارم.
«سیدعلی نقی» از اهالی گاویه شهرستان لاهیجان، میگوید: در بیشتر محلات لاهیجان، مردم یک تا چند روز زودتر به پیشواز رمضان میرفتند و به آن «پِیشاشُو» می گفتند. قبل از شروع ماه، برخی اهالی برای دیدن ماه رمضان، بالای درخت میرفتند و وقتی ماه را میدیدند، فریاد میزدند: «مُو ماهَ بَدئِم» و به بقیه هم خبر میدادند.
او از خوراکیهای مخصوص افطار و سحر در منطقه می گوید: سحری غالبا شیربرنج میخوردیم. روی برنج کته شکر، شیر و فلفل سیاه میریختیم. «پنیر بُرشته» هم مخصوص سحر بود. مقداری پنیر محلی را در روغن سرخ میکردیم و به آن شوید خشک و تخم مرغ میزدیم. فرنی مخصوصی هم بود که با عصاره برنج قریب پخته میشد. این برنج طعم شیرین میداد و کمی هم به قرمزی میزد. برنج را در ظرف بزرگی خیس میکردند و چندین بار آب آن را عوض میکردند و در سینی گلی«نمکار» با سنگ میساییدند . تمام برنج کم کم و با حوصله ساییده میشد و سر آخر محتوای برنج ساییده و آب همراهش را از یک پارچه حریری صاف میکردند و عصاره آن را با شیر مخلوط کرده و فرنی درست میکردند.
نظر شما