به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، تربیت کودک حقی است برای او که باید در خانواده و توسط والدین به آن پرداخته شود، ضمن آن که تربیت صحیح کودک از این جهت نیز اهمیت دارد که بین رفتار والدین و فرزندان در خانواده ارتباطی دو سویه برقرار است و در دراز مدت رفتار والدین را تحت تاثیر قرار می دهد و نحوه تعامل والدین با یکدیگر و با فرزندانشان که اعضای یک خانواده تلقی می شوند، متاثر از خصوصیات اخلاقی و تربیتی فرزندان نیز خواهد شد، لذا تربیت صحیح کودکان علاوه بر این که وظیفه والدین و حق کودک است، گامی مهم در راستای تقویت بنیان های خانواده است و نکته دیگر این که بهترین و مطمئن ترین روش تربیتی کودکان، تربیت دینی آن ه است.لذا در این خصوص با حجت الاسلام دکتر «ایمان ضرابی»، استاد دانشگاه گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
مهمترین عوامل و شیوه های تربیتی مناسب فرزندان چیست؟
مسلمانان ملزم به رعایت تکالیف و دستوراتی است که در دین مبین اسلام گنجانده شده است که این دستورات و عمل به آنها موجبات هدایت و سعادت فرد را وضع کرده است. این الزامات صرفا در قلمرو واجبات و محرمات الهی است و در مقوله های دیگر الزام آور و اجباری نیستند که البته باید اذعان داشت که این الزامات وابسته به شرایطی همچون عدم اضطرار می باشد. حق تکلیف کردن این الزام ها با خداست و غیر از خداوند بقیه افراد نوعی هدایت کننده برای انجام آن تکالیف می باشند. آموختن و هدایت والدین نیز از این دست هدایت ها محسوب می شود و حتی در برخی موارد به والدین دستور داده شده که فرزندان را به تکالیف دینی رهنمون سازند و پس از ابلاغ و مکلف شدن، آنها را به فرایض دینی و دوری از گناهان دعوت کنند.
ذکر این مطلب ضروری است که اجبار کردن فرزندان مکلف شده به اقدامات دینی باید از دو منظر مورد توجه والدین قرار گیرد تا بتوان به نحو شایسته ای آنها را به سمت و سوی تکالیف سوق داد زیرا اگر تعلیم و تربیت نادرست باشد، فرزندان یا تکلیف گریز و یا بیش از اندازه افراطی و وسواسی خواهند شد. آین دو منظر عبارتند از زمان شناسی و درک دوره تربیتی فرزندان؛ به این معنی که زمانه فرزندان را بشناسیم و به تناسب دوره ای که در آن زندگی می کنند به آنها آگاهی دهیم و الزام و اجبار کنیم. دومین عامل یادگیری شیوه های تربیتی مناسب است به این معنا که پدر و مادر باید بدانند چگونه می توان تکالیف دینی را به بهترین متدها به نوجوانان و فرزندان خود بیاموزند که فرزندانشان کاملا ایده آل تربیت شوند، طبعا باید با روش های علوم تربیتی وارد این کارزار در تربیت این نسل پیچیده شد. پس از بیان این مقدمه به بررسی مقوله تکالیف دینی در فرزندان خواهیم پرداخت و خواهیم گفت که محدوده این الزامات به چه میزان خواهد بود و آیا اساسا والدین در تربیت فرزندان باید به زور و اجبار متوسل شوند یا خیر و چه معیارهایی لازم است که به واسطه آن بتوان بهتر و کارآمدتر فرزندان خود را به سمت و سوی تکلیف دینی سوق دهیم.
حدود الزام بودن تکالیف دینی چقدر می باشد؟
همان طور که اشاره شد الزامات دینی فقط و فقط متوجه انجام واجبات و ترک محرمات می شوند و نمی توان گفت که والدین می توانند فرزندان خود را ملزم به انجام مستحب یا ترک مکروه کنند؛ به عنوان مثال با این که مسجد در فرهنگ ما بسیار نقش مهمی دارد و می توان آن را بسیار کارآمد در بعد تربیتی دانست اما ما نمی توانیم فرزندان را ملزم به حضور در مسجد کنیم. با این مثال می توان دریافت که واژه الزام به قدری قدرت اجرایی ندارد که بتواند در اعمال مکروه و مستحب هم موثر واقع شود.
توسل به زور و اجبار در انجام تکالیف دینی فرزندان چه تبعاتی دارد؟
البته بکارگیری از شیوه های زور و تهدید در دهه های گذشته بیشتر مرسوم بوده و به ندرت والدین در این برهه از روش زور و تهدید استفاده می کنند. در این دوره بیشتر والدین اهمال کار هستند تا در تربیت دینی با خشونت و تنبیه فرزندان خود را به دین داری و انجام امور دینی وادار کنند اما در هر صورت در پرورش روح دینداری و پرورش انسان دیندار که خود به خود و به دور از انزجار و اهمال بخواهد ملزم به تکالیف دینی شود باید با تمسک به رویه محبت و تشویق صورت پذیرد نه با خشونت و تنبیه، زیرا در این صورت انجام تکالیف دینی تنفرآمیز خواهد شد. در تربیت دینی فرزندان علاوه بر مهرورزی، آگاهی بخشی را هم باید مورد توجه قرار دهیم. در سیره نبوی آمده است که رسول خداوند (ص) برای پیدا کردن امام حسن (ع) و امام حسین (ع) برای اقامه نماز صبح آنها را نوازش می کردند و به آرامی و با استفاده از کلمات آرامبخش و توام با آهنگ خوش لحنی آنها را بیدار می کردند؛ بنابراین باید فرزندان را با محبت و مهربانی با تکالیف شرعی آشنا کرد و نمی توان در مرحله اول با زور، تنبیه و تهدید به اعمال و افعال و باید و نبایدها گماشت.
آگاهی بخشی و شناخت تکالیف دینی فرزندان چه ضرورتی دارد؟
آگاهی بخشی و شناساندن فرزندان یکی از بهترین کارهایی است که می توان برای تقویت و تثبیت روحیه اجرایی فرزندان در بایدها و نبایدهای شرعی انجام داد، یعنی به آنها آگاهی دهیم که مثلا چرا نماز بخوانند یا روزه بگیرند یا قسم دروغ نخورند. ما نباید فرزندان خود را کورکورانه ملزم به انجام کاری کنیم یا از کاری باز بداریم، بلکه باید به آنها علم و آگاهی لازم بدهیم تا آنها نیز با تصوری دقیق ملزومات دینی را باور و اجرا کنند، کاری که در دهه های گذشته اتفاق نمی افتاد و لذا انجام و ترک اعمال واقعا ناآگاهانه و صرفا برای خوشایند، والدین شاید انجام می پذیرفت؛ بنابراین باید فرزندان خود را آگاه پرورش دهیم. نمی توان نقش والدین را در پرورش انسان دین دار نادیده گرفت چون نقش والدین در تربیت فرزندان برای انجام تکالیف دینی غیر قابل اغماض است، جمله ای هست که می گوید تا نمازخوان هایمان نمازخوان نشوند، بی نمازها نمازخوان نمی شوند. والدین باید در تکالیف خود توجه داشته باشند تا فرزندان از آنها الگوگیری کنند. آنها نقش مهمی در ترغیب فرزندان خود به انجام افعال و ترک محرمات دارند.
معیارهای لازم در کاربست قاعده الزام و تکالیف دینی فرزندان چیست؟
با توجه به متون فقهی و احکام مربوط به این بخش و تلفیق احکام الزام تکالیف شرعی فرزندان و مباحث علوم تربیتی و اخلاق در متون اسلامی معیارهایی هم وجود دارند که کاربست قاعده الزام را برای ما روشن تر می کنند و حدود و ثغور آن را تعیین می نمایند. اولین معیار در این بخش رعایت توان و طاقت جسمی و روحی نوجوانان است. اگر آنچه فرد به آن ملزم می شود، بیش از توان و تحمل او باشد این الزام مشروعیت شرعی ندارد. بدیهی است افراط در الزام و اجبار خارج از حد توان نوجوان به گونه ای که باعث ضعف جسمی یا تحلیل روحی شود به هیچ وجه مورد پسند نیست. همچنین به همان میزان که رعایت طاقت جسمی نوجوان ضرورت دارد، رعایت نشاط روحی و فراهم آوردن زمینه های تمایل و شادابی نوجوانان به امور دینی نیز ضرورت دارد و در این صورت الزام به تکالیف نوجوان مشروع می شود زیرا تناسب سن نوجوان، اقتضای محیط با دستوراتی همراه با تفریح و بازی است.
از دیگر معیارهای ضروری در تربیت فرزندان دینی و ایجاد تکالیف الزام آور این است که نباید هیچ گاه چهره خشن و ناروا به خود گرفت. اگرچه تنبیه بدنی نوجوان در برخی موارد در مراتب آخر اجرای این قائده دیده می شود ولی اگر به حدود شرعی آن توجه شود به خوبی می توان دریافت که دین به سهولت به جواز آن تن نمی دهد، بلکه به گونه ای پذیرفته شده است که کمتر یک چهره خشن از مربی تصور می گردد. چنانکه در برخی روایات می خوانیم که در مخاطب خود نفرت از دین ایجاد نکنیم و مردم را به نرمی و ملاطفت به دین خداوند دعوت کنیم، حتی در آموزه های تربیتی «کانت» هم آمده با آنکه تربیت باید با الزام همراه باشد، هیچ گاه نباید وحشیانه صورت گیرد. رفتار خشن و الزام وحشیانه می تواند باعث گسست رابطه عاطفی والدین و فرزندان شود و این در حالی است که رابطه عاطفی بین فرزند و والدین پیش شرط و زمینه اصلی کار در تربیت و تعلیم فرزند می شود.
برخورد منگنه ای والدین در تربیت فرزندان چه عواقبی به دنبال دارد؟
دیگر معیار تربیت دینی فرزندان در بخش الزام تربیت شرعی عدم فشار و خودداری کردن از برخورد منگنه ای است چرا که نوجوان پس از گذراندن دوران کودکی حال در یک تحول از یک برهه سنی به برهه دیگری است و نیاز به استقلال و آزادی دارد ولی این آزادی باید حساب شده و همراه با آموزش های قبل باشد؛ بنابراین نباید فرزندان را در منگه قرار داد و با فشارها و تحریم کردن هایی که اقتضای سن و سال آنها می باشد مجبور به انجام تکالیف شرعی نمود.
بنابراین برای تربیت دینی فرزندان و الزام آنها با تکالیف شرعی اعم از انجام واجبات و ترک محرمات در عصر کنونی بکارگیری از روش های علمی در تربیت لازم است. شیوه های سنتی، برخوردها و رفتارهای سلیقه ای شاید در مقطعی از زمان بتوانند کارساز باشد اما نمی توانند مستمر و مداوم باشد لذا پس از مدتی باعث ایجاد روحیه کسالت یا بیهوده کاری در فرزندان می شود، بنابراین همان طور که بیان شد، می بایست برای تربیت فرزندان دینی هم خود بیاموزیم که چگونه برخورد کنیم و بیاموزانیم و هم اینکه فرزندانمان را با شناخت آگاهی و علم به حقیقت تکلیف شان ملزم کنیم.
نظر شما