خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ بهزودی برگهای نورسته چای آماده برداشت میشوند و باغهای چای انتظار کارگرانی را میکشند تا این نورستههای سبز را چیده و برای فرآوری به کارخانههای چای بفرستند. چای سبزی که در کارخانه خشک میشود، سبزیاش به سیاهی مینشیند تا یک دمنوش طبیعی ایرانی آماده طبخ شود.
عطر چای گیلان هر روز در قهوه خانهها میپیچد. اما چرا در مکانی که قهوهخانه نامیده میشود، «چای» پخته میشود؟! این نوع نامگذاری، نشان از گذشتههایی دارد که در پذیراییهای مجالس ایرانی، «قهوه» نوشیده میشد. یک پژوهشگر و مردم شناس، علت فراوانی وجود قهوهخانه در گیلان را بررسی کرده و میگوید: کشاورزانی که ۶ ماه از سال بیکارند، دورهمیهایشان را در قهوه خانهها سپری میکردند. افزون بر آن قهوهخانه مکانی برای تجمعات مردمی و حل دعاوی و اختلافات اهالی یک روستا و محل بوده است.
«اکبر خیرخواه حسن کیاده» میگوید: تا ۲۰سال پیش اگر کسی دنبال «چایخانه» میگشت، در هیچ شهر و روستایی تابلویی بهنام «چایخانه» پیدا نمیکرد. در عوض تابلوی «قهوه خانه» فراوان است. ولی در چنین مکانی کسی قهوه نمینوشید و برای نوشیدن چای به آنجا میرفتند.
وی به تاریخچه ورود قهوه به ایران اشاره کرده و میافزاید: پیش از صفویه، قهوه به ایران نیامده بود و آشنایی ایرانیان با قهوه با افرادی بود که با خارج از مرزها ارتباط داشتند. طعم و مزه قهوه به ذائقه خارج رفتهها خوش آمد و مقداری قهوه با خود به ایران آوردند. در سفرنامه جهانگردان اروپایی آمده است که قهوه بهقدری در ایران طرفدار دارد که در خانه بزرگان دوچیز حتما وجود دارد؛ «قهوه و قلیان».
در زمان صفویه جایگاه قهوه به آنجا رسید که برای اولین بار در آبدارخانه دولت صفوی، دستگاه پخت و فرآهم آوری قهوه برای نوشیدن بهوجود آمد و مهمانان درباری و بزرگانی که برای پادشاهان صفویه میآمدند، یکی از نوشیدنیها حتما قهوه بود.
خیرخواه، به توسعه قهوه در میان عوام اشاره کرده و اضافه میکند: آداب قهوهپزی در دربار نماند و کم کم بزرگان، وزیران و دلتمردان هرکدام درخانه خودشان برای مهمانان دستگاه قهوه پزی آماده کردند. قهوه بهقدری در ایران مورد پسند واقع شد که ارتش دو برادر آلمانی را برای آموزش اسلحه سربازان استخدام کرده بود. این دو برادر که در سربازخانه کار میکردند، بعد از مدتی متوجه شدند که ایرانیان تا چه اندازه به قهوه اشتیاق دارند، به همین جهت در اثنای کار اداری، تصمیم گرفتند یک قهوهخانه عمومی در اصفهان ایجاد کنند و از آن پس مردمان معمولی هم توانستند طعم قهوه را بچشند. البته در زمان شاه تهماسب(۹۳۰-۹۸۴) که قزوین پایتخت بود، در این شهر نیز قهوهخانه عمومی احداث شد. بعدها در حدود سال ۱۰۰۰هجری و با انتقال پایتخت به اصفهان، شاه عباس قهوهخانه را با خود به اصفهان برد.
این پژوهشگر به تاریخچه ورود قهوه در تهران و دیگر شهرها هم اشاره کرده و میافزاید: تا زمان آقامحمدخان قاجار هیچ شهر دیگری قهوهخانه نداشت بعد از پایتخت شدن تهران، این شهر سومین شهری بود که قهوه خانه داشت. با گسترش قهوه نوشی در این سه شهر، قهوهخانههای دیگری هم در شهرهای دیگر گشایش یافت. تا جاییکه تهران با ۲۵۰ هزار نفر جمعیت در زمان ناصرالدین شاه، چهار هزار و۵۰۰ باب قهوه خانه داشت. با کشت«چای» در گیلان با تلاشهای کاشف السلطنه چایکار، در زمان مظفرالدین شاه قاجار، کم کم طبخ چای هم در قهوه خانهها باب شد. با آشنا شدن مردم با عطر و طعم چای ایرانی، جایگاه قهوه کمرنگ شد. بهحدی که تابلوی قهوهخانه باقی ماند ولی در قهوه خانهها فقط چای طبخ میشد. تا سال ۱۳۴۷ خورشیدی، قهوهخانههای چای فروش در تهران ۲هزار و ۱۷ باب و در رشت ۳۰۹ باب بود.
خیرخواه با بیان اینکه قهوهخانهها کارکرد اجتماعی داشت، اظهار کرد: پیش از پیدایش قهوهخانه در گیلان، جایگاهی برای همایش و نشستهای گروهی در شهر و روستاهای گیلان نبود. مردم در سوگ و شادی و یا مساجد همدیگر را میدیدند. در فقدان رادیو و تلوزیون و مراکز تفریحی، قهوهخانهها این کمبود را پر میکردند. قهوهخانه فقط مکانی برای نوشیدن چای نبود، بلکه ارایه و انتقال فرهنگ شفاهی نیاکان از طریق داستانها، ستایش قهرمانان، شاهنامه خوانی و شعرخوانی و... بود.
قهوه خانه رسالت تبادل افکار و احساس اجتماعی و همزیستی را تقویت میکرد. همچنین در زمان بروز اختلافات ملک و زمین و اختلافات خانوادگی، داوری و کدخدا منشی در قهوهخانههاصورت می گرفت. اگرچه قهوهخانهها هنوز تاحدی جایگاه و پایگاه اجتماعی خود را حفظ کردهاند، اما انگار افول این پایگاه اجتماعی با کاهش ورود قهوه به ایران همراه بود و از سویی نوشیدنی جایگزین یعنی چای سومین کالای پرمصرف وارداتی در دوره قاجار و پهلوی بود.
یک پژوهشگر تاریخ چای می گوید: علت کاهش اقبال به قهوه، فقط گسترش کشت چای نبود دو عامل را هم باید درنظر داشت، کاهش ورود قهوه به دلیل اختلافات بین ایران و دولت عثمانی بهعنوان تامین کننده قهوه و شیوع بیماری «زنگ قهوه» در کشور سریلانکا از دیگر عوامل بود.
«سید محسن سنجری» میگوید: مستندات نشان میدهد مرحوم کاشف السلطنه با حکم مظفرالدین شاه برای کشت چای به هند رفت. با به سلطنت رسیدن رضا پهلوی، شاهد تلاش بیشتر دولت برای استقرار صنعت چای هستیم. به نحوی که بیشتر کارخانههای چایسازی در املاک اختصاصی رضاپهلوی بنا شد. این امر گویای اهمیت این صنعت و عزم جدی دولت در این زمینه است. البته این تلاش بیسبب نبود. زیرا، چای هم در دوره قاجار و هم پهلوی، کالایی پر مصرف و در زمره سومین تا پنجمین قلم وارداتی کشور بود. دولت از سال ۱۳۰۵ با برنامه ریزی مدونی اقدام به توسعه صنعت چای کرد. ابتدا در اسفند ۱۳۰۵ «موسسه چایکاری» را تاسیس کرد سپس کاشف السلطنه با دستور «وزیر فواید عامه» جهت آوردن تخم چای و ابزار آلات تهیه چای و استخدام چند کارشناس چینی در سال ۱۳۰۷ عازم شد که در انتهای همین سفر به دلیل پرت شدن خودروی حاملش در «کتل ملو» درگذشت.
«چای» هنوز هم یکی از اقلام پرمصرف ایرانیان است. با این حال به دلایل مختلف هر روز از وسعت باغهای چای کاسته میشود و از سویی شاهد مصرف بیشتر «قهوه» هستیم. آیا قهوه میتواند عرصه را بر «چای» تنگ کند؟
نظر شما