خبرگزاری شبستان؛ گروه اندیشه : امام خمینی (ره) خصوصیاتی داشتند که در دیگر عارفان کمتر بود. البته دیگر عارفان نیز خصوصیاتی داشتند که در امام فرصت ظهور و بروز پیدا نکرد. هر یک از عرفا مظهر اسمی از اسماءالله هستند. کاری که دیگران کردهاند، این است که کتابهای مبسوطی در این زمینه نوشتهاند، امام فرصت این کار را پیدا نکردند، اما نوشتههای دیگران را از علم به عین و از گوش به آغوش آوردند؛ چیزی که نهایت سعی و تلاش دیگران بود.
خصوصیت ممتاز امام این بود که اولاً ایشان در سیره و سنتشان بین «اخلاق» و «عرفان» کاملاً فرق گذاشتند. فرق اخلاق و عرفان این نیست که یکی پویاست و دیگری غیر پویا. اخلاق در مرحله خیلی نازل است و عرفان در اوج قرار دارد و بین اخلاق و عرفان، «فلسفه» فاصله است. اصلاً نباید گفت بین اخلاق و عرفان چه تفاوتی هست تا بگوییم یکی پویاست و دیگری غیر پویا. اصلاً اینها قابل قیاس نیستند، دو کلی اند.
«معرفت و آگاهی» انسان را به حقیقت مطلق رهنمون نمی سازد. امام راه رسیدن به حقایق عالم هستی و تکامل و سعادت انسان را در زدودن رذایل اخلاقی و ملکه ساختن فضایل و مکرمتهای اخلاقی ذکر می کنند و معتقدند در اثر تزکیه، تهذیب نفس، ذکر مدام که ثمرۀ عرفان عملی است، دریچۀ معرفت به ساحت غیب، به روی انسان گشوده می شود و انسان در همین عالم طبیعت به کمال خود می رسد.
از این رو می توان عرفان امام را عرفانی مثبت و پویا دانست که از انسان خاکی و ناسوتی، موجودی آسمانی و لاهوتی می سازد و به انسان نوید می دهد که در اثر تلاش و کوشش می تواند به کمال انسانی خویش راه یافته، و به دیدار محبوب آرمانی خود نایل گردد.
بنابراین گزارش حجت الاسلام هادی اسلامی ؛ استاد دانشگاه تهران و حوزه علمیه با اشاره به سیره و عرفان حضرت امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران به خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان گفت: یکی از شاگردان مکتب امام صادق علیه السّلام ، امام خمینی (ره) است.
وی افزود: امام خمینی(رحمه الله علیه) بنیان گذار جمهوری اسلامی، محبوب ترین و مردمی ترین رهبر در جهان معاصر، اوصاف و ویژگی های منحصر به فردی داشتند، با اینکه به عنوان یک فقیه شناخته شده بودند، اما در عرصه های مختلف اخلاق، سیاست، فلسفه و عرفان نیز صاحب نظر بودند.
این کارشناس برجسته مذهبی تصریح کرد: خداشناسی امام (ره) بر اساس آموزه های قرآن و عترت بوده و همین امر، عرفان ایشان را نسبت به عرفای دیگر، متمایز و ممتاز کرده است. رمز موفقیت ایشان همین نگاه توحیدی و توکل به خداوند بود. خداوند در قرآن هم وعده فرموده است که هرکس بر خدا توکل کند، او برای وی بس است.
وی افزود: عرفان در اندیشه امام (ره) به معنای گوشه گیری و انزوا نیست؛ بلکه حضور در بین مردم و راهنمایی آنان است. در حالی که مبانی فکری و عرفانی بسیاری از مدعیان عرفان، مبتنی بر انزوا و درون گرایی بوده است. امام (ره) دریافته بود که «کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إلاَّ وَجْهَهُ» و فهم همین مساله باعث شده بود لحظه ای از یاد خدا غافل نباشد و برای رضای غیر خدا کار نکند.
حجت الاسلام اسلامی خاطرنشان کرد: امام راحل به توفیق الهی، موفق شد که مردم را با معارف توحیدی دین آشنا سازد. وضعیت معنوی مردم چنان شده بود که همه به دنبال جلب رضایت خدا بودند و همه چیز خود را حاضر بودند به پای او فدا کنند. و همین روحیه الهی مردم بود که هشت سال دفاع مقدس را به وجود آورد.
وی گفت: عرفان امام (ره) اینگونه بود که در مقابل سیری ظالم و گرسنگی مظلوم، سکوت نکرد، و پذیرش مسئولیت رهبری جامعه را برای احقاق حق و حمایت از مظلومان و مستضعفان جامعه می دانست.
وی افزود: در یکی از نامه های عرفانی خود به فرزندش مرحوم سید احمد آقا رحمه الله می فرماید: و از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان که در جامعه ها، مظلوم و بی پناهند. و هر چه توان داری در خدمت اینان ـ که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمت ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است.
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم؛ پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم؛ که خدمت به آنان، خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچ گاه در خدمت به خلق اللّه خود را طلب کار مدان که آنان به حقّ، منّت بر ما دارند که وسیلۀ خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند.
حجت الاسلامی تصریح کرد: هدف امام خمینی (ره) از مبارزه با طاغوت تشکیل حکومت اسلامی، برقراری عدالت و جلوگیری از ظلم و فساد و رسیدگی به محرومان جامعه بود.
وی افزود: امام خمینی (ره ) میفرمودند: این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علماى اسلام در امور اجتماعى و سیاسى دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردهاند. این را بىدینها مىگویند.
حجت اسلامی خاطرنشان کرد: امام خمینی (ره ) میفرمودند: مگر زمان پیغمبر اکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهاى روحانى بودند، و عدة دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفاى حق، یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر(ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسى آنها درست کردهاند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعة مسلمانان برکنار سازند؛ و ضمناً علماى اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادى و استقلال جدا کنند. در این صورت مىتوانند بر مردم مسلط شده، و ثروتهاى ما را غارت کنند. منظور آنها همین است.
نظر شما