خبرگزاری شبستان - مازندران؛ زندگی هر انسانی بالا و پائینهایی دارد و گاه انسان بهدلیل غرور نابجا و یا منیت بیش از اندازه غرق در منجلابهایی همانند اعتیاد میشود؛ عمده این فراد همیشه فکر میکنند مشکل فقط برای همسایه پیش میآید اصلا این یک مثال عامیانه بین مردم ما است.
گاهی در این پیچ و خمهای زندگی به بهانهای ورق به یکباره برمیگردد و ساز دیگری کوک میشود، بهانهای به نام خانواده که بهواسطه آن کوه غرور یک مرد از زیر خاکستر اعتیاد سر بیرون کشیده تا با تصمیمی جدی برای زندگی دوباره تقلا کند.
ما در خبرگزاری شبستان، میخواهیم در راستای شعار هفته مبارزه با موادمخدر مبنی بر حقایق درباره مواد مخدر را به اشتراک بگذاریم، تا زندگیها را نجات دهیم، با یک مرد موفق که امروز پلههای موفقیت را به پشتوانه گامهای استواری که بعد از رهایی از اعتیاد پیموده است، به گفتوگو نشستیم....
روزهای سیاه و سپید و قصه پرفراز و نشیب زندگی آقای «جواد شیک» متولد 20 مرداد 1366، اهل روستای کلباد لمراسک گلوگاه استان مازندران، را زبان خودش بخوانید...
*همه چیز از یک تعارف ساده شروع شد
روایت زندگی آقا جواد که امروز در حرفه خود نمونه و کاربلد شناخته شده است از آنجایی آغاز میشود که بعد از انجام خدمت سربازی در نیرو هوایی تهران برای ایجاد کسب و کار و گذران دورههای آموزشی در حرفه جلوبندیسازی اتومبیل به سمنان مهاجرت کرده بود و با تعارف یکی از دوستانش دچار لغزش شد.
وی بدون اندیشیدن به عواقب کار، معتاد شده و کم کم غرق در منجلاب اعتیاد گرفتار میشود، پس از سالها درگیری، روزهای سختی را در زندگیاش پشت سر گذاشت، ولی حالا در ملک پدری خود یک گاراژ جلوبندیسازی دارد، البته نکتهای که او را از خیلی استادکارها متمایز میکند، این است که چون از نزدیک همراهی و ایثار را در روند ترک اعتیاد درک میکند برای همین درد مردم را درد خودش میداند و به کسی که واقعا بخواهد کار یاد بگیرد و نان حلال برای زندگی خود در بیاورد کمک میکند.
*بازگشت از خدمت سربازی و آغاز لغزش
این جوان اهل روستای کلباد لمراسک میگوید: اعتیاد را از ۱۲ سال پیش در سن ۲۰ سالگی درست زمانی که از خدمت سربازی بازگشته بودم شروع کردم، سربازی را در نیروی هوایی تهران سپری کردم، اعتیاد را با اولین تعارف در زمان شاگردی و کار در یک کارگاه جلوبندی سازی اتومبیل در سمنان آغاز کردم.
وی که خود را دیپلمه (دارای مدرک دیپلم) معرفی میکند و حالا پدر سه فرزند است، ادامه میدهد؛ بیش از ۱۲سال و اندی تریاک، حشیش، سیگاری و... مصرف کردم و به اصطلاح دوستان بهبودیافتهام در دوران سیاه آلودگی به موادمخدر هرچی به جزء خجالت را کشیدم.
آقای شیک بیان میکند: در روزهای سخت و دردناک آلودگی به مواد مخدر از تمامی وابستگیها و تعلقات همانند خانواده دل کنده بودم و با سماجت و روی باز، مواد مخدر و دوستان معتاد خود را در آغوش میکشیدم فکر و جسم من آلوده مواد شده بود گویی در زندگی درجا میزدم و استپ خورده بودم.
*اعتیاد و پلهایی که خراب شد
این بهبودیافته موفق ادامه میدهد: من همه پلهای پشت سر خودم را خراب کرده بودم با اینکه خانواده خوبی داشتم اما داشتم یک زندگی کارتونخوابی را تجربه میکردم من این راه که چه عرض کنم بیراهه را رفتم، به جوانان عزیز توصیه میکنم که این راه را نروید "تجربه دیگران را تجربه کردن خطاست".
وی میگوید: فشار زندگی روی من آنقدر زیاد شده بود که دیگر صدای خانواده را نمیشنیدم فقط فکرم مشغول مصرف مواد بود، ابتدای مصرف از کم شروع کردم اما پلههای ترقی در استفاده از موادمخدر را چند تا چند تا پیمودم تا اینکه غرق در اعتیاد شدم، شبها کار میکردم و روزها کیفم کوک میشد و میخوابیدم، شب و روزم را گم کرده بودم برای تهیه مواد همه چیز از جمله ابزار فنی مورد نیاز کارم که جلوبندیسازی ماشین است را هم فروختم.
*انگشتنما شدن و بیاعتیاری
وی اضافه میکند؛ نگرانی خانواده برای سرنوشت من دیگر مهم نبود فقط دنبال این بودم بساط کجا فراهم است که دودی بگیرم؛ دیگر کاملا انگشتنما شده بودم و این مرا اذیت میکرد، بقالی محل به قول امروزیها سوپر مارکتیها هم به اندازه یک آبنات به من اعتبار نمیکردند.
آقای شیک که اهل روستای کلباد لمراسک است، در بین صحبتهایش به بیمهری نسبت به خانوادهاش در زمان مصرف مواد مخدر اشاره و بیان میکند: تا جایی پیش رفتم که به مرز خودکشی رسیدم اما خداوند بزرگ و دعای خیر پدر و مادرم و همراهی همسرم موجب شد یک بار دیگه متولد شوم.
*ماجرای وعده ۲ ماهه ترک
این بهبودیافته از اعتیاد که معتقد است زور مواد مخدر زیاد و اگر سستی و ناامیدی باشد، ممکن دوباره آلودگی صورت بگیرد، میگوید: ۶ ماه طول کشید تا تصمیم جدی برای ترک اعتیاد بگیرم، رفتم گاراژ خودم نگاههای مردم کسبه و جای خالی ابزارهای مورد نیاز کارم مرا آزار میداد، آنجا بود که با خود عهد کردم هر روز کار کنم و ۲ ماه خلاف نکنم ببینم زندگی بدون مواد و خلاف چه مزهای دارد.
وی ادامه میدهد: چند روزی طی شد تا خانوادهام تغییر و جدیت را در من مشاهده کردند و آمدند در مراحل ترک یاریرسان من شدند، در زمان ترک مشکلات متعددی مثل بدن درد، اختلالات فکری و روحی و حتی حس تجربه دوباره مواد مخدر فرد معتاد را احاطه میکند، که با گرفتن مشاوره از خانواده و دوستان به کمپهای ترک اعتیاد مراجعه کردم تا روند بهبودی زودتر حاصل شود بعد از شرکت چند جلسه در کلاسهای طرح، همراهی عوامل اجرایی کمپ برایم قابل تقدیر بود و به استمرار ترک اعتیاد مجاب شدم.
*دریافت کارت طلایی از خدا
شیک اظهار میکند: معتقدم کمپ ترک اعتیاد و جلسات NA کمکهای خوبی میتواند به معتاد یا بهبود یافته ارائه دهد اما چون برخی از معتادان برای تهیه هزینههای کمپ دچار مشکل هستند بعضا انگیزه ترک اعتیاد از آنها سلب میشود، الان که نزدیک به ۲ سال از زمان آخرین مصرفم میگذرد میبینم زندگی بدون مواد مخدر چقدر شیرین است، معتقدم رفتن در مسیر ترک اعتیاد یک کارت طلایی یا فرصت طلایی از طرف خدا بود که دریافت کردم.
این بهبودیافته موفق با بیان اینکه معتادان بهبود یافته میتوانند برای افراد آلوده به اعتیاد یک الگوی موثری باشند و آنها نیز با انگیزه و امید بیشتری در اجتماع زندگی کنند، ادامه میدهد: ۳۵ روز ترک مواد طول کشید اما حدود ۶ ماه از نظر روحی و روانی دچار تنش بودم هنوز هم مواد دنبال وسوسه کردن من است اما به او میگویم من دیگه نیستم الان اعتبار و آبرو کسب کردم و در گاراژ خودم با برادرم و چند شاگرد دیگر که از طبقه کم برخوردار روستا هستند آستین همت را بالا زدیم و دست خود را روی زانو زده و لقمه نانی حلال و بدون دغدغه و غم و غصه برای زن و فرزندانم به خانه میبرم.
*ترک و سرپا کردن گاراژ/ کمک به معتادان در کنار کار
وی که به خاطر مصرف موادمخدر ابزار فنی کار خود را فروخته بود، تاکید میکند: بعد از ۶ ماه پاکی مداوم با راهنمایی یکی از دوستانم به کمیته امداد گلوگاه مراجعه کردم و با استفاده از تسهیلات کم بهره گاراژ خود را تجهیز کردم و انصافا کارشناسان و رئیس امداد شهرستان در حمایت از من که یک بهبود یافته هستم هرچه در توان داشتند همراهی کردند.
آقای شیک میگوید: با وام اشتغال کمیته امداد دستگاه و ابزار فنی خریداری کردم، خدا را صدها هزار مرتبه شکر که روزگارم و حالم خوب است، درآمد را هم خدا میرساند البته باید درست کار کنیم و ناامید نشویم، من حاضرم به معتادانی که قصد ترک دارند کمک کنم، و همراه کسانی باشم. که علاقه و اراده به ترک اعتیاد دارند.
این جلوبندیساز اتومبیل، که دستی برآتش دارد، یادآور میشود؛ بعد ترک اعتیاد دوباره اعتماد اهالی روستا را جلب کردم و مدرسه محدوده گاراژم دانشآموزان مدرسه را برای گذراندن درس کارورزی به من معرفی می کنند، جلسات NA در کمک به ترک اعتیاد و جلوگیری از روی آوردن دوباره به اعتیاد موثر شد، از خبرنگاران بهویژه شبکه استانی تبرستان میخواهم با حضور در کمپها و تهیه گزارش از روند ترک اعتیاد و گفتوگو با بهبود یافتگان علاوه بر تشویق دیگر معتادین به ترک، برای رفع مشکلات این کمپها مسئولان امر را همراه کنند.
به گزارش شبستان؛ این بهبودیافته موفق امروز در کنار مشغلههای کار در محیط کار اولویت خود را روی نجات معتادان گذاشته و در این مسیر از هیچ کمکی دریغ نمیکند، او که فواید ترک و کمک به دیگران را با تمام وجود لمس کرده است قطعا ادامه دهنده این راه درست خواهد بود... کاش افراد عادی نیز چنین نگاهی به معتادان داشتند، درست همان نگاهی که همه ما به یک بیمار نیازمند درمان داریم...
گزارش:سودابه احمدپور ملکشاه
نظر شما