به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، « محمد حسین زاده » امروز سه شنبه (29 تیر) در آیین رونمایی و نقد و بررسی کتاب «دختر مو شرابی» ضمن تشکر و قدردانی از برپایی این مراسم گفت: ایده نگارش این کتاب از روایت صفحه آخر کتاب متعلق به بند 31 نامه حضرت علی(ع) به فرزندشان نشأت گرفت.
نویسنده کتاب «دختر مو شرابی» افزود: در بازدید از مدارس و همصحبتی با دانش آموزان خلاء آشنایی این قشر با تاریخ معاصر را به وضوح احساس کردم. متاسفانه با وجود قهرمانان زیادی که داریم در زمینه معرفی آنان کم کاری فراوانی انجام داده ایم.
حسین زاده گفت: برای آشنایی بهتر و راحت تر نسل جوان با تاریخ معاصر کشور باید از قصه و داستان استفاده کنیم به همین علت کلیات ماجرا در این کتاب به صورت داستان است. در واقع «دختر مو شرابی» دختری است که حاج قاسم سلیمانی گفت «دختر من و شماست». ظاهرش متفاوت است اما متوجه این مساله شده است که عزت، آرامش و امنیت امروزش را به واسطه حاج قاسم ها، کاوه ها، جهان آرا ها و قهرمانهایی اینچنینی دارد.
وی با اشاره به مراحل نگارش و چاپ کتاب، افزود: نسخه اولیه کتاب بصورت ژورنالیستی و یک یادداشت بلند سیاسی بوده است، در ادامه کار مستقیم و غیرمستقیم در رابطه با نوشتن این کتاب از استاد سعید تشکری که حق استادی بر گردن من دارند،کمک گرفتم؛ از ایشان، همسرم به عنوان یک رمان خوان قهار و سعید محسن زاده برای کمک و راهنمایی هاش در خلق این اثر تقدیر و تشکر می کنم.
گفتنی است، دیگر فعالان فرهنگی حاضر در جلسه نیز به بیان نقطه نظرات خود پرداختند. در پایان جلسه علاوه بر رونمایی از پوستر کتاب «دختر موشرابی» و «منشور عفاف و حجاب» اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی، با اهدای لوح از محمد حسین زاده، نویسنده کتاب تقدیر شد.
کتاب «دختر مو شرابی» نخستین اثر محمد حسین زاده، حاوی داستانی عاشقانه در بستر اتفاقات تاریخی سیاسی ۲۰۰ سال اخیر ایران است، حال و هوایی تاریخی دارد که چاشنی طنز هم به آن افزوده شده است. قالب کتاب، داستان در داستان و در 228 صفحه است. داستان اول در خرداد 1396 میگذرد و داستان دوم، روایتی دو قرنی از تاریخ معاصر ایران است که از ترکمنچای شروع میشود و تا اواخر قرن چهاردهم خورشیدی ادامه پیدا میکند.
در معرفی این اثر آمده است: «دختر موشرابی روایت دختران این سرزمین است در کوچه پس کوچههای تاریک و روشن تاریخ است مٌلک! دخترانی که گاه پرچمدار بودند و گاه قربانی سادهاندیشیها و فریب خوردنها! روایت، روایت خیانتهاست و تجاوزها، قصه، قصه پاکی شیرینهاست و غیرت فرهادها، حکایت خروش لیلیهاست در کشاکش نبرد مجنونها! حماسه رستمها و سوگ تهمینهها! حرف، حرف رجزخوانی منصور حلاج است بر سر دار؛ رقص خون سیاوش است در و میانهی میدان مکر سودابهها! اگر دشنهی خیانت شغادها کم نخوردهایم؛ ولی برق غیرت آرشها را هم کم ندیده ایم!»
نظر شما