خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ هرکس که به میدان مرکزی شهر رشت آمده باشد، حتما تندیس بزرگِ «کوچک جنگلی» را تفنگ به دست و سوار بر اسب دیده است. مردی که گویی از سمت فومنات به رشت وارد میشود. این تندیسِ بزرگ، در زمان مدیریت رحمت حمیدی شهردار وقت رشت ( ۱۳۷۴-۱۳۸۰) در میدان شهرداری رشت نصب شد.
مردی که همراه مجاهدان مشروطهخواه گیلانی در تیرماه سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای فتح تهران عازم شد تا دوباره مجلس برآمده از مردم را احیا کند. اما پس از شکست آرمانهای مشروطهخواهان، از سوی عوامل روسیه تزاری تبعید شد. با این حال مخفیانه به گیلان بازگشت تا بغض فرورفته مردم را در جنگلهای گیلان بپروراند.
هفت سال طول کشید تا میرزا توانست با بسیج مردمی نخستین جمهوری آسیایی را در رشت پایهگذاری کند. اما، با کودتای بلشویکها و بازهم خیانت روسیه، کوچک جنگلی آذرماه ۱۳۰۰ در «گردنه گیلوان» یخ زد و «رضا قزاق» که برای سرکوب جنگلیان از طرف دولت به رشت آمده بود، سریخ زده میرزا را به تهران برد. سری که همچون حسین(ع) پس از به نمایش درآمدن در پایتخت در میدان حسن آباد تهران دفن شد.
چندی بعد رضا میرپنج شاه ایران شد و تندیس بزرگش در میدان شهراری رشت نصب گردید. اما با پایان حکومت پدر و پسر در سال ۵۷، تندیس رضاخان به زیر کشیده شد و مردمی که سالها از ترس پهلوی، جرات بردن نام میرزا را نداشتند، این بار تندیس بزرگ میرزا را بجای رضا قزاق در وسط شهرشان نصب کردند تا آرمانهای میرزا دوباره جوانه بزند.
از جایی که این تندیس بزرگ نصب شده تا خانهای که کوچک جنگلی را در خود پرورانده، راهی نیست. خانهای که ویرانههایش مانده بود و حالا یکی از مهمترین خانههای تاریخی رشت برای بازدید گردشگران شده است. کمی پایین تر از میدان شهرداری و از کوچه سهیل دبیری، وارد خیابان «استادسرا» می شوم. خیابانی که به پاس خدمات «استاد ابوجعفر ثومی» در مسلمان کردن مردم غرب گیلان، به این نام معروف شده است. در میانه خیابان استادسرا و بعد از ایستگاه آتش نشانی، خانه ای با آجرهای قرمز و سفال های لوله ای خودنمایی می کند. خانه ای که بر سردرب آن نوشته شده است، «خانه میرزا کوچک جنگلی».
تابلو سردر یادآور «مهر میرزا» است، وقتی نامهها و مکاتبات خود را در طول هفت سال مبارزه مهر می کرد و امروز به دیدن خانهای میروم که یکصد سال از شهادت صاحبش میگذرد. اگر چه بخاطر تشدید انتشار ویروس کرونا درب خانه به روی گردشگران بسته است، اما با هماهنگی با شهرداری بهعنوان مالک بنا، توانستم به خانهای بروم که بهار امسال یک بار دیگر مرمت و بهسازی شد.
داخل عمارت تصویری از بنای نیمه سوخته و ویرانی است که وضعیت همین بنا را پیش از مرمت نشان میدهد. یادم آمد پیش از این دیدار و گفتگویی با مرتضی شگفت داشتم. مردی که اگر اقدام بهموقعاش در کسوت شهردار رشت نبود، حالا بهجای این خانه تاریخی، همچون دیگر خانههای اطراف، آپارتمانی بلندمرتبه تاریخ معاصر گیلان را میخراشید.
مرتضی شگفت در دفتر مهندسیاش از پدربزرگش میگوید که خود از مبارزان جنبش جنگل بود. پس از شهادت میرزا و تعقیب جنگلیان توسط قزاقهای وطنی، «شیخ علی ورزلی» هم مانند دیگر جنگلیان نام خود را تغییر میدهد و تمامی نامهها و مدارکی که از میرزا و جنگل در خانه داشت، در باغچهاش دفن میکند. اگرچه در میان عکسهای در حال مرمت این عکس را نمیبینم، ولی تصویری از مرتضی شگفت بهعنوان شهردار و سروش اکبرزاده رئیس شورای شهر رشت در دور نخست در آرشیو دارم که بر ویرانههای خانهای پا نهادهاند که عنوان خانه میرزا را داشت.
مرتضی شگفت روایت شیرینی دارد از چگونگی خانهای که مجوز ساخت گرفته بود و تقریبا نیمی از آن را خراب کرده بودند: « یادم هست عصر روز جمعه بود و من در رشت نبودم. یکی از اقوام با من تماس گرفت و گفت چرا نشستهای، شهرداری دارد خانه میرزا را خراب می کند. وی در همان محله استادسرا سکونت داشت. به سرعت با مهندس مهدیزاده شهردار وقت منطقه ۱شهرداری تماس گرفتم که همین حالا جلوی تخریب را بگیر. فردا صبح به اتفاق رئیس شورای شهر رشت و یک دوربین، به مکان مورد نظر رفتیم. متاسفانه سقف طبقه دوم را خراب کرده بودند و چوبهای تلارخانه هم سوزانده شده بود. پس از آن مالکان بنا که چند خانم بودند، با عصبانیت وارد دفتر کار من شدند و از توقف کار گله داشتند. آنها روزنامهای را به من نشان دادند که ۲ سال پیش آگهی کرده بودند که اینجا خانه کوچک جنگلی است و اگر نهادهای متولی میتوانند آن را خریداری کنند در غیر اینصورت مالکان قصد نوسازی دارند. البته آنها حق داشتند که عصبانی باشند. بههرحال با آنها مذاکره کردم و قرار شد ملکی از املاک شهرداری با مجوز شورای شهر به آنها داده شود و این خانه با همان وضع اسف بار به شهرداری رشت فروخته شود.»
و حالا من مقابل درب خانهای ایستادهام که بزرگ مردی را در خود پروراند که هفت سال خواب را بر روس و انگلیس حرام کرد. مردی که اگرچه در نوجوانی در میان ایل رشتوند قزوین بزرگ شد، ولی در رشت بالید. میرزا در روزگار جوانی در مدرسه صالحیه رشت درس طلبگی میخواند. آن روزها مدارسی به سبک نوین وجود نداشت و هرکس میخواست با سواد شود، میبایست به حوزههای علمیه میرفت. اما چندسال بعد میرزایی که در حوزه آموخته بود مسلمان در برابر ظلم سکوت نمیکند، ردا و عمامه را به درآورد، جلیقه گالشی و پاتاوه ماسولهای پوشید تا راحتتر بتواند با تیر و فشنگ در میانه جنگل پنهان شود.
پس از خرید خانه توسط شهرداری رشت در سال ۸۰، بنیاد پژوهشی کوچک جنگلی با کمکهای مردمی و خیرین، بنا را از روی تصاویر بجامانده از نوساخت. حالا در یکصدمین سال شهادت مردی که تمام قد در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستادگی کرد، خانهاش برای دومین بار توسط شهرداری رشت مرمت و بهسازی شده است.
بر دیوارهای حیاط، تصاویر مختلفی از کوچک جنگلی دیده میشود؛ چه زمانی که طلبهای جوان بود و چه زمانی که در کسوت یک رهبر مبارز با سران کشورهای روس و انگلیس مذاکره میکرد. ژنرال دنسترویل، فرمانده نیروهای مسلح انگلیس در ایران در زمان کوچک خان، به صراحت درباره میرزا گفته بود:« به عقیده من میرزا از وطن پرستان حقیقی میباشد که امثال او در ایران نادر و کمیاب است.» (سردار جنگل، ابراهیم فخرایی) یاسنت لوئی رابینو، نایب کنسول انگلیس در رشت در اوایل قرن بیستم هم مینویسد:« قیام جنگلیها و مرام واقعی آنها، افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، راحتی ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ریشههای خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است.» بلشویکها نیز قبل از حمله به انزلی در نامهای به کوچک خان مینویسند: «یگانه شخصی که در ایران بر ضد تسلط انگلستان قیام کرد تو هستی. رفیق کوچک خان؛ تمام ملت ستمدیده ایران باامید و با حسرت، چشم های خود را به تو دوختهاند.» (اسماعیل جنگلی)
اما همین بلشویکها که کوچک خان را رفیق خطاب میکردند و برایش یک کشتی اسلحه از آبراه نرگستان فرستادند، وقتی دیدند میرزا قرار نیست با سیاستهای روسیه همراه شود، با قزاقهای وطنی و انگلیس بر سر کشتنش توافق کردند. میرزا ماند و تنها یار نومسلمانش گائوک آلمانی. تنهای تنها در بوران گردنه گیلوان.(خاطرات یان کولارژ) و امروز دیدن خانه کوچک جنگلی، گویا تکرار تاریخ است.
نظر شما