به گزارش خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان، به مناسبت فرا رسیدن تاسوعای حسینی که به یاد علمدار باوفای امام حسین (ع) در ماجرای کربلا اقامه عزا می شود، و به منظور بررسی سیره قمر منیر بنی هاشم (ع) که در رسیدن ایشان به مقامات بالای رشد و کمال کمک کرده است با حجت الاسلام «مصطفی حسن زاده»، کارشناس مباحث مهدوی گفتگویی ترتیب داده و سیره عملی و نظری آن حضرت (ع) را بررسی کرده ایم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود:
راه شناخت و معرفت به مقامات حضرت عباس (ع) چیست؟
دو جهت و طریق کسب معرفت به مقام ابالفضل العباس علیه السلام وجود دارد. نخست سخنان و کلمات زیارت معصومین علیهم السلام در مورد حضرت (ع) و دوم سیره عملی، سخنان و رجزهای خود حضرت عباس علیه السلام.
در طریق اول یعنی سخنان اهل بیت علیهم السلام، مقامی برای حضرت عباس علیه السلام در قیامت برای ما تبیین می کنند که تمام شهداء به آن مقام غبطه می خورند، تصریح شده ایشان دو بال در بهشت دارد که تصور حقیقتش برای ما ممکن نیست.
چه عواملی در سیره عملی حضرت عباس (ع) وجود دارد که سبب این همه مقام و جایگاه شده است؟
معرفت به حجت خدا اولین و اساسی ترین عاملِ مقام و عظمت باب الحوائج حضرت عباس (ع) است. در تمام سفر کربلا هیچ سخن، پیشنهاد و نظری از حضرت عباس (ع) دیده نمی شود و تماما تسلیم محض حجت خدا هستند. وقتی امام زمانشان به ایشان فرمودند: «تو پرچمدار من هستی! هرچند می دانم که میل به جنگ و نبرد داری اما برای بچه ها آبی فراهم کن!» ایشان در مقابل امام (ع) نمی ایستد و نمی گوید: بازوان من برای جنگ ساخته شده است چرا مرا برای جنگ نمی فرستید!؟
ایشان به این معرفت و معنا رسیده است که هدایت پذیری همان است که رسول خدا (ص) فرمودند: «آیا من به شما از خودتان اولی تر نیستم؟» ما باید به این حقیقت برسیم که امام زمان ما مصلحت ما را بهتر از ما می داند. اگر چنانچه فهمیدیم امام (ع) پدر دلسوزی است که هم مصلحت ما را می داند و هم راه و چاه را بهتر از ما می شناسد آنگاه با همه وجود تبعیت خواهیم کرد.
اگر می بینیم با وجود اینکه دم از امام زمان (عج) می زنیم اما در عمل پایمان می لغزد به خاطر این مشکل است. یعنی گاهی علم ما، ثروت ما، مقام ما و ... برای ما حجاب می شود و فکر می کنیم خودمان می توانیم راه و چاه را تشخیص دهیم در حالی که اینگونه نیست. در میان اصحاب ائمه (علیهمالسلام) کدام یک به جایگاه بالاتری رسیدند؟ مسلما کسانی که به این معرفت رسیده بودند که امام اولی به آنها است و بهتر از آنها همه چیز را می داند.
چه ابعاد درس آموز دیگری در سیره حضرت عباس (ع) برای منتظران امام زمان (عج) وجود دارد؟
دومین عامل موثر در مقامات بالای حضرت عباس (ع)، ادب است. اینکه می بینیم حضرت عباس علیه السلام با آن همه فضایل اعم از علم، کرامت، شجاعت و قدرت و ... وقتی در برابر امام حسین (علیه السلام ) قرار می گیرد بدون اذن اماماش حتی نزد ایشان نمی نشیند؛ این بالاترین مرحله ادب است که انسان می تواند در برابر امام زمان خود داشته باشد.
امروز ما در برابر اماممان چگونه ادبی داریم؟ وقتی لقب خاص آن حضرت ارواحنا فداه برده می شود به احترام آن حضرت (ع) می ایستیم؟ آیا ما این ادب و احترام را نسبت به امام زمانمان داریم؟ اگر در حضور ما یا در خانه ما نامی از حضرت صاحب الزمان (عج) برده شود یا در خانه یا ماشین ما نام آن حضرت (عج) آویخته شده باشد تا چه میزان نسبت به آن احترام می کنیم؟ چقدر در برابر مکان های منتسب به آن حضرت (ع) ادب را رعایت می کنیم؟ و بالاتر از همه چقدر در برابر کلام ایشان مودب هستیم و آن را می پذیریم؟ این رعایت ها همگی نشانه ادب به ساحت مقدس امام زمان (عج) است.
از حضرت عباس (ع) همواره با صفت وفاداری یاد می شود، این خصیصه در کمک رسانی به امام زمانشان چقدر در قمر بنی هاشم (ع) تبلور داشته است؟
سومین ویژگی «وفای» آن حضرت (ع) است، وفا یعنی «سنگ تمام گذاشتن». ما اگر کسی را دوست داشته باشیم وقتی مشکلی برای او پیش می آید نهایت تلاش مان را می کنیم که به هر شکلی کمک کنیم. اگر به قمر منیر بنی هاشم (علیه السلام ) می گوییم سردار باوفا! چون در برابر امامش سنگ تمام گذاشت.
امام زمان ارواحنا فداه در آن زیارت که در کامل الزیارات نقل شده، می فرمایند: «شهادت می دهم که تو سستی نکردی و توقف ننمودی!» یعنی وقتی با امام زمانت مواجه شدی نه توقف کردی و نه کوتاهی بلکه پشت سر امامت ایستادی..
وفاداری به عهد در سبک زندگی منتظرانه چه جایگاهی دارد؟
موضوع «وفا داشتن در برابر امام (ع)» تمام رمز سعادت است. امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «ما عهد خداوند هستیم و کسی که به عهد ما وفا کند به عهد خداوند وفا کرده است.» همچنین در زیارت امام زمان ارواحنافداه می خوانیم: «عهد و پیمان من با شما این است که جان و مال و فرزندان و خانواده و اهلم و آنچه را که خدا به من داده برای شما نثار کنم.» گفتن این حرف در کلام بسیار ساده است اما اینکه انسان بتواند به واقع چنین کاری را عملی کند بسیار سخت است. ما گاهی حتی دادن مال و سهم امام (خمس و زکات) برایمان سخت است چه رسد به دادن جان و فرزند.
نظر شما