الگوگیری از عاشورا نجات انسانیت است/ شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) تنها راهکار رشد عالم بشریت بود

حجت الاسلام کفیل با بیان اینکه الگوگیری از عاشورا نجات انسانیت است، گفت: با توجه به اینکه خداوند خالق و مدیر این جهان هستی هستند لذا شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) را تنها راهکار رشد عالم بشریت قرار دادند.

به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، فلسفه قیام امام حسین بهترین راه برای پی بردن به هدف نهضت حسینی بررسی فرمایشات حضرت از شروع حرکت ایشان از مدینه و در بین راه تا کوفه و در جریان کربلاست. طبق آنچه که امام (علیه السلام) خود فرمودند: حرکت امام برای بیداری امت اسلام و جلوگیری از فساد در دستگاه حکومتی که به نام اسلام حکمرانی می‌کرد یعنی اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر بود و مرتبه اعلاى امر به معروف و نهى از منکر با تشکیل حکومت امکان پذیر است که در آن حاکم مشروع، داراى بسط ید و قدرت کافى است. امام (علیه السلام) حدود ده سال پس از امام حسن (علیه السلام) ردای امامت را داشت ولی قیام نکرد زیرا نه معاویه مانند یزید امام را در دوراهی یا جنگ یا بیعت قرار داده بود و نه معاویه کسی بود که مانند یزید در ظاهر و در علن اظهار فسق و فجور کند بلکه حداقل ظاهر را حفظ می‌کرد امام دید معاویه سیاست بازی است که اگر قیام کند هم خون او ریخته می‌شود و هم معاویه برای او مجلس عزا برپا می‌کند و چه بسا به نفع خود غائله را تمام می‌کند لذا در این خصوص با حجت الاسلام «محمد صادق کفیل»، مدیر مرکز تخصصی صحیفه سجادیه گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

 

فلسفه قیام عاشورا چیست؟

انسان ذاتا علقه به تغییر خود دارد و همیشه خودگرا بوده و نظام زندگی انسان هم بر اساس رشد و پیشرفت استوار بوده ؛ به همین دلیل همیشه به دنبال رشد و پیشرفت خود بوده است؛ حتی اگر ما به کسی علاقه داریم این علاقه ما به خاطر ارتباطش با خودمان است. مادر می گوید: بچه من، پدر می گوید: بچه من، من می گویم: اداره من، میز من؛ بنابراین اگر به تغییر یا جریانی هم علاقه داریم به خاطر ارتباطی است که با خودمان داریم. اینکه ما دوست داریم مجموعه ای که در آن فعالیت می کنیم رشد و توسعه پیدا کند آن هم به دلیل رشد و پیشرفت وجود خودمان است. این مسئله به هیچ عنوان ارتباطی به شما ندارد، این طبیعت انسانی است.

 

امام حسین (ع) در کربلا یک مدلی از زندگی (دگربینی) به ما آموزش دادند، یعنی انسان بیش از آنکه خودگرا باشد جامعه را ببیند، به همین دلیل امام حسین (ع) در نظام جامعه، هم شیعیان و مسلمانان را دیدند و هم سایر ادیان را لحاظ کردند. ابا عبدالله الحسین (ع) می فرمایند: «من آماده ام» لذا وقتی همه دیالوگ های امام حسین (ع)  را بررسی می کنیم، می بینیم ایشان آمده اند تا همه جوامع را تغییر دهند. وقتی امام می بینند، انسانیت «خود فراموش» شده و انسان فراموش کرده که کیست و چه جایگاهی در عالم هستی دارد، اینجاست که عاشورا می آید و انسانیت را نجات می دهد. در واقع عاشورا به انسان آموخت که انسان کیست و در عالم هستی چه جایگاهی دارد. اصل عاشورا همین بوده.

 

عاشورا انسان را به جایی می رساند که بالاتر و بهتر از آن نیست. به تعبیری برای خودگرایی، خداگرایی تعریف می کند، حتی مسیر و مقصد آن را هم تعیین می کند آن هم نه در قالب سخنرانی و گفت و گو بلکه وارد میدان عمل می شود؛ این مسئله بسیار مهم و اساسی است. سیدالشهداء (ع) می توانستند بگویند: من وظیفه خود را در مدینه انجام دادم و در حال حاضر هیچ مسئولیتی ندارم، ولی این امام بزرگوار این کار را نمی کنند، وارد میدان عمل می شوند، با خانواده و بهترین اصحاب و یاران خود هجرت می کنند و در این مسیر پرخطر گام بر می گذارند تا قیام عاشورا را رقم بزنند. به تعبیری امام حسین (ع) برای دیگران گام برداشتند در حالی که در این میان هیچ چیزی عاید خود ایشان نمی شد. در واقع عاشورا جلوه عشق ابا عبدالله الحسین (ع) به همه انسان های روی زمین است.

 

ملاحظه کنید امام حسین (ع) چگونه عاشق ما بودند که در مسیر این عشق جان خود، خانواده و 72 تن از بهترین یاران خود را فدا کردند. این نهایت عشق یک انسان و انسانیت موجودی است که پا به عرصه این کره خاکی گذاشته است. شاید برخی از ما فلسفه قیام عاشورا را ندانیم، فقط بگوییم امام حسین (ع) به دعوت کوفیان آمدند و در جنگ کربلا نیز به شهادت رسیدند اما واقعیت این است که ابا عبدالله الحسین (ع) آمدند که ما تغییر پیدا کنیم. امام درس زندگی، ایثارگری و فداکاری را به آموختند لذا اگر ما بخواهیم بخشی از فداکاری ها و ایثارگری های ایشان را جبران کنیم باید به سوی خداوند گام برداریم، باید در مسیر توحیدی قرار بگیریم، یعنی اگر بخواهیم در برابر حرکت عاشقانه فردی (امام حسین (ع)) ما هم یک حرکت عاشقانه داشته باشیم باید یک گام عاشورایی به معنای بزرگ شدن به سوی پروردگار عالم برداریم. هیچ چیز همانند عاشورا انسان را بزرگ نمی کند و او را به انسانیت نمی رساند.

 

چون فهم عاشورا انسان را توحیدی می کند، فهم عاشورا انسان را به هدف خلقت می رساند، فهم عاشورا انسان را از دنیای خودگرا و اومانیست محور نجات می دهد، فهم عاشورا نظام زندگی را تبدیل به نظام اخلاقی می کند. به طور طبیعی نتیجه برداشت و عبرت ما از عاشورا در یک واژه خلاصه می شود، اینکه من چگونه دارم زندگی می کنم. بایستی تدبر و تفکری در چگونه زندگی کردن خود داشته باشیم، ببینیم در حال حاضر چقدر از دنیای مدرن و غرب الگوبرداری می کنیم و چه میزان از واقعه عاشورا درس می گیریم. چقدر در ویژگی های اخلاقی و رفتاری خود انفاق، ایثار، گذشت و آزادگی داریم که از مهمترین اهداف قیام عاشورا محسوب می شوند و چقدر سرگرم خودگرایی در زندگی هستیم؟ این مسایل باید مورد بررسی قرار بگیرند.

 

لذا هر گام توحیدی که بر می داریم، هر عبادتی که می کنیم و هر بندگی ای که انجام می دهیم، همه جبرانی برای فداکاری ها و ایثارگری های امام حسین (ع) در میدان کربلاست. در واقع به گونه ای اهداف ابا عبدالله الحسین (ع) را عملی کردیم.

 

به نظر شما چگونه باید بصیرت افراد جامعه را نسبت به واقعه عاشورا افزایش داد؟

شکی نیست که عزاداری های ابا عبدالله الحسین (ع) باعث رشد روحی و معنوی افراد جامعه می شود. حفظ نظام زندگی یکی از آثار و برکات فلسفه قیام عاشورا است که از طریق برپایی همین مراسم ها و گردهمایی های دینی و مذهبی حاصل شده است. افرادی که در هنگام بلایای طبیعی مانند سیل، زلزله و به ویژه در بحران کرونا برای کمک و همیاری مردم نیازمند به میدان آمدند، همه تربیت یافتگان فرهنگ عاشورا هستند لذا ادبیاتی مانند عدالت خواهی، ظلم ستیزی، ایثار و فداکاری که امروزه به مردم دنیا منتقل می شود، همه به تاسی از فرهنگ عاشورا است. همان گونه که در ابتدای مباحث خود عرض کردم، الگوگیری از عاشورا نجات انسانیت است لذا به طور طبیعی اگر همه ادیان از جمله مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان با فرهنگ عاشورا پیوند برقرار می کردند، نگاه عدالت خواهانه و نگاه ظلم ستیزانه در جهان توسعه می یافت و حرکت به سوی آینده در نظام زندگی آنها تعریف می شد.

 

چرا باید خون ابا عبدالله الحسین (ع) ریخته می شد؟

بایدی در کار نبوده، دشمن حمله کرده و ایشان به شهادت رسیدند. طبیعی است وقتی کسی یار و یاوری نداشته باشد در حمله دشمن، خونش ریخته می شود. بهتر است سوال را این طور مطرح کنیم که چرا خداوند شهادت امام حسین (ع) را تحمل کردند؟ چرا اجازه دادند چنین اتفاقی رخ دهد؟ عرض کردم خون ریخته شدن خون، طبیعت میدان جنگ است. وقتی کسی سیلی به صورت شما می زند شما دردتان می آید، پس اثر ضربه درد است، این هم طبیعت انسان است. نماز شب هم یک اثری دارد. همه اینها اثر وضعی دارند. حال سوال این بود که چرا امام حسین (ع) به شهادت رسیدند؟ چون در آن دوران رشد، توسعه و حفظ دین در گروی شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) بود. شاید خداوند نمی خواست امام حسین (ع) به شهادت برسند ولی در اینجا نگاه پروردگار حفظ دین بود و با توجه به اینکه خداوند خالق، مدیر و مدبر این جهان هستی هستند لذا شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) را تنها راهکار رشد عالم بشریت قرار دادند.

 

یعنی یک زمانی یک سیلی به آدم می زنند و به زمین می خورد و نمی تواند بلند شود ولی یک موقعی هم همین سیلی باعث ایجاد یک تغییر و جریانی در جهان می شود ولی خداوند متعال اجازه پایمال شدن خون ابا عبدالله الحسین (ع) را ندادند بلکه خون امام را وسیله ای برای احیای دین قرار دادند.

 

 

کد خبر 1087383

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha