خبرگزاری شبستان- کرمان؛ بیست و هشتم صفر، سالروز شهادت غمبار امام مجتبی علیه السلام است؛ یکی از مسائلی که درباره دوران امامت آن امام همام همواره مورد توجه محققان و پژوهشگران بوده، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام است.
این نوشتار ماخوذ از پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه است که در آن به کتاب پیشوایان هدایت ارجاع داده و شرح مطلب چنین است:
با اينكه امام مجتبى عليه السّلام از نفاق و حقهبازى معاويه و دشمنى و خصومت وى با رسالت جدش پيامبر و تلاشى كه در راستاى زنده كردن مظاهر جاهليت انجام داده بود، به خوبى آگاهى داشت ولى بر ضد او اعلان جنگ نكرد، مگر پس از ارسال نامههايى پياپى كه در آن وى را به وحدت و يكپارچگى صفوف مسلمانان فراخواند و بر او اتمام حجت نمود تا عذرى براى معاويه باقى نماند.
هرچند امام حسن عليه السّلام با معاويه مكاتبه كرد ولى به خوبى مىدانست كه معاويه نهتنها درخواست وى را پاسخ نخواهد گفت، بلكه در مورد وى موضعى بىشرمانهتر از موضعگيرى گذشته او در مورد پدر بزرگوارش امير مؤمنان عليه السّلام خواهد داشت.
به ويژه كه معاويه در توطئههاى خود بر ضد پدر ارجمند امام مجتبى، به پيروزىهاى موقتى دست يافته بود. امام حسن عليه السّلام به خوبى آگاهى داشت كه اگر معاويه راهى براى حيله و نيرنگ نيابد، قطعا از موضع قدرت وارد خواهد شد. بنابراين، امام مجتبى عليه السّلام مىبايست براى جهانيان از تمام حقد و كينهها، دشمنىها و حيله و نيرنگ نهانى خاندان بنى اميّه در مورد پيامبر اكرم و اهل بيت آن بزرگوار عليهم السّلام و اسلام و مسلمانان، پرده بردارد.
معاويه نظر به ارتباط قوى خود با بسيارى از فرماندهان سپاه امام حسن عليه السّلام كاملا مطمئن بود كه زمينه اين كار براى او مهياست.
چنانكه كوشيد تا امام عليه السّلام را با اعطاى زر و سيم بفريبد و خلافت را پس از او در دست گيرد و افكار عمومى را به انحراف بكشاند. ولى موضع امام عليه السّلام در برابر تهديدهاى معاويه هيچگونه تغييرى نيافت و معاويه دريافت كه امام حسن عليه السّلام در موضعگيرى اصولى خويش سخت پايدار است.
از اينرو، براى نبرد با امام به تدارك تجهيزات پرداخت و مطمئن بود كه جنگ به سود وى پايان خواهد پذيرفت و امام مجتبى عليه السّلام و نيروهاى مخلص و وفادارش كشته شده و يا به اسارت در خواهند آمد، ولى پيروزى و ظفرى اينچنين، از توجيهى شرعى كه معاويه تلاش مىكرد آن را به رخ توده مسلمانان بكشد، برخوردار نبود.
به همين دليل معاويه ترجيح داد خود را درگير جنگ با امام حسن عليه السّلام ننمايد و در اين راستا به حيله و نيرنگ و دروغپردازى و خريد مردم و پراكنده ساختن سپاهيان امام عليه السّلام متوسل شد و امام عليه السّلام پس از آنكه اكثريت سپاه و فرماندهانش از يارى وى دست برداشتند، و تنها گروه اندكى از خاندان و ياران وفادار حضرت با او باقى مانده بودند، چارهاى جز گزينش راه صلح و آشتى با معاويه نديد. به همين سبب آن بزرگوار در آن فضاى پرالتهاب، براى جلوگيرى از آشفتگى بيشتر اوضاع، از خلافت چشم پوشيد.
بنابراين، گزينش صلح از ناحيه امام عليه السّلام در جهت تحقّق منافع و اهداف برجسته و بلند آيين مقدس اسلام، در اوج حكمت و دورانديشى آگاهانه سياسى صورت مىپذيرفت.
امام حسن عليه السّلام پس از ماجراى صلح با معاويه از ناحيه آن دسته از پيروان و هواداران خويش كه جام صبرشان از جور و ستم معاويه لبريز شده بود، به شدت مورد نكوهش قرار گرفت با اينكه شرايط بسيار دشوارى كه امام عليه السّلام را مجبور به پرهيز از جنگ و كنارهگيرى از قدرت نمود، بر بيشتر آنان پوشيده نبود و بسيارى از بزرگان و سران مسلمانان با آگاهى از حقد و كينه بنى اميه نسبت به اسلام و مبلّغان و دعوتگران وفادار آن و آشنايى با تلاشهايى كه امويان در راستاى زنده كردن انواع مظاهر جاهليتى كه توسط اسلام منكوب شده بود، داشتند حادثه صلح را ضربهاى سخت و سهمگين بر پيكر مسلمانان تلقى كردند.
ولى امام عليه السّلام با صلح مشروطى كه برقرار كرد به معاويه ميدان داد تا از حقيقت طرحهاى جاهلى خود پرده بردارد و ماهيت وى را به توده مسلمانان ناآگاه، بشناساند.
از همين رهگذر تا آن زمان كه اين صلح و آشتى كوس رسوايى سياست حيلهگرانهاى را كه معاويه در برابر دشمنانش سپر خويش قرار داده بود به صدا درآورد، براى امام عليه السّلام به عنوان يك پيروزى بهشمار مىآمد و آنگاه كه معاويه خود، در آشكار شدن حقيقت انحراف آميزش ايفاى نقش كرد، در واقع طرح و برنامه امام عليه السّلام به موفقيّت دست يافت. زيرا معاويه صريحا اعلان داشت كه مبارزه و جنگ او، جنبه دينى ندارد، بلكه براى دستيابى به حكومت و سلطهگرى به مسلمانان، دست به اين كار زده است و در آينده به هيچيك از مواد پيماننامه وفادار نخواهد ماند.
معاويه با اين اعلان و اقدامات بعدى كه در راستاى سركوب خط و مشى امام على عليه السّلام و فرزندان نيك خصال وى و كشتن برجستهترين ياران و علاقهمندان به وى انجام داد، پرده از چهره زشت و تنفرآميز اموى برگرفت و امام حسن عليه السّلام با اينكه از محور و مركز حكومت فاصله داشت، مسئوليت حفظ و حراست از خط و مشى پدر را عهدهدار شد. هواداران خويش را تحت نظارت درآورد و با رهنمودهاى خود و بسيج اين نيروها در برابر خطرات تهديدآميز، به تقويت آنها پرداخت و در اين راستا نقشى فوق العاده مؤثر و مثبت ايفا نمود و همين كار سبب شد كه از ناحيه دشمنان، بيشتر زير نظر بوده و در تنگنا قرار گيرد.
تلاشهاى پياپى و مكرّرى كه براى سوء قصد و ترور امام عليه السّلام صورت مىگرفت حاكى از بيم و هراس معاويه از وجود آن حضرت كه به عنوان قدرتى ابرازگر عواطف و احساسات مردم و آگاهى رو به رشد آنان مطرح بود، به شمار مىآمد و چهبسا اين قدرت مىتوانست خطر شورش بر ضد بنى اميه را نيز همراه داشته باشد از اينرو، اگر گفته مىشود صلح امام حسن عليه السّلام مقدمه حقيقى انقلاب برادر بزرگوارش حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السّلام برشمار مىآمد. سخنى بسيار بجاست.
امام مجتبى عليه السّلام جهاد و مبارزه بزرگ خويش را كه در آن شرايط دشوار به مراتب برتر از جهاد و مبارزه با شمشير تلقى مىشد، با شهادت مظلومانه خود به وسيله زهرى كه به دست سرسختترين دشمنانش به او خورانده شد، تكميل ساخت. سلام و درود بر او در آن روز كه پا به عرصه وجود نهاد و آن روز كه فرشته شهادت را در آغوش كشيد و در آن روز كه ديگر بار زنده برانگيخته خواهد شد.
نظر شما