به گزارش خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان، دومین نشست از سلسله نشست های «حکمرانی در سیره امیرالمومنین(ع)» با سخنرانی حجت الاسلام «حامد کاشانی»، استاد تاریخ اسلام یکشنبه، 25 مهرماه در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد.
گزارش مشروح جلسه نخست این نشست ها را اینجا بخوانید.
بنابر این گزارش، مشروح سخنان حجت الاسلام کاشانی در این جلسه در ادامه تقدیم حضورتان می شود:
همانطور که جلسه پیش بیان شد وقتی می گوییم امیرالمومنین، اطلاق این عنوان خاص به فرد خاصی است و دیگر ائمه(ع) به ویژه بعد از امام صادق(ع) حتی به خود اجازه ندادند این عنوان را برای خود به کار ببرند، چون بعد از پیامبر(ص) شروط خلافت تنزل کرد تا جایی که کسی همچون یزید، امیرالمومنین شد و بعد بنی امیه و بنی العباس و امروز طالبان هم ادعای امیرالمومنینی می کنند و این مسئله تا امروز ادامه دارد و بروز بوکوحرام، داعش و اختلاف عربستان و یمن و ... برای این است که چه کسی امیرالمومنین باشد!
خلاء جدی ما!
فعلاً به تاریخ حکمرانی امیرالمومنین(ع) می پردازیم نه به سیره ایشان؛ برای آنکه ببینیم رخدادها چه بود تا بعد ببینیم می توانیم از آن الگو برداشت کنیم یا نه؟ اینکه بگوییم امیرالمومنین(ع) در فلان جا چه کرد و رفتار ثابت حضرت(ع) چه بوده و این سیره باید ملاک رفتار امروز ما باشد یا مقید به شرایطی است؟ بحث را مشکل می کند. یکی از خلاءهای جدی ما این است که نمی دانیم شیوه حکمرانی امیرالمومنین(ع) چه بوده و در دنیای امروز ما قابل اجرا و تبعیت است یا نه؟ معضلاتش چیست؟ که به جلسات بعدی موکول می کنیم و فعلا به تحلیل چگونگی رفتار حضرت(ع) می پردازیم که البته می تواند مخالفانی هم داشته باشد چون در علوم انسانی معمولاً همه به یک شیوه فکر نمی کنند.
اگر بتوانیم سیره حکمرانی امیرالمومنین(ع) را تبیین کنیم این سند بالادستی مجمع تشخیص مصلحت خواهد بود و اگر در قانونگذاری هایمان فقر و فقیر تولید می کنیم، به بودجه ریزی بازمی گردد که مطابق الگوی حکمرانی امیرالمومنین(ع) و اسلام نیست و بر اساس مبانی انجام نمی شود. ما خلاء بزرگی به عنوان الگوی حکمرانی داریم و قوانین معارض تصویب می کنیم چنان که یکی از دوستان (اگر اشتباه نکنم) می گفت: 90 هزار قانون معارض داریم یعنی قوانینی که تصویب شده اند اما معارض با یکدیگر هستند این یعنی قوانین سلیقه ای تصویب می شوند و قاعده و الگو در آنها کمتر دخیل است! لذا بحث درباره حمکرانی میان رشته ای است و باید صاحبنظران در این باره جمع شوند واظهارنظر کنند.
دینداری تغییرپذیر نیست
چون ما در دوره ای قرار داریم که امنیت نسبی وجود دارد و هر کسی برای بیان عقایدش به طور نسبی (بر نسبی تاکید می کنم) آزادی دارد، حتی فِرَق و اقلیت های دینی در کانال های تلگرام حرف هایی را رد و بدل می کنند، برای ما شیعیان اثر حمکرانی روشن نیست.
بسیاری از فعالیت های امروز نهادها مثل سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج دانشجویی و ... انجام می شود در عصر قاجار و حتی افشاریه هم بوده اند، اینکه حکمرانی یعنی حاکمیت از فکری حمایت کند چه فرصتی است، برای ما قابل درک نیست! برای مثال هر مکتبی که ریشه در ادیان توحیدی دارد تبعا نباید عقایدش جدید باشد پزشکی، مهندسی، نرم افزار و ... دائما ورژن جدید دارند اما در مسائل دینداری به دلیل بازگشت به ریشه خاص و واحد نباید تغییرپذیری وجود داشته باشد، برای مثال اگر بگویند نماز جماعت را 16 سال پیش کسی اختراع یا ابداع کرده نگاه شما تغییر می کند.
در دینداری آنچه به گذشته بازمی گردد، اصالت دارد البته باید به زبان روز عرضه شود اما روح معنا باید به پیامبر(ص) بازگردد، داشته های ما از گذشته اسناد مکتوب هستند و تکیه گاه این اسناد، اصالت است یعنی اصیل هستند یا نه؟، چون ادعای قدیمی بودن به معنای قدیمی بودن نیست مثل اینکه سکه ای را با جعل از دوران هخامنشی ضرب کنند در مسائل دینی هم می شود جعل کرد؛ برای تشخیص اصالت توجه به اسناد دست اول ضرورت دارد باید ببینیم اسناد دست اول شیعه مثل کافی و من لایحضره الفقیه برای چه قرنی است؟ اگر اولین بار کتابی در قرن 13 دیده شده باشد آیا نمی شود مثل آن سکه جعلی باشد؟
وقتی مرور می کنیم هر جایی حکومت داشتیم پول و امکانات و نسخه خطی از کتب خطی به وفور بوده همچون دوران صفویه و هر جا قدرت نداشتیم و رو به اضمحلال بودیم آثار یا کلا از بین رفته یا به قدری معدود است که قابل ملاحظه نیست. کتابخانه سلیمانیه در ترکیه بخشی از گنج عالم از نظر امور دینی در آن است به دلیل وجود قدرت عثمانی و رواج سنت وقف در آن زمان؛ مسئله حکمرانی این نیست که فکر کنیم امروز این آقا هست و آن دیگری هست در حالی که در یک بُعد اسناد خطی ما به حاکمیت وابسته است؛ مثلا اگر فردی 300 کتاب دستنویسِ خطی از مولف علمای شیعه (علامه حلی، شیخ طوسی و ...) دارد کسی نمی تواند این گنج را خریداری و به موزه مجلس و آستان قدس و ... اهدا کند جز حاکمیت. یعنی پرداخت به نسخ دست اول کار حکومت است هرچند بسیاری از وزرا و مدیران توجهی به این مسئله ندارند. این نمونه فرهنگی بود، نمونه ای دیگر هم در عرصه سیاست است مثل رفتارهایی که طی 25 سال خانه نشینی امیرالمومنین(ع)، به اسم اسلام رواج دادند!
در عرف شیعه امیرالمومنین(ع) اسیرکشی قبیح است
ریشه این اسیرکشی ها و مُثله کردن و به آتش کشیدن اسرا و ... که امروزه در برخی گروه های افراطی می بینیم به برخی گذشتگان بازمی گردد، به رفتارهایی که با خاندان رسالت در کربلا کردند (قبل تر هم وجود داشته است) در حالی که ما در مثال امروزی خاطرات جنگ و رزمندگان را داریم که با اسرای عراقی چطور رفتار می کردند چگونه یک رزمنده با اسیری که 10 دقیقه قبل در جنگ بوده، چه محبتی دارد. در عرف شیعیانِ امیرالمومنین(ع) اسیرکشی قبیح است اما آیا نزد دیگران هم چنین است؟
در آن 25 سال خانه نشینی امیرمومنان(ع) رفتارهایی بروز کرد که ما رویمان نمی شود به عنوان رفتار اسلامی از آنها یاد کنیم و سرمان پایین است! البته برخی فِرَق دیگر برای توجیه این رفتارها، آنها را به پیامبر(ص) هم نسبت می دادند!!
تاثیر تاریخی حکمرانی
حکمرانی مسئله ای مهم است و فقط به امروز ما محدود نمی شود ... در طول 25 سال خانه نشینی امیرالمومنین(ع) آدم های فاجر بر کوفه حکومت کردند و جالب آنکه در زمان حیات ائمه(ع) بعدی با اینکه آنها در مدینه سکونت داشتند، اما شیعه در کوفه رشد کرد و کوفه مرکز شیعیان بود نه مدینه النبی(ص)! کوفه موطن شیعیان امیرالمومنین(ع) است حتی آنها که از سر ترس این را ابراز نکردند و این نیست مگر اثر حمکرانی امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع). لذا حکمرانی تاثیر تاریخی دارد. امروز هم دولت ها هر چه می ک نند تا 500 سال آینده اثر مثبت و منفی دارد. برای مثال اینکه مسجدها انقلاب کردند و در جنگ سنگر بوند و امروز خوابگاه شده اند و جوانان انقلابی به حسینیه ها رفتند، به رفتار حاکمیت بازمی گردد این جابجایی نقش و پایگاه را باید در رفتار حاکمیت جستجو کرد. درصد پایین مشارکت شیعیان عراق در انتخابات اخیر، به دلیل نگاه ناصحیح به مسئله حاکمیت است.
چون شیعه همیشه درگیر حاکمیت بوده، توجه نکرده است در شرایط از دست دادن قدرت و حکومت، 99 درصد حق و حقیقت از بین می رود مثل اینکه در برابر سیل با یک دست به شاخه ای بیاوزیم که ما را نجات نمی دهد
باید اثر حکومت بر مردم را بدانیم ... اگر روز اول می گفتند هر کس سه فرزند داشته باشد، مثلا انگشتش را قطع می کنند بهتر بود تا اینکه آمدند «آقای گرفتار» را ساختند و از رسانه ملی پخش کردند خود من رویم نمی شد بگویم بچه سوم از خانواده ای چهار فرزندی هستم! و بچه دار شدن را مایه خجالت خانواده ها نشان دادند؛ فرهنگ را اینچنین تغییر دادیم! اگر زور باشد وقتی برداشته شود مسیر ادامه می یابد اما اگر فرهنگ توسط حاکمیت تغییر کند مسیر منقطع و مسدود می شود. حکومت می تواند در دعوای چرایی حضور در سوریه با یک عنوان مدافعان حرم کاری کند که آن تشییع حاج قاسم رقم بخورد!
تاثیر مستقیم و مستمر حاکمیت بر دینداری
مثال دیگر آنکه بنی امیه برخی رفتارها را با فشار فرهنگ کرد و امروز بزرگانی از اهل سنت فریاد می زنند این جزء دین نیست اما مردم قبول نمی کنند مثل آنکه بر آل پیامبر(ص) صلوات نفرستیم در حالی که همه اسناد روایی و تاریخی نشان می دهد که پیامبر(ص) به این امر تصریح کرده اند و حتی صلوات بر آل محمد(ص) در مواردی واجب دانسته شده است؛ این عادت تا جایی است که این علما وقتی خود از وجوب این صلوات سخن می گویند فراموش کرده اند بر آل پیامبر(ص) درود بفرستند! چون حکومتی این را 1300 سال پیش تغییر داده است.
یا اختلاف است درباره بسم الله الرحمن الرحیم که در ابتدای سوره بخوانیم یا نه، بلند بخوانیم یا آرام و ... اخیرا کتابی از مغرب به دستم رسید که در فهرست آن نام 200 کتاب آمده که بسم الله را چگونه بگوییم؟ آیا جزء آیات هست یا نه؟ و ... ؛ ریشه این باز می گردد به آنکه فخر رازی در اول تفسیر حمد خود می نویسد بنی امیه برای مخالفت با علی(ع) بسم الله را حذف کردند!
من می گویم الان پایان نامه های دکتری نوشته شده است که با بسم الله چه کنیم؟ حکمرانی در دینداری تاثیر مستمر و مستقیم دارد ... ما در شرایطی قرار داریم که حکومت در اختیار ما است اگر انحراف ایجاد کنیم هزارساله است و اگر اسلام ایجاد کنیم هزارساله خواهد بود.
منظور از حکومت معصومان(ع)، حاکمیت امیرالمومنین(ع) و نیز حکومت چندماهه امام حسن مجتبی(ع) است نه حکومت نبوی(ص) چون دوره شروع اسلام است مدنظر نیست، دیگر ائمه(ع) هم حکمرانی نکردند. پیامبر(ص) آمدند و معنای الفاظ را تغییر دادند مثل نماز که در عصر جاهلیت شکلی دیگر داشت و حضرت(ص)ظاهر کلمه را نگاه داشتند و معنا و باطن آن را تغییر دادند.
تاریخ و سیره با یکدیگر تفاوت دارند، تاریخ بحثی عمومی و در پی رخدادها است و در این رخدادها به معصوم و غیرمعصوم کاری ندارد و آنچه را که از ظاهر می بیند بازگو می کند، فرق حدیث و تاریخ هم در این است که حدیث می تواند سیرهساز باشد، مثل اینکه در حدیث است امیرالمومنین(ع) چنین و چنان می کردند. در حدیث باید و نبایدها گفته می شود مثل شرایط کارگزاران حکومت اعم از علم، شجاعت، عدالت، پاکدستی و ... اما تاریخ برای ما می گوید کارگزاران امام علی(ع) چگونه رفتار کردند آیا همه عادل و پاکدست بوده اند یا خیر؟ یا اینکه امام(ع) به تناسب شرایط دست به چه انتخابی زدند؟
امیرالمومنین(ع) از میان موجودین و با محدودیت ها و اختلافات، کارگزاران را انتخاب کرده اند نه اینکه آدمی خارق العاده خلق کند فرد بی عیب در اختیار نداشته اند، اما تاکید دارند از افراد دارای نسب و شرافت و اصالت خانوادگی، حاکمان را انتخاب کنید.
ایشان به ناچار شخصی به نام زیادبن اُبیه را انتخاب می کند که به طور نسبی می تواند مشکلات را مرتفع کند، لذا با اینکه خود نماد عدالت بودند کارگزارانی هم دارد که خلاف کرده اند! تاریخ عرضه تعارض ها و تزاحم ها است. آیا امیرالمومنین(ع) ایدهآلگرایی کرده اند یا به ناچار از میان آنچه در اختیار داشته اند دست به انتخاب زدند؟ ایشان که نمی توانستند همزمان حاکم و قاضی همه جا باشند.
ادامه دارد ...
نظر شما