به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از انتشارات راه یار، هرشهری به چیزی شهره است، مثلا کرمان به زیره و کاشان به گلاب. روستاها هم همین گونه اند؛ باشتین به شروع قیام سربداران مشهور است و افچنگ و شمآباد به داشتن شهدای بیشمار در روزهای جنگ. بعضی روستاها اما مثل گنجینههایی هستند که باید غبار از سر و رویشان تکانده شود تا همه مفتون هنرنمایی مردان و زنان و جوانانش شوند. ایزی یکی از همین روستاهاست، پنج کیلومتر با سبزوار فاصله دارد و بهرغم این نزدیکی، گنجهای روستا سالهاست غریب ماندهاند...
روستایی، اهل مبارزه است با خشکسالی و نداری و... . دارایی روستایی، توکل است و چشم امیدش به آسمان. وقتی صحبت از مبارزه و قیام علیه شاه شد، مردمان روستا هم در صف مبارزه حاضر شدند. از ایزی میآمدند شهر و در دعای کمیل و روضۀ امام شهید شرکت میکردند و ایمان داشتند به اینکه هر روز عاشوراست و هر زمینی کربلا. برای همین تا وقتی پشت دشمن را به خاک نمالیدند، دست از مبارزه برنداشتند. مردمی که مبارزه را زیر سایه نخل آموخته بودند؛ نخلی که روز عاشورا زیر سایهاش جمع میشدند و فریاد میزدند «یا حسین شهید». نخلگردانی آیین مردم ایزی در روز عاشوراست و نخل نمادی از شهدای کربلا...
گوهر بزرگ روستای ایزی، سیزده شهید این روستاست؛ شهدایی که سالهاست کسی برایشان کاری نکرده. البته باید خدا را شاکر بود که هنوز بنیاد شهید پایش به روستا باز نشده و قبور شهدا را یکسانسازی نکرده است! در قبرستان روستا چند سنگ مزار با جعبه آینه و پرچم ایران، شرف روستا شده است. سالها این گنجینهها جلوی چشم همه بود؛ جام جمی که باید با چشم دل به آنها نگاه میشد: «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» تا اینکه دو سال قبل نوجوانی 15 ساله به اسم محمدحسین ایزی عزم کرد درباره شهدای روستای ایزی تحقیق کند. متأسفانه بیشترِ پدر و مادر شهدا دستشان از دنیا کوتاه بود. دارایی محمدحسین، فقط اسناد و مصاحبههای سالهای قبل بنیاد شهید بود...
روایت شهدای هر روستا، نیازمند نهضتی فراگیر و مردمی است؛ نهضتی که نویسندههایش میتوانند همین نوجوانان تازه از گرد راه رسیده باشند تا راه شهید فهمیده را ادامه دهند؛ به شرط آنکه خوب فهم شوند و اندکی میدان ببینند.»
در بخشی از این کتاب نیز که در پشت جلد آن آمده است، اینطور میخوانیم: «انقلاب که پیروز شد کوملهها دست بهکار شدند. علی هم رفت. کار بلد بود و فعالیتهایش را ضدکومله شروع کرد. قرار بود عملیاتی انجام بدهند. علی با دیگر نیروها توانست کوملهها را زمینگیر کند. کوملهها بدجور از دست علی عاصی شدند. بهخاطر همین برای سرش جایزه گذاشتند و لقبش را گذاشتند چنگیز!
رفیقش گفت: «دیدی چی شده؟ کوملهها توی یکی از قهوهخونهها یه برگه چسبوندن.»
- خب؟
- روش نوشتن: «داغ این علی رو به دل مادرش میذاریم.»
کتاب «زیر سایه نخل» که تحقیق و تدوین آن برعهده محمدحسین ایزی بوده، در 180 صفحه با شمارگان یکهزار نسخه به بهای 45 هزار تومان از سوی انتشارات «راهیار» منتشر شده است.
علاقهمندان برای تهیه این کتاب علاوه بر کتابفروشیها میتوانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایتvaketab.ir مراجعه کنند.
کتاب «زیر سایه نخل»؛ روایتهایی کوتاه از شهدای روستای ایزی به قلم محمدحسین ایزی از سوی انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شد.
کد خبر 1106476
نظر شما