به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله قرهی در دویست و یکمین جلسه درس اخلاق خود گفت: پروردگار عالم سرّ بزرگی را به نام اخلاص به بندگان خاصّش، آنها که به حقیقت عبد شدند، مرحمت میکند. مخلصین عالم در مقام اخلاص هیچ چیز را جز رضایت حضرت حق، از حضرت حق نمیخواهند. اعمالشان، برای معامله نیست. آنها نمیخواهند به واسطه عملی که کردهاند، به ظاهر مزد و اجر بگیرند. بلکه مخلصین عالم فقط لذّت میبرند به اینکه حضرت حق را بندگی کنند.
در ادامه بخشی از مباحثی که در این جلسه طرح شده ارایه می شود:
دغدغه خاطر مخلصین عالم فقط این است که آیا حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام از آنها راضی است، یا خیر. مخلصین عالم نه به دنبال مقامات دنیایی هستند و نه به دنبال به ظاهر مقامات معنوی که اگر فلان عمل را انجام دادم، مثلاً طیالأرض کنم یا حتّی دیدگانم به روی بعضی از مسائل باز شود. بلکه میگویند: در عملی که برای خدا انجام میدهیم، فقط رضایت حضرت حق برای من ملاک است. میگویند: میخواهیم بدانیم که ذوالجلال و الاکرام از باب رضایت در نهایت به ما چه میگوید. در یک کلام آنها راضیاند به رضای حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام.
آن کس که قرب حضرت حق را طلب کند، دیگر فقط خود حضرت حق را میخواهد و نه چیز دیگر. آنکه خود او را طالب باشد، دیگر هیچ یک از حواشی را طالب نیست، نه جنّات، نه رضوان، نه حورالعین و نه اکل و شرب جنّت و نه مقامات به ظاهر معنوی، بلکه فقط و فقط خودش را میخواهد. این «قُرْبَةً إِلَى اللَّهِ» میشود؛ یعنی نماز، این عمل و این عبادتم فقط عامل بشود که من به خودش برسم، نه اینکه او چه به من میدهد. بلکه میخواهم آنچه که میدهد خودش باشد و مرا در قرب و محضر مبارک خودش بپذیرد.
مخلص؛ مستحقّ مجیب الدّعوه بودن
مخلصین عالم میگویند: حتّی اینکهگاه عباداتمان را به این نیّت انجام دهیم که به مقام مجیبالدّعوه بودن برسیم تا هرچه دعا میکنیم، پروردگار عالم اجابت کند؛ دور از اخلاص است که این از ناحیه بندگان است.
امّا از ناحیه پروردگار عالم این است که تفضّل و محبّت میکند؛ طوری که وجود مقدّس مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیابنابیطالب (صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میفرمایند: «الْمُخْلِصُ حَرِیٌّ بِالْإِجَابَةِ» عمل با اخلاصِ مخلص او را به جایی میرساند که مستحقّ این باشد که دعاهایش به هدف اجابت برسد.
ناراحتی از سلب مقام!
اگر یک روز این مقامات را از او بگیرند، برایش مهم نیست. البته ناراحت میشوند منتها نه برای اینکه مقامشان گرفته شده، بلکه برای اینکه با خود میگویند: از من چه خطایی سر زده که مولایم، آقایم، ذوالجلال و الاکرام، ربّ ودود از من روی برگردانده است؟ لذا آنها از این ناراحت هستند، نه اینکه ناراحت از شیء از دست داده و این باشند که تا دیروز چشمشان به حقایقی باز شده بود و میدیدند در عالم آنچه دیگران نمیدیدند.
حال اگر مطمئن شود که مولایش از او رو برنگردانده است، بلکه از باب امتحان فرموده: آن روز به تو دادم، امروز پس میگیرم تا ببینم آیا حال و وضع تو تغییر میکند یا خیر، کیف میکند. میگوید: نه، به قربانت شوم، من تغییر نمیکنم. به فدایت شوم، من بنده تو هستم. عشق من فقط این است که تو مرا بنده خطاب قرار بدهی و من تو را ربّ صدا کنم. تو طردم نکن، هرچه بدهی و ندهی برایم یکسان است. این حال مخلصین عالم و خوبان درجه یک عالم است.
رسم بندهنوازی خدا
پروردگار عالم خود اجر و مزد میدهد و این خیلی مهم است که نیّت ما رسیدن به این مقامات نباشد امّا خود حضرت حق این گونه است که انسان را به مقام مجیبالدّعوه بودن میرساند.
یا حتّی آن روایت شریف را که بارها و بارها به عناوین مختلف شنیدهاید یا خواندهاید که وجود مقدّس پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ». پروردگار عالم چه غوغایی میکند! مخلصین نمیخواهند امّا این رسم بندهنوازی خود خداست. خدا کاری میکند که اگر کسی چهل شبانهروز جدّی همه اعمالش برای خدا شد، قلب او مرکز و مرجع حکمت حضرت حق میشود.
لذا اوّل معنای این روایت این است: خدای متعال این قلب را مرکز حکمت میکند. آنقدر حکمت به او میدهد که تا لب میگشاید و میگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِِِ»، این حکمت به زبانش جاری میشود. قلبی که مملو از حکمت خدا است، مگر میشود زبانش باز شود و جز حکمت چیز دیگری بیان کند؟! دُر میگوید، حکمت میگوید.
آنوقت معلوم است، این منبع تمامی هم ندارد؛ چون متّصل به حکمت الهی است. آنقدر لطف و کرم حضرت حق شامل حال او است که هرچه بیان کند، میبینی حکمت است. مردان خدا، مخلصین عالم مِن ناحیه الله تبارک و تعالی اینگونه حمایت میشوند و لطف خدا شاملشان میشود. امّا طوری است کهگاه خودشان باور نمیکنند اصلاً این حکمتها متعلّق به خودشان است.
یاد همیشگی مخلصین عالم
یکی از خصوصیّات دیگر مخلصین عالم این است که هیچگاه آن خلیفه خدا بر روی زمین، مولا و آقاجانمان امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) را یادشان نمیرود؛ چون میدانند عالم به ید مقدّس آن حضرت است «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ الْسَّمَاءُ»، اصلاً آسمان و زمین همه به وجود او ثبات و موجودیّت دارد و به اشاره حضرتش میچرخد. امثال من چه میفهمند؟! مگر مخلصین عالم، که باز آنها درک میکنند. چقدر اخلاص کارها را راحت میکند. باز هم ما نمیفهمیم که یعنی چه؟ موجودیّت تمام آسمانها و زمین به برکت وجود آقاست. خدا گواه است اصلاً نفس کشیدن من و شما، حتّی نفس کشیدن مذنبین عالم هم مدیون آقاست. اگر مردم این را میفهمیدند حاضر بودند خودشان را برای وجود نازنینش تکّهتکّه کنند و این را تنها مخلصین عالم میفهمند.
برای همین عرض کردم، باز هم عرض میکنم که عزیزان! موقع خواب لحظاتی با وجود مقدّس آقا حرف بزنید، به خصوص شما جوانهای عزیز، فرزندان عزیزم! دخترانم! پسرانم! امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) خیلی صدای شما را دوست دارد. در حجره هستی، موقعی که دیگر میخواهی بخوابی از هم حجرهایات جدا شو و با مولا مناجات کن. دانشجوی عزیز! اگر در خوابگاه و یا منزل هستی، همین کار را بکن. آن لحظهای که دیگر برقها را خاموش میکنی، با آقا حرف بزن و بگو: مولا جان! آقا جان! یابن الحسن! من بیچاره امروز چه کردم؟ شما خبر داری، آقا! شرمندهام. آقاجان! عنایت کن، دستم را بگیر. آقا! اگر راهنماییم نکنی، میروم جایی که ناکجا آباد است. آقا! نفس امّاره من قوی است. آقا! دوست نداری دست محبّینت را بگیری؟
آقاجان! خیلی دوست دارد با ایشان حرف بزنیم. میتوانید از ثمراتش ببینید. البته فقط به خاطر دوستی حرف بزن، این هم که میگویم ثمراتش را ببین، نباید بگویم امّا واقعاً همینطور است چون جوانها آمدند و گفتند: ما یک سال مدام هرشب با آقا صحبت کردیم و بعد عنایت آقاجان را دیدیم. تو هم صحبت کن، حال تغییر در وجود خودت را حس میکنی، میبینی که در این دنیای وانفسا، در این جلوات ظواهر دنیا چطور قلبت آرام و متین میشود.
پایان پیام/
نظر شما