به گزارش خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان، سلسله نشست های «حکمرانی در سیره امیرالمومنین(ع)» با سخنرانی حجت الاسلام «حامد کاشانی»، استاد تاریخ اسلام روزهای یکشنبه در مسجد دانشگاه تهران برگزار می شود؛ آنچه در ادامه می آید مشروح بخش نخست از پنجمین جلسه این نشست ها است که یکشنبه، 23 آبان ماه برگزار شده است:
موضوع بحث ما گوشه ای از تاریخ حکمرانی امیرالمومنین(ع) است اما در مقدماتی ضروری قرار داریم، باید بدانیم رفتارهایی که در حکومت امیرالمومنین(ع) مطرح شده با قبل از حکومت ایشان ارتباط جدی دارد.
یکی از این مقدمات نوع عزل و نصب ها است، در دوران امیرالمومنین(ع) انتصابات منطقی دارد قبل از ایشان منطق انتصابات و عزل و نصب ها بر اساس شرایط دیگری بود گاهی افرادی که حتی منافق هستند (نه فقط به اذعان شیعه) در بین کارگزاران وجود دارند همچنین است درباره افراد فاسق، امیرمومنان(ع) یک گونه رفتار می کردند و چون نسبت به عزل و نصب های قبل از خود واکنش نشان دادند باید به آن بپردازیم.
ممکن است این سوال پیش آید که زمان پیامبر(ص) گاهی فسّاق و منافقان مسئولیت داشتند مثل آنکه حضرت(ص) ولیدبن عقبه را برای خبر فرستاد و او به دروغ چیز دیگری گفت و اتفاق خطرنایک در کمین مسلمین آمد و آیه نازل شد که برای این یک نفر خود خدا حکم فسق صادر کرد!
چرا پیامبر(ص) او را فرستادند؟، پیامبر(ص) بخشی از مسئولیت نظامی را به خالدبن ولید سپردند اما بعد از پیامبر(ص) حکومت و استانداری به فردی همچون او سپرده شد. در جنگ حنین فرمانده سپاه اسلام، ابوسفیان است و ... پس فاسقان و منافقان هم در دوران نبوی مسئولیت داشته اند!
اما حضرت امیر(ع) در واکنش به عزل و نصب های قبل از خود اقدام کردند چنان که همه سرحلقه ها را بعد از رسیدن به حکومت عزل کردند. برای بررسی این رفتار باید منطق سه حاکم پیش از امیرالمومنین(ع) را بررسی کرد.
دو نکته مهم قابل بررسی:
دوران رسول خدا(ص)، دوران تبیین و تبلیغ و آموزش است، زمانی می خواهیم روایت بخوانیم و زمانی می خواهیم عملکرد را بسنجیم، برای سنجش باید دوره آموزش تمام شده باشد. برای مثال در دورانی نماز به شکل امروزی نبوده و بسیاری از احکام صادر نشده بود و هنوز دوره تبلیغی ترویجی اسلام غلبه داشته و هنوز احکام به طور کامل صادر نشده است برای مثال قبل از نزول آیه حجاب، بیشتر مسلمین حجاب کامل نداشتند! عمده احکام اجتماعی اسلام در دو سه سال پایانی حیات پیامبر(ص) آمده است علاوه بر این در زمان حیات رسول خدا(ص) بنا نیست با منافقان جنگ تمام عیار شکل بگیرد.
باید توجه داشت پیامبر(ص) در منطقه ای ادعای اسلام کردند و خواستند مردم را نجات دهند که آنها همه تلاششان را می کنند تا حضرت(ص) را شکست دهند، وقتی بدر و احد و .. رخ داد در مقابل قدرت گیری اسلام انگیزه برای جریان نفوذ و نفاق بیشتر می شود؛ چرا پیامبر(ص) این منفاقان را شناسایی نمی کردند؟ در همان جنگ بدر که منافقان در مدینه حضور داشتند و اقدام حضرت(ص) را لو دادند و قرار بود کاروان تجاری ابوسفیان را بگیرند اما به وی لو دادند و او مسیرش را تغییر داد و سپاه ابوجهل پشت سپاه مسلمین را گرفتند در حدود سال 15 بعثت کل سپاه اسلام 300 و چند نفر بود به اندازه این افراد چماق نبود چه رسد به شمشیر و نیزه و ... دیگر مسئله لجستیک همچون اسب و مرکب بماند.
بنای پیامبر(ص) بر تعارض و تعرض نبود
در 15 سال ابتدایی ظهور اسلام، مسلمین در اوج فقر و شکنجه قرار داشتند و حضرت رسول(ص) وعده های فضایی نمی دادند در همان زمان رسول خدا(ص) تا 30 درصد مسلمین منافق بودند و امکان افشاگری وجود نداشت چرا پیامبر(ص) از همان ابتدا ممانعت نکردند؟!
فرض کنید فردی به قاره آمریکا و اروپا برود و بگوید اینجا کشور من است! مگر اجازه می دهند درگیری باعث شکست و اضمحلال این جامعه کوچک می شود از این رو، برای حفظ اصل موضوع، بنای حضرت رسول(ص) بر تعارض و تعرض نبود از طرفی بنای ایشان تربیت بود بالاخره یک عده بت پرست بودند که فرزندشان را زنده به گور می کردند و نفاق آنها در اوج بود، بنای رسول خدا(ص) به فرصت دادن بود نه آنکه با هر خطا و اشتباه، افراد را ساقط کنند چنان که یکی از رزمندگان بدر به کفار نامه نوشت که ما با شمائیم اگر بر ما چیره شدید این را یادتان نرود!! این فرد لو رفت و قرآن هم اشاره دارد اما بنای پیامبر(ص) بر دستگیری و اعدام وی نبود. چون دوران عصر تربیت است و هم همه احکام کاملا بیان نشده و هم شرایط برای برخورد سفت و سخت وجود نداشت چون دیگر کسی باقی نمی ماند کمااینکه در بزنگاه ها یا کُل یا جُل (اکثر) از مسیر منحرف می شوند. به ویژه آنکه اینطور نبود که مسلمانان بینگارند چون برحق هستند، پیروز باشند چنان که در اُحد آن اتفاقات افتاد.
ما هم بعد از انقلاب بازگشت هایی داشتیم در ابتدای انقلاب جوانان کمبودهای مردم را برطرف می کردند اما الان وقتی چیزی کم شود، فقط اینکه ما داشته باشیم کافی است! این برای خیلی ها نسبت به اول انقلاب ارتداد (نه به معنای فقهی) محسوب می شود. آرمان های دهه شصتی با امروز فرق کرده مثل نوع دوستی، جهادیگری و همه با هم بودند. بنابراین ارتداد نه به معنای فقهی آن، دور از ذهن نیست. چون جو آدم را می گیرد و بعد نفس می گوید دوره این حرف ها گذاشته است!
اعراب جاهلی قحطیزده فرهنگی بودند
دوران پیامبر(ص) دوره تربیت آنهایی است که انتقام جویی و زنده به گور کردن دختران را عادت می دانستند و به فسق و فجور افتخار می کردند پیامبر(ص) در حوزه علمیه ورود نکرده بودند خیلی از آنها مجرمان خطرناک بودند که با یک انحراف نمی شد با آنها برخورد کرد؛ اینها قحطی زده فرهنگی بودند هر چند نکات مثبتی هم وجود داشتا ما اینکه وهابیت می گوید در جاهلیت مردم شعور اجتماعی داشتند، خلاف مسلمات است اما اینطور نبود که هیچ چیز از تجملات ندانند چون در روایات مکرر است که پیامبر(ص) متواضع بودند و روی زمین می نشستند این یعنی روی زمین نشستن مرسوم نبوده و پیامبر(ص) چنین سنت و سیره ای داشتند! اما سبک زندگی مادی لزوما انسان را فرهنگی نمی کند. چنان که لباس زرباقت می پوشیدند و این لباس باید ظریف می بوده است، دوخت و پوشیدن و شستن آنها را می دانستند، ربا می خوردند پس ریاضی سرشان می شده و توانایی هایی داشتند که از روی جای پای مرکب ردیابی کنند، فضولات حیوان را می بوییدند تا تشخیص دهند از کجا به کجا می رود بالاخره چیزهایی می دانستند اما در امور فرهنگی رفتارهای عجیبی داشتند برای مثال وقتی با کسی دشمنی داشتند فرزند او را دزیده و می کشتند یا فرزند دیگری را تصاحب می کردند و این عادت آنها بود چنان که بتدریج زنده به گور کردن دختران عادتشان می شد در چنین شرایطی پیامبر(ص) آنها را به اسلام دعوت کردند مثل اینکه در کمپ مجرمان خطرناک مصلحی بخواهد جنایتکاران را تربیت کند در این کمپ افراد خوبی هم هستند اما اکثریت با مجرمان است مسئولیت های زندان را بین همین افراد تقسیم می کنند لذا بین شرایط دوران نبوی با ادوار بعدی فرق دارد چون بعدا حداقل به زبان اسلام آورده بودند.
وهابیت برای اینکه مسلمانکُشی کند (به دلیلشان کار نداریم) می گویند: کفار مسلمان و خداپرست و اهل عبادت بودند فقط بت پرست و قبرپرست بودند، این دروغ محض است آنها در ربوبیت و قدرت خدا و معاد حرف داشتند و نمازشان در کنار کعبه کف و سوت بود؛ اما این حرف را می زنند تا بگویند شیعه و حنفیه که سر مزار می روند، قبرپرست هستند و اینها را بکشید از همین کفار شروع کنید جریانی هم در داخل ما هست که شبیه این حرف را الان می زنند که کفار در صدر اسلام دیندار بودند!! بلکه بر سر مسائل سیاسی اسلام حرف داشتند ما منکر حکومت نبوی نیستیم اما این خطای راهبردی است که مشرکان را اینچنین تبرئه کنیم! در جامعه ما بعضا با نیت خیر حرف های خطرناک زده می شود و پاس گل به جریان های تکفیری مثل داعش است!!
فضای زمان پیامبر(ص) همچون کمپ مجرمین بود و نگاه حضرت رسول(ص) هم تربیتی بود لذا بیش از حد ذهن ما مدارا می کردند اگر اینها خطایی می کردند به قدری خود را به زحمت می انداختند که قرآن به ایشان می فرمود: غصه نخور، صبر کن و ... لذا اگر کاری هم درصدد انجام آن بودند باید با همین ها انجام می شد و با عنوان تالیف قلوب با آنها با اکرام و محبت و گذشت رفتار می کرد شرایط خاص بود فرد کارتنخواب را با کسی که سر سفره پدر و مادر بوده یک جور نمی سنجند، خطای اینها با هم فرق دارد دوره پیامبر(ص) از نظر تربیتی زیر خط فقر بودند لذا وقتی شهادتین می گفتند پیامبر(ص) تفتیش عقاید نمی کردند وقتی خطا می کردند ولو بدترین خطا، اگر عذرخواهی می کردند، حضرت(ص) می پذیرفتند؛ چنان که وقتی وحشی که قاتل حمزه سیدالشهداء(ع) بود و ایشان را مُثله کرد خواست اسلام بیاورد با اینکه هدفش چیز دیگری بود (ترس از جان)، حضرت رسول (ص) او را تفتیش عقیده نکردند، شرایط آن دوران خاص بود ... برخورد با این افراد خطر جنگ داخلی داشت چنان که در اواخر عمر مبارک رسول خدا(ص) تعداد منافقان به دلیل قدرت گرفتن اسلام به قدری افزایش یافته بود که در جنگ تبوک که جنگ مهمی هم بود، پیامبر(ص) به امیرالمومنین(ع)، فرمانده سپاه مسلمین فرمودند: تو در مدینه بمان که اگر بازگردیم چیزی باقی نمی گذارند (آش را با جایش می برند) چنان که بعد بالا کشیدند!
بعد از پیامبر(ص) قوانین مشخص است، دوره تربیت تمام شده و از دوره گذار و نزول آیات عبور کرده اند، برای احراز مسئولیت، ویژگی های مسئولان مشخص است. در کمپ مجرمان تعدادی تربیت شدند و به جامعه بازگشتند لذا اگر خطا کنند با آنها برخورد می شود و باید تاوان بدهند وگرنه دوره گذار هرگز تمام نمی شود.
پیامبر اکرم(ص) مسئولیت اساسی به این افراد نمی دادند برای مثال خالدبن ولید را به یمن می فرستاد و لشکری هم با امیرالمومنین(ع) اعزام کردند، فرمودند: اگر دو لشکر به هم رسیدید علی بن ابیطالب(ع) امیر و فرمانده است یا اگر فرماندهی مکه را به ابوسفیان سپردند و در فتح مکه لطف عام کردند، ابوسفیان بعدها فرمانده همان مجرمان شد نه فرمانده امثال عمار و سلمان. بعدها فرمانده کل متقین و غیرمتقین افراد ناصالح شدند که بیان می کنیم. جلسه بعد این را ادامه می دهیم تا ببینیم روش حاکمان بعد از پیامبر(ص) در انتصاب افراد چه بوده است.
گفتنی است این جلسه با پرسش و پاسخ ادامه یافت که مشروح آن در شماره بعدی منتشر می شود.
نظر شما