خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛ بر اساس تئوری تکتونیک صفحه ای، زمین از تعدادی صفحه و پلیت(plate) تشکیل شده است. این صفحات در کنار هم دارای سه نوع حرکت واگرا(دور شونده)، همگرا (نزدیک شونده به هم) و یا امتداد لغز می باشند.
حوضه زاگرس میانی را از نظر منابع آبی هم می توان به صفحه ای تشبیه کرد که بین دو صفحه زاگرس چین نخورده خوزستان و صفحه اصفهان قرار دارد.
نوع حرکت صفحات خوزستان و اصفهان هم به گونه ای قرار دارد که به سمت همدیگر حرکت می کنند و یکدیگر را تحت فشار قرار می دهند.
زردکوه بختیاری و اشترانکوه لرستان کوه های مهم زاگرس میانی می باشند، که منابع آبی استان های پیرامونی را تغذیه می کنند.
حوضه زاگرس میانی از طرف صفحات دو ناحیه خوزستان و اصفهان تحت فشار می باشد، به نحوی که حتی ما شاهد دستکاری نقشه های جغرافیای استان های مثل لرستان هستیم.
اضافه شدن استان یزد به صفحه اصفهان معادلات ژئوپلیتیکی آب را در این قسمت پیچیده تر کرده است، زیرا سنگینی بار حوضه بیشتر گردیده است به نحوی که منابع آبی زاگرس میانی توانایی حمل سنگینی این بار را ندارند.
به نحوی که این مساله از یک مشکل به چالش تبدیل شده است و در صورتی که راهکاری اساسی برای آن در نظر گرفته نشود به بحران تبدیل شده است.
قدمت تحت فشار گذاشتن منابع آبی زاگرس میانی از طرف صفحه اصفهان از زمان صفویه (در زمان شاه عباس کبیر) تا کنون رواج داشته است.
آن زمان که اصفهان پایتخت صفویه به شمار می رفته است، هر چند بعد از آن، آقا محمد خان قاجار به خاطر مسائل ژئوپلیتیکی تهران را پایتخت قرار داد، که یکی از دلایل این انتقال پایتخت، را می توان مسائل جغرافیایی و مزیت نسبی تهران از نظر منابع آبی نسبت به اصفهان دانست.
بحرانی که در نهایت می تواند منجر به بحران هویت و معنا در ساکنان زاگرس میانی(لرستان، چهارمحال بختیاری) گردد، زیرا مساله آب بر شیوه تولید تاثیرگذار است و بسیاری از جامعه شناسان و اقتصاد دانان سیاسی، شیوه تولید را هویت ساز می دانند.
در نتیجه با گذشت زمان ساکنان زاگرس میانی به این ادراک رسیده اند که هویت خود را از دست داده اند، زیرا این استان ها با یکسری استدلال از داشتن صنعت محروم شده اند و از طرف دیگر از داشتن کشاورزی هم به دلیل انتقال منابع آبی خود و نداشتن حق آبه محروم خواهند شد.
محرومیت از صنعت و کشاورزی به خاطر قدرت ساختاری اصفهان در سازوکارهای اداری عملا زمینه مهاجر فرستی استان هایی از قبیل لرستان را فراهم نموده است.
به نحوی که این مساله خود زمینه نابهنجاری های اجتماعی در استان های مثل اصفهان و تهران(مهاجرپذیر) گردیده است.
تغییر اقلیمی زمینه تغییر بارش از نزولات برف به سمت باران های سیل آسا شده است
هر گونه تغییری در اقلیم زاگرس میانی تبعات منفی طبیعی و انسانی را در پی دارد، تغییر اقلیمی زمینه تغییر بارش از نزولات برف به سمت باران های رگباری سیل آسا و نامنظم گردیده است.
هویت برساخته از تضیع حقوق ساکنان این نواحی در دراز مدت تبعات منفی بسیاری بر آنها می گذارد،بحرانی که در نهایت ممکن است کلیت یکپارچگی سرزمینی و اجتماعی سرزمین ایران را با بحران مواجه نماید.
مسائل محیطی اگر زمینه بی عدالتی فضایی را فراهم نمایند، با توجه به زمینه بی عدالتی اجتماعی که در جامعه ما وجود دارد، خودبخود زمینه ادغام تنش های اجتماعی، قومی و محیطی را با هم فراهم می کنند.
مردم اصفهان از سه هویت تاریخی(وابسته بودن به آب زاینده رود از صفویه به بعد)، هویت برساخته(خود را صاحب زاینده رود دانستن و تغییر نام آن به زنده رود و ایجاد یک هویت جدید) و گفتمانی (حضور در قدرت ساختاری در چند دهه اخیر و تشدید آن با حضور یک وزیر اصفهانی در سمت وزارت نیرو)جهت دست یابی به منافع خود استفاده می کنند.
این بازی هر چه باشد نباید با "حاصل جمع صفر" برای ساکنان زاگرس میانی همراه باشد زیرا در دراز مدت زمینه هویت زدایی مردمان این بخش از ایران عزیز را فراهم می نماید. امری که سازنده به نظر نمی رسد.
نویسنده: دکتر« سید رحمت اله موسوی فر»
نظر شما