به گزارش خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان، سلسله نشست های «سیره حکمرانی امیرالمومنین(ع)» با سخنرانی حجت الاسلام «حامد کاشانی»، استاد تاریخ اسلام روزهای یکشنبه در مسجد دانشگاه تهران برگزار می شود؛ آنچه در ادامه می آید مشروح ششمین جلسه این نشست ها است که یکشنبه، 30 آبان ماه برگزار شده است:
این بحث مقدمات متعددی دارد، ازجمله این رفتار حکومتی امیرالمومنین(ع) نقد و تقابل و واکنشی نسبت به حاکمیت های بعد از رسول خدا(ص) باشد، جلسه گذشته موضوع انتصاب ها و عزل و نصب های قبل از امیرالمومنین(ع) مورد بحث قرار گرفت.
کارگزاران خلفا بعد از پیامبر(ص)
بعد از اینکه حکومت در سقیفه مستقر شد، افرادی منصوب شدند، یکی از آنها خالدبن ولید بود که در دوران پیامبر(ص) هم سابقه فرماندهی گوشه ای از لشکر را داشت، هم نابغه نظامی بود و هم بشدت شخصیت بیرحمی بود، برای مثال نذر کرده بود اگر بر قومی پیروز شود کاری کند که جوی خون از سرهای بریده به راه بیفتد و چون موفق شد و دید نمی شود چنین کند کفاره قسمش را داد!
این نوع خشونت دینی بعدها هم هست چنان که بعدها در کربلا با نذر شرعی بر بدن مطهر آقا امام حسین(ع) پایمال اسب ها شد، چنان که ابومُخنف از عبیدالله بن زیاد نقل کرده که من نذر کردم یارانش را مُثله کنیم و اسب بر بدن خود او بتازانیم! یعنی همه چیز با دین توجیه شد از زمان رسول خدا(ص) وصف همه حکومت های بعد از حضرت(ص) اسلامی بوده اما اینکه چقدر اسلام را پیاده کرده اند یا نه؟ حرف دیگری است، یعنی وصف الهی را همیشه داشته اند اما اینکه خوب یا بد عمل کنند و در پی منافعی باشند یا طاغوت محسوب شوند یا اسلامی، بحث دیگری نیست. وقتی خالد عده ای از بنی تمیم را سر برید و اعتراض کردند که مسلمان کشته، خلیفه اول گفت: من شمشیری از شمشیرهای خدا را که آخته شده و از نیام و غلاف بیرون آمده به غلاف بازنمی گردانم (اگرچه اشتباهی صورت گرفته است).
حتی برخلاف تصور بسیاری در زمان یزید، بسیار تظاهر به دینداری پررنگ است به گونه ای که ادعای یزید این بود که برای آن حکومت را پذیرفتم که از پیامبر(ص) شنیده ام یک ساعت عدالت ورزیدن حاکم از 500 سال عبادت برتر است، آمده ام حاکم شوم تا این اجر را ببرم!!
اگر جایی خلاف این شنیدید در جلسات خصوصی بوده نه در میان عموم، اگر معاویه گفت: می خواهم نام پیامبر(ص) را از بالای ماذنه ها حذف کنم در جلسه دو سه نفری بود وگرنه وقتی از بین رفت با آداب اسلامی دفنش کردند!
لذا همه حکومت ها بعد از پیامبر(ص) وصف و اسم دینی داشته اند اما عملکرد بسیاری از آنها به دین ضربه زده است؛ حتی محمدرضا پهلوی در آخرین سخنرانی ها می گوید ما تنها حکومت شیعی هستیم چرا آن را تضعیف می کنید، او مراسم رسمی زیارت امام رضا(ع) داشت و ... .
لذا در عزل و نصب های کارگزاران بعد از پیامبر اکرم(ص) اگر خطایی می شد، با رنگ دین و شرع آن را توجیه می کردند، مثل تعبیر از خالد به شمشیر خدا، یعنی نوعی فراانتقادپذیری! وقتی عملی به اراده خدا نسبت داده شود هر کس با آن مقابله کند گویی مقابل خدا ایستاده است برای همین هم گفتیم برای کوچکترین مخالفت بیخطرِ غیرنظامی حمله می کردند و می کشتند؛ ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) هم چنین است چون خطر و تهدید نظامی وجود نداشت یا باید موافقت رخ می داد یا این مخالفت را به مقابله با حکم الهی قلمداد کنیم تا حمله توجیه شود.
دوران خلیفه اول کوتاه بود و تغییرات آنچنانی رخ نداد ... دوران خلافت خلیفه دوم مسئله مهمی رخ داد که بعدها امیرالمومنین(ع) نسبت به آن واکنش نشان دادند، کارآمدی یا صلاحیت های فردی اجتماعی، عدالت یا فسق پرکاربرد و ... تعارضات اینچنینی. حکومت دنبال کسی بود که اهدافش را پیش ببرد لذا قاطبه اصحاب پیامبر(ص) را سبب گمراهی مردم معرفی می کردند و اینها بدون اجازه نمی توانستند از مدینه خارج شوند؛ و نقل شده نهایتا سه روز می توانستند از شهر خارج شوند.
مخالفت شدید با چندصدایی
بشدت با چندصدایی مخالفت می شد و در پی تکصدایی بودند، در صحیح بخاری آمده در آخرین سال خلافت خلیفه دوم وقتی قرار بود وی درباره سقفیه سخن بگوید، مردم به یکدیگر می گفتند قرار است درباره چیزی سخن بگوید که تاکنون کسی سخن نگفته است، یعنی بعد از 12 13 سال از سقیفه، هیچ سخنی در این باره نشده بود و اگر چیزی هم هست درگوشی و یواشکی بود تا مسیری که می روند دچار تشتت نشود.
هر یک از اصحاب ریشهدار اگر منصوب می شد، عامل خطر به شمار می رفت، چون چندین سال همراه حضرت رسول(ص) بودند و از سیره و رفتار ایشان خاطره داشتند و این خاطرات می توانست در تعارض با رفتار فعلی حاکمیت باشد. لذا دیدند نمی شود افراد شاخص را نصب کرد اگر هم چنین انتصابی داشتند، به سرعت او را عزل می کردند همچون عمّار در کوفه چون نمی توانستند او را وادار به رفتار معارض با سیره و سنت نبوی(ص) کنند!
اگر قرار بود اصحاب پیامبر(ص) در مسئولیت های نصب شوند سیره و سلوک خلفا دچار چدصدایی می شد و این سبب ضعف آنها می شد لذا مقرر شد نقل حدیث باید با کسب مجوز انجام شود؛ ابوذر بعدها اجازه نقل حدیث نداشت اما ابوهریره داشت! در این تفاوت سلیقه ابوذر، عمار و مقداد و امثال اینها زیر بار نمی رفتند که جایی پیامبر(ص) رفتاری داشته اند و امروز به هر دلیل حتی بنابر مصلحت آن رفتار تغییر داده شود این از اهتمام های ویژه خلیفه بود.
قرظة بن کعب انصاری که بعد از عزل ابوموسی اشعری توسط امیرالمومنین(ع) چند ماه بعد از حکومتشان و حرکت به سوی جمل، موقتاً حاکم کوفه شد و دو پسرش در کربلا حاضر بودند علی در سپاه کوفه و عَمرو در سپاه امام حسین(ع) و جزء شهدای کربلا دوم مسئول امور فرهنگی، تعلیم و تربیت، فقه و احکام، اوقاف و ... کوفه شد. کوفه در سال 17 هجری در محیطی روستامانند تاسیس شد و ساکنانش کوفی الاصل نبودند یا اعراب یمانی بودند یا ایرانیان بعد از فتح توسط اسلام، مرکز استراتژیکِ اداره اقتصادی سیاسی ایران فتح شده.
وی می گوید: خلیفه بعد از نصب من، همراهم شد و درهای مختلف را طی کرد و تعجب کردم تا رسیدیم به خروجی شهذ، به قدری که از شهر خارج شدیم خلیفه گفت: می دانی چرا این قدر تو را مشایعت کردم؟ سراغ قومی می روی، که اهل عبادت هستند و در کوچه هایشان صدای قرآن می آید، آنجا روایات نگویید قرآن را بگویید اما سراغ خاطرات و چرایی و شان نزول آیه نروید؛ این از روایات موردقبول است نه فرقه ای. آنقدر گفتند روایت نگویید که دیگر کسی روایت نمی گفت! این مسیر به قدری پیش رفت که نقل روایت مذموم و از اسباب بی تقوایی و بی احتیاطی شد! برای مثال می گفتند: با فلان صحابی پنج سال همسفر حج بودیم و حدیثی از پیامبر(ص) نقل نکرد اللهاکبر به این تقوا!! این یعنی معیارهای شناور داشته باشیم و برای تبرئه حکومت، دین را قبای تن حکومت بدوزی،
چه کسانی در این فضا به این سخن گوش می دادند؟ آنها که اعتبار دینی به آن حد نداشتند، عِرق به روایات پیامبر(ص) در سطح بالا ندارند، تازه مسلمان و طلقا بودند اینها انگیزه خدمت بیشتری داشتند لذا از لسان خلیفه اینطور صادر شد من برای اهدافم از افراد کارآمد فاسق هم استفاده می کنم. کارآمدیشان به نفع ما و فسششان در قیامت علیه خودشان است.
کارآمدی بسیار مهم است، اما از طرفی افراد فاسق یعنی چشم ناپاک و دست ناپاک از قدرتشان سوءاستفاده کرده و مدل حکومتی را تغییر می دهند، جالب آنکه اینها فسق ظاهری داشتند حتی در دوره جاهلیت مثل عمروعاص و معاویه به فسق شهرت داشتند! اما توانمند بودند و مطابق دستور عمل می کردند ... برای مثال عبادة بن صامت در شام دید معاویه بدون حفظ ظاهر رباخواری می کرد مثلا دو مثقال طلا می داد و سه مثقال می گرفت، گفت: پیامبر(ص) نهی کرده اند، معاویه گفت: ایرادی ندارد اینها عواید دارد و ما مامور به درآمدزایی شده ایم. عباد گفت: من دیگر در این شهر زندگی نمی کنم که سخن پیامبر(ص) تحت تاثیر نظرهای شخصی است «به نظر من»؛ حتی به دروغ نمی گویند نه چنین نبوده است. البته خلیفه عباد را بازگرداند اما معاویه را عزل نکرد!
اینجا از امیرالمومنین(ع) نقد صریح نرسیده چون شرایط انتقاد در جامعه وجود نداشت اگر تحرکی می داشتند معلوم نبود کار به 24 ساعت برسد لذا مصلحت ندیدند واکنش رسانه ای و صریحی داشته باشند به ویژه آنکه یک معصوم، یعنی حضرت زهرا(س) به شهادت رسیده بودند. فکر نکنید حاکم فاسق می گوید راهسازی با من مسجد با شما؛ خیر، آنها در اوقات نماز دستکاری کردند و امام جمعه هر استان همین حاکم بود بسیاری از تصمیمات دینی را همین حاکم می گرفت لذا عقیده ای درست شد که در کتب اعتقادی فرق اسلامی آمده است، برای مثال نماز جزء احکام فقهی است اما جزء عقاید اعتقادی آورده شد که پشت سر هر فاسقی می توان نماز خواند چون مغیره امام جمعه کوفه بود و اگر مردم فسقش را لحاظ می کردند، نماز جمعه از رونق می افتاد. کمااینکه پرداخت زکات به فاسقِ قاتلِ فاجر ضروری است و مخالف آن تا حکم اعدام هم برایش بریده می شد!
گفتنی است این جلسه مطابق جلسات قبلی با پرسش و پاسخ دانشجویی به پایان رسید.
نظر شما