خبرگزاری شبستان – خراسان جنوبی؛ صدای همهمه بچهها از چند متر مانده به سالن آموزش و بازی به گوش می رسد. یکی از آنها از پشت در اتاق سرکی میکشد، با لبخندی بر لب دست می زند و فوری به داخل اتاق می رود. چند ثانیه بعد، بچهها یکی پس از دیگری به بیرون سرک می کشند و همین کار تکرار میشود. درب را باز میکنیم و داخل میرویم، بچه ها با دیدنمان به وجد میآیند. «سلام، سلام، سلام ... خوش مدید، خاله بیا بیین چی درست کردم! این رو من درست کردم! خاله میشه این رو نخ کنی؟»
هر کدام از بچه ها سرگرم کاردستی و هنری هستند. چند نفر دور یک میز نشستند و با نخ و سوزن، کیسه دوزی را تمرین میکنند. تعدادی هم عروسک بافی را یاد میگیرند و یک کارگاه مخصوص گلیم و پادری هم در سالن وجود دارد که 6 نفر در آنجا مشغول یادگیری این هنر هستند.
صدای موسیقی سنتی یکی از اتاق ها آنقدر بلند است که ناخودآگاه ما را به سمت خود میکشاند. دخترکی 8 - 9 ساله که تمام دلخوشی اش رادیو ضبط کوچک برقی – شارژی اش است، در گوشه اتاق به همراه چند کودک دیگر مشغول نقاشی و ساخت کاردستی است. با انگشت اشاره به در میزنم، بچه ها به محض دیدن ما، فوری به استقبال میآیند. سلام عزیزم! حالت خوبه؟ «بله خانم». شما چطوری خوشگل خانم؟ داشتی چی درست می کردی؟ «من نقاشی میکشم خانم، نمی بافم، خانم من شما رو خیلی دوست دارم! منم شما رو دوست دارم دخترم!».
حس دوست داشتن در بین این فرشته های کوچک خداوند، آنقدر زیاد است که آدم به معنی واقعی کلمه نمیداند باید از خود خجالت بکشد یا حداقل ماهی یک بار برای گرفتن درس خوب زندگی کردن به اینجا بیاید. هیچ کینه و حسادتی بین بچهها نیست، همه به هم محبت دارند و از همه مهمتر مهمان نوازی و دوست داشتن دیگران است که اینجا آنقدر این خصوصیات خوب اخلاقی بالا میرود که به آسمان میرسد. همانند قلب های کوچکشان که همیشه بر بلندای آسمان شهر سیر میکند.
خانم سوزن منو نخ میکنی؟
در حین گفتگو با مربی بچهها هستیم که یکی از دخترها با سوزن خیاطی که در دست دارد، جلو میآید.«خانم میشه این سوزن منو نخ کنی؟». چشم عزیزم تو بشین من نخ می کنم، میارم برات. فقط صدای ضبط تو کمتر کن دخترم که دوستات اذیت نشن!». مریم به ضبط صوت خود علاقه زیادی دارد، تنها همدم و همکلام او همین رادیوی کوچک است، مربی کارگاه میگوید: «مریم اگه ضبطش رو خاموش کنیم قهر میکنه و به شدت ناراحت میشه و داد و بیداد راه می اندازه، باید همون اول صبح که به بخش آموزش میآید ضبطش رو روشن کنه. اینجا برای سرگرم شدن برخی از بچه ها کلاسهای کاردستی برگزار کرده ایم، بعضی از بچه ها هم کلاس های مهارت آموزی را دوست دارند و واقعا در این کلاسها رشد کرده اند».
روبروی اتاق بازی، اتاق عروسک بافی و کیسه دوزی هست. در اینجا تعدادی از بچه ها به کمک مربی خود با استفاده از وسایل دور ریختنی کاردستی، عروسک و همچنین پادری درست میکنند، طرحهایی زیبا و جذاب. بچهها آنقدر در این اتاق مشغول درست کردن کاردستی هستند که حضورمان را حس نمیکنند. سلام بچه ها خوبید؟ «سلام. بله!» چکار میکنید؟ «هیچکار بازی» چی می سازید؟ جوابش جیغ کوتاه و خنده بلند است و پس از آن هم دست میزنند.
برخی از طرح هایی که بچه ها با کیسه و وسایل دور ریختی درست کرده اند برای تماشای دیگران روی دیوار نصب شده و بقیه هم، روی چند تا میز چیده شده است. مربی این اتاق میگوید: «فاطمه جان یکی از بهترین های کلاس است. کارهاش روی دیوار نصب شده و پادری هم درست کرده اما چون برخی از گونیهایی رو که از بیرون میخریم جنسش خوب نیست، خوب نشده است. فاطمه خودش الان می تونه پادری بدوزه، عروسک بافی رو کم کم داره یاد میگیره و بقیه هنرها رو هم اندک اندک میآموزد».
توانمندیهای کمتر دیده شده از معلولان!
این هنرها رو شما به بچهها یاد میدهید؟ «بله. این کلاس من هست، من قبلا فنی و حرفه ای کلاس عروسک دوزی و عروسک بافی رفتم، این عروسک هایی که آنجا روی میز هست، همه رو من درست کردم و اون کاردستی هایی که کنار عروسک گذاشتیم رو بچه ها با کمک من بافند. برخی از بچه ها چون سرعت عمل بالایی ندارد باید بهشون کمک کنیم. این کاردستی هایی که اینجا روی میز میبینید، همه از وسایل دور ریختی است که بچه ها از سالن بالا آوردند، درست کردیم. از بستههای شیرخشک، چوب بستنی و ...».
میانگین سنی بچههای این اتاق 8 تا 12 است و البته خانم مسنی هم هست که به گفته مربی کارگاه هر روز از اول صبح تا آخر وقت برای دیدن کار بچهها به سالن آموزش میآید، او چون معلول جسمی حرکتی است، حرف نمی زند، اما با نگاهش کارهای بچهها را دنبال میکند.
بچهها از دیدن افراد جدیدی که از بیرون برای عیادت و سرکشی از آنها میآیند بی نهایت خوشحال می شوند، این ها را می توان در برق نگاه این فرشتههای آسمانی دید. در گوشه و کنار هر اتاقی تعدادی وسایل بازی، لباس و چیزهای دیگر دیده میشود که به نظر می رسد توسط خیرین تامین شده اما آنقدر مخارج و هزینههای این مراکز زیاد است که هرچقدر هم خیرین کمک کنند، هنوز جا دارد.
همه بچه هایی که اینجا حضور دارند، خوابگاهی و همیشگی نیستند، برخی ها را تنها برای آموزش و کارآموزی در شیفت صبح به اینجا میآورند. مرکز توانبخشی حضرت علی اکبر علیه السلام بیرجند علاوه بر 400 معلول ذهنی و حرکتی و تعدادی سالمند، روزانه پذیرای تعداد زیادی از معلولان برای آموزش های هنری و صنایع دستی است.
یکی از اتاق های این سالن مخصوص آموزش صنایع دستی است و بچه ها در شیفت صبح، روزانه سه ساعت گلیم و جاجیم بافی را تمرین میکنند. بافت پادری، گلیم و جاجیمهای ساده و طرحدار با استفاده از نخ پشم توسط بچه ها در این اتاق صورت میگیرد. خانم «عرب» مربی گلیم بافی مرکز میگوید: «بچهها این هنر را تازه یاد گرفته اند. این پادری که میبینید در ابعاد 60 در 50 سانتی متر است، چون برای آموزش بچهها بوده در اندازه کوچک و ساده بافته شده است و حدود یک ماه بچه ها روی آن کار کردند.»
روزانه چند ساعت آموزش می بینند؟ «بچهها روزانه چهار ساعت در مرکز حضور دارند و سه ساعت آموزش میبینند.» چند نفر تقریبا هر روز برای آموزش می آیند؟ «حدود 30 نفر هستند که از بیرون میآیند و آموزش می بینند و میروند، اکنون چون کرونا هست، گفتیم هر کدام از بچه ها سه روز در هفته بیایند.»
از بچهها خداحافظی میکنیم و به همراه یکی از مربیان مرکز به سالن شماره ۲ میرویم. در این سالن، چند اتاق وجود دارد که در آن تعدادی از بچه هایی که از بیرون برای آموزش به مرکز می آیند، آموزش حوله بافی و فرش بافی را فرا می گیرند. در راهروی این سالن قفسههایی وجود دارد که در آن دست سازه های بچه ها برای نمایش و عرضه به علاقه مندان و بازدیدکنندگان گذاشته شده است. بسیاری از این صنایع دستی هر چند که به کمک مربیان توانمند مرکز تهیه شده اما از دیدن این همه توانمندی از بچههایی که ممکن است در نگاه اول به آنها به دید ترحم نگاه شود، انسان را متاثر میکند.
آرزوهای عاشقانه ابراهیم!
صدای کوبیدن شانه از اتاق انتهایی سالن ما را به سمت خود جلب میکند. یک دار حوله بافی در اتاق بسته شده و «ابراهیم» در حال کوبیدن شانه و یاد گرفتن است. علاوه بر ابراهیم سه نفر دیگر از بچه ها هم هر روز در این اتاق آموزش می بینند. این بچهها به صورت روزانه برای آموزش اینجا میآیند و بعد هم میروند. مربی این کارگاه میگوید «بچههایی که از نظر جسمی بتوانند با دستگاه حوله بافی کار کنند را به این کارگاه میآوریم و آموزش میدهیم». ابراهیم در حال آموزش است و مربی هم هر مرحله از حوله بافی را برای او توضیح می دهد؛ «ابراهیم جان الان پاتو بردار، شونه رو بزن! آفرین باز پا تو بردار ...».
ابراهیم 20 ساله یکی از هنرآموزان تازه وارد کارگاه است. هنوز نتوانسته خوب به کار مسلط شود، اما تلاش می کند تا حداقل هر دو روز یک حوله ببافد. آقا ابراهیم تو خونه هم همینها را می بافی؟ «نه تو خونه بیکارم!». دوست داری ببافی؟ «بله دوست داشتم که اومدم اینجا وگرنه بیکار نبودم که بیام! به آقا گفتم منو بیارند اینجا». آفرین رنگهای خوبی را هم انتخاب کردی. آرزوت چیه ابراهیم؟ سرش پایین می افتد و لبخندی می زند. مربی کارگاه به جای او پاسخ را می گوید؛ «ابراهیم آروز داره که داماد بشه». کمی خجالت می کشد و برای عوض کردن بحث فوری یک سوال مطرح می کند، «خانم خوبه؟ شانه رو بزنم؟» آره عزیزم خوبه الان باید باز این پاتو برداری.
مردم از محصولات تولیدی این بچه ها به خصوص حوله استقبال خیلی خوبی دارند، مربی این کارگاه می گوید: «حوله های تولیدی بچه ها خیلی فروش داره و روی زمین نمی مونه! اما از وقتی کرونا آمده، کار بچه ها هم خوابید، یکسال و نیم است که کارگاه ما تعطیل بوده و حالا مجدد راه اندازی شده است».
صحبت کردن با این بچهها آنقدر لذت بخش است که ساعت و زمان را از انسان میگیرد، چشم باز میکنیم چند ساعتی گذشته و وقت خداحافظی از بچه ها است اما آنچه که در ذهن از این دیدار چند دقیقه ای می ماند، احساس دوست داشتن، توانمندی و توانایی بالای افراد کم توان ذهنی و جسمی که ممکن است خیلی از ما آنها را دست کم گرفته باشیم و یا در جامعه دیده نشده باشند، است.
خراسان جنوبی حدود ۲۸ هزار معلول از انواع مختلف جسمی و حرکتی و ذهنی دارد که حدود 400 تن از این عزیزان در مرکز توانبخشی حضرت علی اکبر(علیه السلام) بیرجند نگهداری میشوند، و چه زیبا می شود وقتی هر کدام از افراد جامعه در برابر این فرشتگان الهی روی زمین احساس تکلیف داشته باشیم.
نظر شما