کلام شیعی؛ بنیادی‌ترین عنصر در شکل‌بخشی به حوزه مطالعات تمدنی دینی

حجت الاسلام سبحانی گفت: دانش کلام به خصوص دانش کلام شیعی یکی از مهم‌ترین عناصر و بلکه بنیادی‌ترین عناصر در شکل‌بخشی به حوزه مطالعات تمدنی دینی است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، کرسی علمی «جایگاه و نقش کلام در تمدن سازی»، از سلسله نشست‌های دومین همایش علوم انسانی ـ اسلامی، پژوهش و فناوری، پنج دی‌ماه، به همت گروه کلام پژوهشگاه، مجمع پژوهشگاه‌های علوم انسانی ـ اسلامی، با همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه برگزار شد.

در این کرسی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی، مدیر بنیاد فرهنگی امامت به ارائه نظریه خود پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

این بحث به دلیل تازگی و بی‌سابقه بودنش در حوزه فکر و مطالعات ما نیازمند اندکی توضیحات مقدماتی و ورود در برخی از مباحث محوری است تا با نقد و بررسی اساتید، لایه‌های بیشتر آن روشن شود. باید به دو واژه کلیدی یعنی مفهوم تمدن و مفهوم کلام بپردازیم. مراد ما از تمدن در اینجا نمود عینی حیات جمعی بشر است؛ یعنی اگر ساحت‌های حیات انسان را به ساحت فردی و جمعی تقسیم کنیم، یکی از ابعاد مهم حیات انسانی، بُعد حیات بیرونی است؛ آن هم بُعد اجتماعی از حیات بیرونی. انسان در درون خودش وجوه و ابعادی از حیات را دارد و این نظام وجودی انسان وقتی جلوه بیرونی پیدا کرده و قابلیت مشاهده و اندازه‌گیری پیدا می‌کند با جلوه حیات بیرونی انسان روبه‌رو می‌شویم که ابعادی از حیات مربوط به حوزه فردی است. طبیعی است این عرصه‌ای است که در حوزه تمدنی با آن سروکار نداریم و در یک مدنیت می‌تواند به تعداد گروه‌های اجتماعی، ابعاد عینی حیات اخلاقی، معرفتی و … را داشته باشیم.

در تمدن به کدام بعد انسان توجه می‌شود

اما بخشی از حیات انسان با وجوه اجتماعی انسان ارتباط دارد. آنجا که انسان‌ها در حوزه تعقل و فهم به نقطه‌هایی از اشتراک می‌رسند، این معرفت در یک بعد دیگری نظام ارزش‌های جمعی را به دنبال دارد. وقتی جامعه‌ای مجموعه‌ای از هنجارهای مشترک را مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌دهد یا در حوزه کنش، ابعاد رفتار اجتماعی انسان شکل می‌گیرد و بینش‌ها و ارزش‌های انسان در برون‌داد خودش انسان را به رفتارهای جمعی و به تعبیری تمدنی می‌رساند، اینجا است که با پدیده حیات جمعی مواجه هستیم. حیات جمعی بشر در شکل متعالی خودش آن صورت مدنیت عالی یا تمدن را به خودش می‌گیرد. پس در تمدن، به بعد حیات بیرونی انسان توجه داریم و وقتی از تمدن صحبت می‌کنیم صرفا به جنبه‌های فیزیکی تمدن توجه نداریم. همچنین اگر بنا باشد به یک معنا ظهور تمدن را شناسایی کنیم، تمدن می‌تواند در سه لایه عناصر عینی، ساختاری و نهادی و همچنین فرهنگی مطرح باشد.

از دیگر سو، سخن در باب دانش کلام است. کلام با سابقه هزار و ۲۰۰ ساله در حوزه فرهنگ اسلامی و بیش از دو هزار ساله در سنت مسیحی و غیرمسیحی، امروز به عنوان یک دانش شناخته‌شده جلوه می‌کند. مراد ما از دانش کلام، دانشی است که به تبیین مبادی، مبانی و قواعد اساسی جهان‌بینی انسان می‌پردازد و مولفه‌های اندیشه و نگرش انسان را تنقیح می‌کند و دستگاه معرفتی و نوع نگاه انسان را به جهان بیرون و خودش تنظیم می‌کند. در اینجا با یک افت و خیز تاریخی در قلمرو دانش کلام مواجه هستیم و به لحاظ حوزه‌های تمدنی نیز مسائلی وجود دارد؛ مثلاً در حوزه تمدن اسلامی و یهودی و مسیحی نیز با گستره‌های متفاوت روبه‌رو هستیم.

دو رسالت بزرگ دانش کلام

چیزی که به عنوان دانش کلام می‌شناسیم، دو رسالت بزرگ را بر عهده دارد؛ یکی بازنمایی یا صورت‌بندی اندیشه‌ها و معارف و نگره‌های حوزه دین است؛ یعنی از منظر دین به پرسش چیستی، چگونگی و چرایی عالم می‌پردازد و هر پدیده را در شکل و جایگاه خودش توصیف می‌کند. در گام دوم سعی می‌کند با سارختارمند کردن این مجموعه معارف و داشته‌ها و آگاهی های‌دینی، انسان را به یک جهان‌بینی کامل و به یک نگرش جامع برساند.

دانش کلام تنها به تبیین موردی و بخشی گزاره‌های دین نمی‌پردازد. یکی از تفاوت‌های کلام با دیگر حوزه‌های معرفت دینی در همین است که فقه بتواند با نگاه موردی و بخشی، تکلیف متدینان را روشن کند یا در حوزه دانش اخلاق بتوانیم با برخی از ارزش‌های اخلاقی زیست اخلاقی خود را دینی کنیم اما در حوزه کلام این نگاه بخشی مطرح نیست و دین آمده تا توجه معرفتی انسان را به ابعاد اصلی حیات تنظیم کند. چنین نگاهی نیازمند نگرش جامع و نظام‌مند است. شاید الهیات سیستماتیک در مسیحیت بر همین اساس بود که الهیات باید دستگاه‌مند باشد.

انتظار ما از دانش کلام در تمدن‌سازی چیست؟

با این نگاه به دانش کلام این سخن مطرح است که انتظار ما از دانش کلام در تمدن‌شناسی و تمدن‌سازی چیست و باید ببینیم این دانش تا چه میزان می‌تواند کمک کند. دست کم، دو انتظار یا دو فایده مهم را می‌توان بر دانش کلام در این عرصه مترتب کرد؛ دو فایده‌ای که شاید با دانش‌های دیگر به دست نیاید. اولین کاری که دانش کلام انجام می‌دهد، تبیین رویکرد تمدنی از دین است. تفسیر ما از دانش کلام یک تفسیر تاریخی است اما باید به خاستگاه و موضوع این دانش پرداخت و آن نگاه درست را در باب دانش کلام پیدا کرد. در آن نگاه درست، دانشی که می‌تواند با یک نگره تمدنی دین را بازخوانی کند و دین را به صحنه مدنیت بیاورد، دانش کلام است. البته به دنبال کلام، سایر دانش‌ها هم می‌توانند متحول شوند و نگاه تمدنی یابند و نظام اخلاقی نیز می‌تواند معنای تمدنی بیابد، اما زیرساخت اصلی که می‌تواند در بازنمود دین در عرصه تمدن ظهور یابد، دانش کلام است.

دین بر اساس آگاهی‌های برآمده از وحی در اختیار بشر است و مولفه‌های آن نیز روشن است. اما اینکه چطور با این متن برخورد کنیم و دین را در ساحت عمل واقعی ظاهر کنیم و دین را در عرصه تدین ظهور و بروز دهیم، به تفسیری که از متون دینی انجام می‌دهیم برمی‌گردد. حتی حوزه عقلانیت انسان که حوزه برداشت نظری انسان است، بسته به نگره دوباره انسان نسبت به موضوعات است. انسان می‌تواند یک عقلانیت فردی یا تمدنی را مبنای نگاه خود قرار دهد و تفاوت میان جوامع بدوی و جوامع دارای مدنیت، در نوع عقلانیت آنها است. در حوزه تفسیر از دین، دانش کلام تعیین‌کننده است و نشان می‌دهد این متن تا چه اندازه گویای درون‌مایه‌های باطنی انسان است و تا چه میزان به عرصه‌های فردی و اجتماعی می‌پردازد. البته کلام هم قواعدی دارد و متن دینی نیز صامت نیست و دارای شبکه معنایی است اما کشف این شبکه معنا و سپس بازتفسیر زمان‌مند آن متن، کار دانش کلام است.

ظرفیت دیگر کلام این است که از آموزه‌های دین، نگاهی دستگاه‌مند و کاربردی به ما می‌دهد. آموزه‌های دین جاودانه هستند. البته معارف دینی هم مفسرانی دارد که آنها در اعصار مختلف حضور دارند؛ مثلا امامان معصومی هستند که متن را تفسیر می‌کنند اما متن دینی و خالص معارف دینی، امر زمان‌مندی نیست و شکل کاربردی متعین در زمان و مکان هم ندارد، اما این آموزه‌ها می‌تواند در یک تبیین دستگاه‌مند و عقلانی به حوزه عمل و کاربرد نزدیک شود.

مثال روشنش تفسیری است که از توحید وجود دارد. حضور این اصول در بستر فردی و جمعی انسان نیازمند خوانش‌های عصری است. امروز از توحید برداشت‌هایی ارائه می‌کنید که درست است و می‌تواند روش‌مند هم باشد اما کاملا نیاز و فهم زمانه و نوع تعاملاتی که انسان با دیگران دارد نیز در این فهم موثر است.

دلایل تمایز کلام نسبت به دیگر دانش‌ها در تمدن‌سازی

بنابراین این موارد ظرفیت‌های عام کلام در تمدن‌سازی است که می‌توان اینها را توسعه داد. اما سوال این است که چرا می‌گوییم دانش کلام می‌تواند این کار را بکند ولی سایر علوم نمی‌توانند؟ یکی از خصوصیات کلام این است که بر پایه عقلانیت شکل می‌گیرد. همچنین موضوع کلام چیزی است که در حیات انسان وجود دارد و همه عناصر حیات می‌تواند وارد دستگاه کلام بشود و این چیزی است که ممکن است در فلسفه یا عرفان نظری نباشد. اما همه موضوعات می‌توانند در ساحت دانش کلام بنشینند و کلام از آن‌ها تفسیری الهیاتی ارائه کند.

با توجه به سعه دانش کلام در میان دانش‌های دیگر و نیز با توجه به هویت و ماهیت تمدن و قرابت کلام با مقوله تمدن، می‌توان گفت که دانش کلام به خصوص دانش کلام شیعی یکی از مهم‌ترین عناصر و بلکه بنیادی‌ترین عناصر در شکل‌بخشی به حوزه مطالعات تمدنی دینی است؛ یعنی اگر قرار است در دینی بودن تمدن و از دینی بودن فرهنگ و دانش و نهاد حکومت و اقتصاد سخن بگوییم، نیازمند چنین پایه اساسی‌ای هستیم و اگر از چنین دانشی با این مقولات و موضوعات بهره‌مند نباشیم در ساحت تمدن‌سازی نیز فاقد این مبانی خواهیم بود و در این صورت یا باید به سراغ دیگر مکاتب برویم یا با ذهنیت‌های خودمان بحث را مطرح کنیم که دیگر دینی نیست. اینجا است که می‌توانیم نقش قرآن و اهل بیت(ع) را در حوزه دانش کلام بازشناسی کنیم.

 

 

کد خبر 1131108

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha