باید گریست که امروز ما هستیم و تو نیستی

با حسرت باید گفت و گریست که امروز ما هستیم و تو نیستی و به قول سعدی صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را، تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.

خبرگزاری شبستان- کرمان

 

گريه برای فردا

ــ برويد به خانه‌هايتان. اين، فرمان اميرالمؤمنين است.

 


همه رفتند، جز اصبغ بن نباته. بر در خانه نشست و گريست. گه‌گاه كسي از خانۀ امام، بيرون مي‌آمد و از او مي‌خواست كه اينجا ننشيند و به خانه‌اش برود؛ اما اصبغ، پاي رفتن نداشت. هر كسي را كه مي‌ديد از خانۀ امام بيرون آمده است، به سوي او مي‌دويد و مي‌پرسيد: شما را به خدا بگويد حال اميرالمؤمنين چگونه است؟ خبرهايي كه مي‌شنيد، همه نااميدكننده بود. 

 

 


ساعتي گذشت و صداي گريۀ اصبغ بلند و بلندتر ‌شد. يكي از فرزندان امام، دوباره از اصبغ خواست كه به خانه‌اش برود. اصبغ گفت: باشد؛ مي‌روم؛ فقط به من اجازه بدهيد كه يك‌بار ايشان را ببينم.

 

 

 

 

فرزند امام، رفت داخل خانه و زود برگشت. گفت: بيا داخل. اصبغ، شتابان داخل خانه شد و در كنار بستر امام نشست. سر و روي خونين علي، بر گريۀ او افزود. علي، دست اصبغ را فشرد و گفت: گريه نكن. به خدا سوگند که بهشت را مي‌بينم.

 

 

 

اصبغ، با همان صداي بغض‌آلود گفت: گريۀ من براي اين است كه فردا ما هستيم و تو نيستي. (مفيد، الأمالي، ص۳۵۱)

 

 

 

الحق راست گفته است اصبغ.جهان بی حضور علی چیزی کم دارد؛ او که میزان است فقدانش باعث کم و زیاد شدن وزن انسانیت می شود، باید به اندازه انسان بود نه کم و نه زیاد. در تعبیری جناب مولوی می گوید:
 ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس 
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زَر دارد.

 

 


علی-ع- الگو و میزان انسانیت است و در تمام ساحت های جهان آدمیت، پیش رو را باید به چراغ او دید و به راه افتاد. 

 

 

 


او که دنیا و ارزش آن به چشمانش کمتر از نعلین وصله شده و پست تر از آب بینی بزغاله است.

 

 


همو که در مقابل پروردگارش ادب عبودیت را به اتمام رسانده است و نجوای: فَكَيْفَ لي وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيـفُ الـذَّليـلُ الْحَقيـرُ الْمِسْكيـنُ ... را از او می شنویم.

 

 


او نه تنها در محراب عبادت به معراج می رفت که در وقت قضاوت و حکمرانی نیز رو در روی خدا می نشست.

 


علی هم مرد میدان نبرد بود و هم مشفقانه و متواضعانه کودکان یتیم را بر دوش می گرفت و خدمتکار آنها بود.

 

 


او که بیت المال مسلمین خط قرمزش بود و هیچ کس نتوانست در این باره و خواسته هایش بر او اثر بگذارد حتی برادرش و حتی با پیشکش میهمانی و حلوای شکّرين.
كسی که به قول مولوی:
 گفت من تیغ از پی حق می‌زنم
بندهٔ حقم نه مامور تنم

شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
آری بی حضور چنین انسانی جهان آدمیت چیز کم دارد چون میزان است و الگو و باید اصبغ از فراقش گریه کند.

 

 

 

گریه برای امروز

 

 

الغرض امروز فقدان و فراق مردی از جنس حماسه و عرفان، انسانی در تعادل عقل و احساس که شاگرد دائم الحضور مکتب علوی بود جانمان را به درد آورده است و غصه و افسوس را در ذهن و زبانمان همزاد کرده است.

 

 


شهید سلیمانی عزیز در ذهن و زبان و رفتار آنگونه اندیشید و گفت و انجام داد که همگان فقدانش را یک نقصان می دانند و جای خالی اش را در تمام ساحت های فردی و اجتماعی احساس می کنند.

 

 

 


او با گردن نهادن به مکتب و کلام و مسیر مولا علی که فرمود:إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ، وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ. أَلاَ‌ وَإِنَّكُمْ لاَ تَقْدِرُونَ عَلَی ذلِكَ، وَلكِنْ أَعِینُونی بِوَرَعٍ وَاجْتِهَادٍ، وَعِفَّةٍ وَسَدَادٍ. شما قدرت این که عین من علی رفتار کنید ندارید ولکن مرا کمک دهید و با من همراهی کنید در پیشه کردن پرهیزکاری، ورع، در اجتهاد و تلاش و سخت کوشی، در عفت و پاکدامنی و در سداد و راستی؛توانست به اندازه انسان باشد،به اندازه دیندار باشد و به اندازه انقلابی.نه کم و نه زیاد.

 

 


شهید سلیمانی کسی بود که با فهم عمیق مکتب علوی از وادی تاریک و حشت زای افراط و تفریط گذشت"لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا"نادان را نبينى، مگر افراط گر يا تفريط گر؛  و با آهنگ تعادل و توازن به رفتار آمده بود.

 


تنها به قول اصبغ با حسرت باید گفت و گریست که امروز ما هستیم و تو نیستی.
و باید به تعبیر جناب سعدی گفت:


صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

 

 

مصطفی گرجی

کد خبر 1134016

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha