به گزارش خبرگزاری شبستان از همدان، شهید زنده بود؛ رزمندهای که تار و پود وجودش با زخم و تیر و ترکش عجین شده بود. زخمهایی به یادگار مانده از روزهای سخت جنگ. از تلاش برای آزادسازی خرمشهر تا رمضان و مرصاد و بعدها در سوریه و عراق.
شهید زنده بود؛ یادگار و نماد سروقامتانی که به خون غلتیدند تا سایه شوم جنگ را از سرمان بردارند و اسطورهای شد در مثنوی بلند مقاومت و حق طلبی برای نسلهای متمادی.
سپهبد شهید قاسم سلیمانی شهید زنده تاریخ انقلاب اسلامی بود؛ عنوانی که از مقام معظم رهبری به یادگار گرفت و خورشید درخشانی بر سپهر بلند مجاهدتهایش شد.
او که خود بازمانده از تبار شقایقها بود برای سردار علی خوش لفظ، راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» و جانبازی خوش زخم که او هم از زبان رهبر انقلاب، عنوان «شهید زنده» را هدیه گرفته بود؛ دل نوشته زیبایی نوشت.
دل نوشتهای که تنهایی عمیق او در روزهای غبارآلود را فریاد میزد و از دردهای نهفتهاش میگفت. او 30 فروردین 96 پس از خواندن کتاب خاطرات علی خوش لفظ نوشت: «عزیز برادرم علی عزیز؛ همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهره تو دیدم.
یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم.
ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی؛ تنهای تنهایم.
عکست را بر روی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیدهام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان، نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند. برادر جاماندهات، قاسم سلیمانی»
حاج قاسم چند روز بعد، پس از نگارش دل نوشته خود بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد» نوشت: «بعدالتحریر: این نوشته در مقابل آن دستخط مخلص عارف حکیم، ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد.»
روزگار امان نداد تا دو یار دیرین روزهای سخت جنگ یکدیگر را ملاقات کنند. علی خوش لفظ چند ماه بعد آسمانی شد و در حلقه رفقای خاکریز و سنگر، وصل سردار سلیمانی را به انتظار نشست.
به گزارش شبستان، سردار شهید علی خوشلفظ 8 آبان 1343 در محله کمالآباد همدان به دنیا آمد. از نوجوانی در جبهه نبرد حضور یافته و در عملیاتهای متعدد از آزادسازی خرمشهر گرفته تا کربلای 4 شرکت کرد.
علی خوش لفظ 11 بار به شدت مجروح شده و سراسر بدنش پر از ترکش بود. ریههایش به شدت آسیب دیده و شیمیایی شده بود. همین سبب رنج بیشترش در سالهای آخر زندگی شد. او دو برادرش امیر و جعفر را بر اثر جراحت شیمیایی و انفجار مین تقدیم انقلاب کرده و سالها با رنج و درد زندگی کرد و خم به ابرو نیاورد.
جانباز حمید حسام، نویسنده برجسته حوزه ادبیات پایداری، خاطرات سردار علی خوشلفظ را پیش از شهادت او در کتابی با عنوان «وقتی مهتاب گم شد» تدوین کرد. کتابی که مورد توجه مقام معظم رهبری واقع شده و تقریظ زیبایی بر آن نوشتند.
همین تقریظ بهانه دیداری شد برای سردار سرافراز روزهای سخت جنگ. او و حمید حسام 16 دی 95 به همراه جمعی از نویسندگان با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند؛ دیداری که شهید خوش لفظ در آن از دردهایش گفت و از غمی که بر سینهاش سنگینی میکرد.
دیداری که شیرین ترین لحظه زندگی علی خوش لفظ بود و دردهای بی شمار این رزمنده زبده واحد اطلاعات، عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان را تسکین داد. او کمتر از یک ماه مانده به سالروز دیدارش با رهبری در 28 آذر 96 به یارانش شهید پیوست.
نظر شما