به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، شهادت حضرت زهرا (س) براساس روایات ماثور و گزارش های تاریخی امری مسلم است ؛ اما این رویداد که آن بانوی بزرگ و سیده زنان عالم و پاره تن رسول الله (ص) چرا و چگونه در سنین جوانی پس از پدر مهربانش که رحمه للعالمین است در جوانی رحلت نمود ؛ بی گمان حوادث تلخ پس از رسول خدا، علی رغم تدبیر پیامبر(ص) درباره سرنوشت امت اسلامی روی داد ؛ این رویدادهای تلخ سبب و علت رنجش و آسیب روحی جسمی پاره تن رسول الله شد و سرانجام با فاصله اندکی شهیده به پدر مهربانش ملحق گردید.لذا در این خصوص با حجت الاسلام «امیر علی حسنلو» استاد حوزه و مدیر گروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه گفتگویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
در خصوص چگونگی حمله به خانه حضرت فاطمه (س) توضیح دهید؟
پیش از ارائه گزارشهای حمله به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها این نکته حائز اهمیت است که علاوه بر همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، امیرمومنان علی و حضرت فاطمه علیهما السلام درکنار مسجد خانهای داشتند که با منفذی با خانه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ارتباط داشت؛ البته صحابه هم اطراف مسجد خانههایی داشتند که یک درآن به مسجد وا میشد و بعدها رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به امر خداوند تمام دربهای خانههایی که به مسجد گشوده میشد، را بستند مگر درب خانه علی علیه السلام پیداست که تمام خانه های اطراف مسجد حتی خانه علی علیه السلام دو درب داشتند که یکی از آنها بسته شد، که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در برابر آن می ایستادند ومی فرمودند: «السلام علیکم یا اهل البیت ... انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (خداوند اراده فرموده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت برطرف کند و شما را پاک و مطهر گرداند.) علاوه بر این خانه، گزارشهایی از داشتن خانه دیگری برای حضرت(ع) خبر داده اند: «ابن سعد» گزارشی آورده که خانه ابو سفيان نزديك خانه عقيل بن ابى طالب بود و آن همان خانهاى است كه به دار الكراحى معروف است و ديوار به ديوار خانه على بن ابى طالب عليه السّلام بوده است، عبيد الله بن عدي در مدینه خانهای در کنار خانه علی بن ابی طالب داشت پیداست این خانه غیر ازخانهای بود که علی بن ابی طالب درکنارمسجد داشت زیرا همسایگانش رسول خدا(ص) و همسرانش بود.
«طبری» هم در گزارشی آورده که قبر محمد بن عبد الله بن حسن در بقيع مقابل كوچه خانه على بن ابى طالب بود بر كنار راه يا نزديك آن «سمهودی» از ابن شبه چنین گزارش کرده که علی بن ابی طالب (ع) دو خانه در مدینه داشتند یکی خانه ای که فاطمه دختر رسول خدا(ص) در آن سکونت داشت و در کنار مسجد النبی (ص) بود... و دیگری خانه ای که در بقیع و در دست فرزندانش بود، ابن نجار از «سعید بن جبیر» گزارشی آورده که گفته قبر «حسن بن علی بن ابی طالب» را دیدم که در اول کوچه ای که بین خانه نبیه بن وهب و خانه علی بن ابی طالب بود، قرار داشت. حال فارغ از این که کدام خانه بوده و شکل خانه در آن عصر چگونه بوده است، با ارائه گزارش هایی به این موضوع می پردازیم.
عمر چگونه برای بیعت گرفتن به درب خانه حضرت علی (ع) هجوم برد؟
گروهی از مردم که با ابی بکر بیعت نکرده بودند، در خانه علی بودند که ابی بکر عمر را برای بیعت به سوی آنان فرستاد؛ عمر به خانه علی آمد؛ فریاد زد؛ولی کسی برای بیعت کردن بیرون نیامد؛عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آن که جان عمر در دست اوست؛ یا باید برای بیعت بیرون بیایید یا خانه را بر سر هر کسی که در آن هست، آتش میزنم؛ به او گفتند: ای عمر!فاطمه درآن خانه است؛عمر گفت: هرچند فاطمه درآن باشد؛پس همگی بیرون آمده و بیعت کردند؛ ولی علی بیرون نیامد؛ عمر نزد ابیبکر آمد و گفت : آیا نمی خواهی از این متخلّف (علی) بیعت بگیری ؟ پس ابوبکر به قنفذ گفت : برو و به او بگو : خلیفه رسول خدا تو را دعوت می کند که با او بیعت کنی ؛پس قنفذ مأموریت را انجام داد؛ علی با صدای بلند گفت : سبحان الله پس او ( ابیبکر) مدعی چیزی شده که از آن او نیست !؛ پس قنفذ بازگشت ... سپس عمر برخاست و عده ای نیز همراه او آمدند تا به خانه فاطمه رسیدند و در زدند؛آنگاه که فاطمه سر و صدای آن عده را شنید ( و از قصدشان باخبر شد ) با صدای بلند فریاد کشید : ای پدر جان ، ای رسول خدا! ببین پس از تو عمر و ابوبکر چگونه با ما رفتار می کنند؛وقتی آن عده صدای آن حضرت و گریه او را شنیدند به گریه افتادند و رفتند ! ... و عمر به همراه چند نفر دیگر ماندند ؛ پس آن عده، علی را از خانه اش خارج کردند و به سوی ابوبکر بردند و به او گفتند : بیعت کن ! علی گفت: اگر انجام ندهم چه ؟ گفتند : در آن صورت سوگند به خدایی که خدایی جز او نیست، گردنت را خواهیم زد ! علی گفت : پس آنگاه بنده خدا و برادر پیامبرش را کشته اید ؛در اینجا عمر گفت : اما بنده خدا ، بله ، ولی برادر رسول خدا ، نه ! ... پس علی به نزد قبر رسول خدا(ص) رفتند و فریاد زد و گریست و ندا داد : ای پسر عمو!همانا این قوم مرا ضعیف داشتند و نزدیک است مرا بکشند.
عبد الملك العصامي المكي می نویسد : برخی از مهاجران همانند علی و زبیر، از جریان بیعت با ابیبکر خشمگین بودند؛(مهاجمان) در حالیکه مسلح بودند، وارد خانه فاطمه شدند که عمر بن خطاب با افرادی همانند اسید بن حضیر، سلمه بن وقش، ثابت بن قیس بن شماس خزرجی و محمد بن مسلمه وگفته شده که «عبدالرحمن بن عوف» هم با اینان بود؛ پس بین آنان گفتگو در گرفت که در این بین محمد بن مسلمه با پرتاب سنگی به زبیر زد، یک از آنان(مهاجمان) شمشیر را از او گرفت.
تهدید به آتش زدن خانه
«ابن ابي شيبة كوفي» می گوید: پس از رسول خدا آنگاه که برای ابی بکر بیعت گرفته می شد، علی و زبیر وارد خانه فاطمه دختر رسول خدا می شوند و با وی در باره وضعیتشان به گفتگو و مشورت می پردازند؛ این خبر که به عمر بن خطاب رسید، به سوی خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا به خدا سوگند! هیچ کس نزد ما محبوبتر از پدرت نیست و پس از پدرت، هیچ کس نزد ما محبوبتر از تو نیست؛ به خدا سوگند! این محبت مانع از آن نمیشود، که اگر این افراد نزد تو جمع شوند، فرمان دهم تا خانه را بر آنان آتش زنند؛آنگاه که عمر بیرون رفت و علی و زبیر به خانه بازگشتند، فاطمه به آنان گفت: میدانید عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما آتش زند؛ به خدا سوگند! او آنچه را سوگند خورده انجام میدهد.
نکته: حسن فرحان مالکی نویسنده کتاب«قراءة فی کتب العقائد المذهب الجنبلی نموذجا» می نویسد: «در زمان بیعت گیری برای ابی بکر، به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها هجوم برده شد و برخی از صحابهای که همراه علی(ع) بودند، از بیعت با ابی بکر ناخشنود بودند و اکراه داشتند و این واقعه با سندهای صحیح ثابت شده است؛ وی در پاورقی هم ادامه داده که در باره ماجرای هجوم ابتدا می گفتم دروغ است و صحیح نمی باشد تا اینکه سندهای قوی و محکمی برای آن یافتم.
از جمله گزارشی که «ابن ابی شیبه» در کتاب «المصنف» با سند صحیح از «اسلم »غلام عمر آورده است و غیر از این گزارش «محمد بن جرير طبرى» از زياد بن كليب آورده که: عمر به سوی خانه علی آمد که در آن طلحه و زبیر و مردانی از مهاجران بود و خطاب به آنان گفت: به خداوند سوگند! اگر براى بيعت نياييد خانه را بر سرتان آتش مىزنم، «جوهري» می گوید: آنگاه که ابیبکر بر منبر خلافت نشست، علی، زبیر وگروهی از بنی هاشم در خانه فاطمه جمع شده بودند که عمر نزد آنها آمد و گفت: که قسم به کسی که جانم در دست اوست، اگر براى بيعت نياييد خانه را بر سرتان آتش مىزنم.
آوردن وسیله آتش زدن و درگیری لفظی
«ابن قتيبة دينوري» عنوان می کند: ابی بکر پیگیر افرادی بود که از بیعت با او سرباز زده و در خانه علی گرد هم آمده بودند؛ از اینرو، عمر را طی مأموریتی نزد آنان فرستاد؛ آنگاه که عمر آمد با فریاد از افراد در خانه خواست که برای بیعت بیرون بیایند؛ ولی آنها از بیرون آمدن خودداری کردند؛ در این هنگام عمر دستور داد تا هیزم آورده و سوگند خورد که قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، اگر براى بيعت بیرون نيايند، خانه را بر سر کسانی که در آن هستند، آتش مىزنم؛به عمر گفته شد: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است؛ عمر گفت: اگر چه فاطمه باشد.
«بلاذرى» می نویسد: ابی بکر یه دنبال علی فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی بیعت نکرد؛پس عمر درحالیکه آتشزنهای داشت، آمد که با فاطمه روبرو شد؛ فاطمه به او گفت: ای پسر خطاب! می خواهی خانه ام را آتش بزنی؟ عمر گفت: بله! این کارآنچه را که پدرت آورده محکمتر می کند.همچنین«ابن عبد ربه اندلسي » می نویسد: علی ، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند تا اینکه ابی بکر، عمر بن خطاب را مأمور کرد که برود و آنان را از خانه بیرون کند، و به عمرگفت که اگر از بیرون آمدن خودداری کردند با آنها درگیر شو و جنگ کن؛عمر با شعله آتشی حرکت کرد تا خانه را بر آنها به آتش کشد؛فاطمه گفت ای پسر خطاب! آمدی خانه ما را آتش بزنی؟ عمرگفت: بله، مگر اینکه آنچه امت در آن وارد شده( بیعت با ابیبکر) شما هم وارد شوید همچنین «ابو الفداء » نیز می نویسد: ابیبکر، عمر بن خطاب را مأمور کرد تا علی و همراهانش را از خانه فاطمه بیرون کند، و به عمر گفت که اگر از بیرون آمدن خودداری کردند، با آنها درگیر شو و جنگ کن؛عمر در حالیکه آتشی داشت حرکت کرد تا خانه را به آتش کشد؛ فاطمه با او روبرو شد و گفت: ای پسر خطاب! کجا؟ آیا آمدی خانه ما را آتش بزنی؟ عمرگفت: بله
آتش زدن درب خانه و هجوم به حضرت فاطمه سلام الله علیها
«آلوسى» در كتاب «أبان بن عياش» آورده است که آنگاه که مردم با ابیبکر بیعت کردند، علی بیعت نکرد؛ابیبکر قنفذ را نزد علی فرستاد و گفت: به او بگو خلیفه رسول خدا را اجابت کن؛ قنفذ پیام ابیبکر را به وی رساند؛ علی گفت: چه زود به رسول خدا دروغ بستید و مرتد شدید؛ به خدا سوگند! رسول خدا، غیر از من کسی را جانشین نکرد؛ همچنین در کتاب ابان آمده است، آنگاه که علی گفته ابیبکر را اجابت نکرد، عمر خشمگین شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه برابر او قرار گرفت و فریاد زد: یا ابتاه یا رسول الله! عمر شمشیرش را که در غلاف بود، بلند کرد و به پهلوی فاطمه زد و نیز تازیانه به بازویش زد؛ در این هنگام فاطمه فریاد زد: یا ابتاه! پس علی از جای برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت به زمین کوبید و ضربهای محکم بر بینی و گردن عمر نواخت.
شهرستاني می نویسد: عمر در روز بیعت چنان به شکم فاطمه زد که محسن را از شکمش انداخت و عمر فریاد می زد که خانه فاطمه و هرکس در آن است را آتش بزنید و غیر از علی، فاطمه، حسن و حسین در خانه نبود همچنین «ذهبي» می نویسد:عمر به فاطمه لگد زد و سبب سقط محسن شد، «صفدي» هم می گوید: عمر در روز بیعت چنان به شکم فاطمه زد که محسن را از شکمش انداخت. لذا آتش زدن آنچنان مشهور بود که هنگامی که عبدالله بن زبیر بر شهر مکه چیره شد و مردم با او بیعت کردند، ولی پسر محمد بن حنیفه بیعت نکرد، عبدالله بن زبیر هم خانهاش را آتش زد، نکته آخر اینکه اظهار پشیمانی ابیبکر در هنگام مرگ از هجوم به خانه حضرت فاطمه علیها السلام که منابع گوناگونی به آن اشاره کردهاند که یک از سه آرزوهای ابیبکر این بود که ای کاش خانه فاطمه را نگشوده بودم.
این گزارش ها حاکی از چیست؟
این گزارش ها حاکی از این است که یکی از حقایق تاریخ اسلام، هجوم به خانه سیده نساء اهل الجنه حضرت فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است و با توجیهات باطل نمی توان سرپوشی بر آن واقعیت تاریخی گذاشت و همین حوادث رویدادهای تلخ سبب گردید، آن بانوی بزرگ اسلام و مادر ائمه (ع) وپاره تن رسول الله (ص) روحا و جسما رنجیده و آسیب بزرگ دیده و به شهادت برسد .
نظر شما