گسترش و پویایی فقه پس از انقلاب اسلامی

در حکومت‌‏اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام،‏ همواره اقتضاء می‏‌کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه‏های ‏مختلف، و لو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد.

 

به گزارش خبرگزاری شبستان، نوشتاری از حجت‌الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت ایام الله مبارک دهه فجر منتشر شده است که در ادامه مشروح آن را می خوانید:

فقه، دانشی اجتماعی است، ظرفیتی به مانند حکمت عملی یونانیان، در جامعۀ مسلمانان دارد؛ در تعامل با پیرامون، همان گونه که تاثیرگذار می‌­باشد، احتمال تأثیرپذیری آن از جامعه وجود دارد. در جهان اسلام اندیشمندانی چون سیدجمال، عبده، علی عبدالرازق، کواکبی، نائینی، شهید صدر و امام خمینی دیدگاه‌­هایی مصلحانه مطرح کردند که هر کدام در گستره­‌هایی متفاوت از اندیشه و عمل تاثیرگذار بود و از آن جا که درون اندیشه و نصوص اسلامی، ظرفیت­های گوناگونی برای احقاق حقوق مردم وجود داشت، لذا کم کم گرایش‌­ها و نگرش­‌هایی مردم سالار میان فقهای مسلمان، مطرح و فراگیر شد، هر چند که این امر در میان فقهای اهل سنت، دیرتر به ظهور رسید.

تجربۀ تاریخی به ما می­‌گوید که «فقه» به عنوان دانشی اجتماعی-سیاسی و «فهم اجتهادی»، به عنوان فهمی روزآمد و عقلی، از شتاب توفندۀ دوران جدید، کناره نگرفته است، به طور طبیعی درگیر مسائل نوشونده خواهد شد و با دنیای امروز، به مفاهمه و گفتگو خواهد پرداخت، مهم آن است که در فرایندی دقیق و علمی، آن مراوده، علمی، منطقی و سنجیده باشد.

شاید دلیل عمدۀ بایستگی این مراوده، تحولی است که در سدۀ اخیر در دانش­های گوناگون رخ داده و علم فقه نیز از آن بر کنار نمانده است. فقه سیاسی شیعه تقریباً تا دورۀ مشروطه، بیشتر فقهی فردمحور، محدود و بیان کنندۀ احکام شخصی بوده است. اما حضور مفاهیم جدید، تحولات معرفتی سدۀ گذشته و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، چندان فراوان و سیلاب­وار بود که این دانش را با چالش­ها و پرسش‌­هایی بنیادین روبرو کرد. لذا این دانش نیز از آن دایرۀ محدود گذشته بیرون آمده و معنایی گسترده‌­تر و اجتماعی به خود ­گرفت. در این دوران، فقه نمی­توانست و نمی­تواند بدون نگاه به رویدادهای اجتماع و تحولات تحمیل شوندۀ روزگار به حیات خود ادامه دهد، بی اعتنایی به پیرامون، آن را از امکان بهره­رسانی به جامعۀ اسلامی دور می­کرد. لذا کم کم، زمینه­‌های پرداختن فقه سیاسی، به مسائل کلان اجتماع و فراتر از تکالیف فردی، فراهم شد.

تشکیل نظام جمهوری اسلامی، زمینه‌های علمی ـ عملی برای سنجش و ارزیابی فقه سیاسی را بیش از هر زمان دیگر به وجود آورد و موجب گردید تا دیدگاه‌­های تقلیل گرا و فردمحور در فقه سیاسی شیعه، نفی گردد، رویکرد اجتماعی نسبت به اجتهاد و برداشت حکم از منابع تشریع اسلامی تقویت شود، رهیافتی نو در معنا شناختی و روش شناسی دستگاه اجتهاد شکل گیرد و تلاش برای تحلیل و ارزیابی نظام­مند و نظام­وار از حقوق و فقه سیاسی شیعی به وجود آید. رویکرد عقلانی، سنجیده و نظریه‌پرداز به فقه سیاسی، آن را در افقی نوین و فضایی متفاوت قرار داد. این امر زمینه­ای فراهم کرد برای ظهور برداشت‌ها و روایت‌­های تازه و اجتماعی از فقه که می­توان جلوه‌­های آن را علاوه بر فقه سیاسی در دیگر ابعاد اجتماعی آن مانند فقه اقتصادی، فقه تربیتی، فقه خانواده، فقه جزا و…مشاهده کرد و گرایش‌­های فردگرایانه فقه را به سمت و سوی استنباط‌ها و اجتهادهای اجتماعی متمایل سازد.

طبیعت زندگی اجتماعی، انعطاف است و فقه نیز نتوانسته و نمی‌­تواند خود را از این وضعیت نوشوندۀ اجتماع برکنار دارد. همۀ نیروها و فعالیت‌هاى علمى و عملی فقهاء بر محور دین استوار بوده و مشروعیت زندگی سیاسی، منحصر در نصوص بوده است، نص دین که «ثابت» است، وظیفه‌­ای «متغیر» داشت که عبارت از عمل در تاریخ و گذر زمان بود. تنظیم عمل ثابت در متغیر و چگونگى مواجهه نص با واقع در امتداد زمان و مکان، وظیفه و فلسفه اصلى فقه است.[۱] نایینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» بر این باور بود که مجموع وظایف راجع به نظم و سیاست امور امت، خارج از دو قسم نخواهد بود، یا منصوصاتى است که وظیفه علمیه آن بالخصوص معین است و یا غیر منصوصى است که وظیفه علمیه آن به واسطه عدم اندراج در تحت ضابطه خاص به نظر و ترجیح ولىّ نوعى موکول است. قسم اول به اختلاف اعصار و امصار قابل تغییر و اختلاف نیست، قسم ثانى هم تابع مصالح و مقتضیات اعصار و امصار و به اختلاف آن، قابل تغییر است.[۲]

پویایی فقه سیاسی شیعه پس از انقلاب اسلامی

با فهم این شرایط، امام خمینی یکی از فقهایی بود که بحث «فقه پویا» و لزوم باز بودن باب اجتهاد را مطرح کرد:

در حکومت‌‏اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام،‏ همواره اقتضاء می‏‌کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه‏های ‏مختلف، و لو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم شناخت درست‏ حکومت و جامعه ‏است.[۳]

لذا ایشان در مواجهه با چالش‌های نظری و عملی و برای پاسخگویی و کارآمدی این نظریه، با توجه به روش اجتهاد، عناصر و آموزه‌­های اصیلی مانند مصلحت نظام و دخالت زمان و مکان را که مورد غفلت قرار گرفته بود، مطرح کرد. به تعبیر دیگر «مقصود از اجتهاد، اجتهاد جامد و راکد و ایستا نیست که بر اساس ملاکهای معتبر شرعی ولی بدون سنجیدن ابعاد قضایا و در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان که از عوامل تعیین کننده در مقام تفریع و تطبیق می­باشند، تحقق می­یابد، بلکه آن اجتهاد پویا و بالنده و مترقی است که در همۀ زمینه­‌ها بر اساس ملاک‌های معتبر شرعی و سنجیدن ابعاد قضایای فردی، اجتماعی، سیاسی، اداری، قضایی و حکومتی است و با در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان، تحقق می­‌یابد، زیرا این اجتهاد است که به فقه جامعه­ساز، در همۀ زمینه­ها عینیت می­بخشد.[۴] لذا امام باور داشت که برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی‌کنم. و تاکید داشت که آشنایی به روش برخورد با حیله‌ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست‌ها و حتی سیاسیون و فرمول‌های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می‌کنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. [۵]

[۱]. ر.ک.داود فیرحی: «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام»، ص ۲۳۰

[۲]. محمد حسین نائینى؛ همان، ص ۱۳۰.

[۳]. سیدروح الله موسوی خمینی؛ صحیفه امام؛ ج‏۲۱، ص‏۲۸۹

[۴]. محمد ابراهیم جناتی؛ ادوار فقه و کیفیت بیان آن؛ ص ۱۲۷

[۵]. روح الله موسوی خمینی؛ صحیفه امام؛ ج‏۲۱، ص‏۲۸۹

کد خبر 1147346

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha