امام مجتبی(ع)؛ نزدیک ترین همیار امیرالمومنین(ع)

دوران سخت امامت امام حسن مجتبی(ع) با شهادت امیرالمومنین(ع) آغاز شد و معاویه تلاش گسترده ای را علیه ایشان آغاز کرد و برای رسیدن به قدرت از هیچ نیرنگی فروگذار نکرد.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: شخصیت معصومین (ع) ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی انسان را به زانو درمی آورد. زهد و بی اعتنایی ایشان به شهوات زندگی و زخارف دنیایی  برخورداری از علم و دانش وسیع ، فداکاری در میدان های مختلف ،عبادت ، عدل و دادگری و رافت نسبت به ضعیفان و پیش قدمی در همه کارهای خیر و نیز حکمت و فصاحت آن بزرگواران همه بخشی از عناصر تشکیل دهنده شخصیت این بزرگواران است.

 

یکی از بهترین راه ها برای شناسایی شخصیت معصومین (ع) مطالعه سیره عملی آن بزرگواران و تامل در رفتارهای ایشان است. کتاب «داستان هایی از زندگانی امام حسن مجتبی(ع) »داستان هایی کوتاه در مورد آن حضرت است. این کتاب نوشته «فرزانه حیدری» مشتمل بر 80 صفحه در شمارگان پنج هزار نسخه از سوی انتشارات بهار دلها چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

در سال سوم هجرت چهارمین عضو از خاندان عصمت در گسترده گیتی رخ نمود و جهان را از فیض حضورش برخوردار کرد. او در برترین خانواده هستی رشد کرد و در محضر بزرگ آموزگاران بشر دانش آموخت. همواره او را در آغوش پیامبر می یافتند که به وی عشق می ورزد و توجه به او را به دیگران سفارش می کند. هفت بهار بیشتر ندیده بود که دو سوگ بزرگ را دل مبارکش را فرسود؛ ماتم پیامبر و سوگ مادر. پس از این دو رویداد مهم دوران خانه نشینی علی (ع) آغاز شد و او در این مدت و در دوره خلافت پدر نزدیک ترین دستیار و مددکار ایشان بود. در جنگ ها حضور فعال داشت، قضاوت می کرد و از سوی علی (ع) به سخنرانی می پرداخت و نیز بسیاری از فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را هدایت می کرد.

 

با شهادت حضرت علی (ع) امامت به او رسید و روزگار جان فرسا و دوران سخت زندگانی او آغاز شد. معاویه دشمن سرسخت او و خاندانش تلاش گسترده ای را علیه او آغاز کرد و برای رسیدن به قدرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد. از این رو میان معاویه و امام جنگ درگرفت ولی معاویه با ترفندی مکارانه و در شرایطی سخت و پیچیده صلح را بر امام حسن(ع) تحمیل کرد.

 

امام حسن مجتبی (ع) با بردباری برای جلوگیری از ریخته شدن خون مسلمانان با معاویه صلح کرد و خلافت را به او واگذارد. شرط صلح این بود که معاویه خلافت را پس از خود به امام و خاندان پیامبر (ص) باز گرداند ولی او با حیله گری تمام فرزندش یزید را جانشین خود معرفی کرد. از آنجا که امام با جانشینی یزید که انسانی بسیار شهوت پرست و خام بود مخالفت جدی نشان می داد، معاویه تصمیم به قتل امام گرفت و در جنایتی هولناک امام را به وسیله همسرش مسموم ساخت و به شهادت رساند. در مراسم دفن، امویان حتی اجازه ندادند که امام را در جوار بارگاه ملکوتی پیامبر اکرم (ص) به خاک سپارند؛ از این رو بنی هاشم پیکر مطهر فرزند رسول خدا را به ناچار در قبرستان بقیع به خاک سپردند. اکنون با گذشت قرن ها آفتاب حُسن در آسمان بقیع شیفتگان حضرتش را به سوی خود می کشاند.

 در کتاب «داستان هایی از زندگی امام حسن مجتبی (ع) » داستان هایی  از جمله شمیم ولادت، همنام گلها، عقیقه، کودکی، روح و ریحان پیامبر (ص)، میانجی، جریان مباهله، ترس از خدا، هدیه الهی، مدافع پدر، کودک سخنور، سخنوری توانا، نوجوانی و جوانی، مفسر قرآن، پاداش نیکو، بخشش بیکران، نیکی به حیوانات، گذشت و مهربانی، جبران فداکاری، بردباری، بخشندگی بسیار، بخشش کامل، قیمت آبرو و غیره بیان شده است.

 

در قسمتی از کتاب «داستان هایی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)» آمده است: دوران نوجوانی و جوانی امام مجتبی (ع) با دوران خانه نشینی امیرالمومنین (ه) همزمان بود. در آن دوره در روند حاکمیت جامعه اسلامی خیانت شد یعنی ماجرای سقیفه برپا گردید. علی (ع) با دیدن آشفتگی اوضاع برای درامان ماندن اسلام و مسلمانان از آسیب های اجتماعی خود را از خلافت کنار کشید و 25 سال تمام در انزوا به سر برد. او در این دوران به کار در نخلستان ها، کندن چاه و آبیاری مزرعه ها روی آورد و تنها آنگاه که به دانش الهی او نیاز بود در جریان های اجتماعی و سیاسی حضور می یافت و همواره از دور بر اوضاع جامعه اسلامی نظارت داشت تا از مسیر اصلی منحرف شود. امام مجتبی(ع) نیز در این سالها دوران پیشرفت خود را پشت سر می گذاشت. او با فرمان برداری کامل از پدر در این سال ها به آموزش قرآن کمک به علی (ع) در کارهای کشاورزی می پرداخت و هرگاه از پدر ماموریتی می یافت آن را به بهترین شکل انجام می داد.

 

در داستانی با عنوان «نیکی با حیوانات» در کتاب«داستان هایی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)» آمده است: روزی امام حسن(ع) مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و در برابر آن حضرت ایستاد. حضرت هر لقمه ای که می خوردند یک لقمه نیز جلوی آن می انداختند. مردی پرسید «یابن رسول الله اجازه دهید این حیوان را دور کنم؟: امام فرمود« نه رهایش کنید من از خدا شرم می کنم که جانداری به غذا خوردن من نگاه کند و من به او غذا ندهم».

 

در داستانی با عنوان «بخشش بیکران» در این کتاب می خوانیم: امام مجتبی(ع) گوسفند زیبایی داشت که به او علاقه نشان می داد. روزی دید گوسفند خوابیده و ناله می کند. جلوتر رفت و دید پای آن را شکسته اند. امام(ع) از غلامش پرسید «چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟» غلام گفت« من شکسته ام». حضرت فرمود «چرا چنین کردی؟» گفت« برای اینکه تو را ناراحت کنمم. امام با تبسمی دلنشین فرمود« ولی من در عوض تو را خشنود می کنم و غلام را آزاد کرد».

 

گفتنی است،کتاب «داستان هایی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)» نوشته «فرزانه حیدری» در شمارگان پنج هزار نسخه با قیمت 16 هزار تومان از سوی انتشارات بهار دلها چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

 

 

کد خبر 1166284

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha