به گزارش خبرگزاری شبستان از همدان، هشت سال جنگ تحمیلی صحنه ایثار و مقاومت بود و حماسههای شگرفی در آن رقم خورد؛ حماسههایی چون آزادسازی خرمشهر که با نثار جان و روزها مقاومت شکل گرفت.
آن روز جوانهای نو رسیده و فرماندهان جوان هم قسم شدند تا مگذارند حرف امام(ره) زمین بماند و تا آخرین قطره خون ایستادند تا از وطن دفاع کنند. مردانی بزرگ چون سردار شهید محمود شهبازی دستجردی که اگر میماند؛ حالا دست کم فرمانده نیروی زمینی سپاه بود.
او در 24 سالگی حماسه بزرگی را رقم زد که با وجود گذشت 40 سال هنوز بوی خون میدهد و شاگردهای کلاس نهج البلاغهاش نامش را با نیکی بر زبان میآورند. شهبازی نه تنها مرد رزم که استاد قرآن و نهج البلاغه بود؛ دانشگاه علم و صنعت را رها کرد تا از میهن و نظام جمهوری اسلامی دفاع کند.
او مرد روزهای سخت جنگ بود؛ یار و همراه و همسنگر حاج احمد متوسلیان. در مریوان و سرکوبی غائله کردستان نقش مهمی ایفا کرد و در سازماندهی نیروهای رزم سپاه استان همدان نقش مؤثری داشت.
بهمن 1360 با همراهی احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت، تیپ 27 محمد رسول الله(ص) را پایه گذاری کرد و خود جانشین فرماندهی تیپ شد. این یگان نظامی متشکل از نیروهای تهران و همدان اولین مأموریت خود را در عملیات فتح المبین انجام داده و سربلند شد. سپس در عملیات الی بیت المقدس با سایر یگانها برای آزادسازی خرمشهر همراه شد.
این عملیات در سه مرحله با تقدیم شهدای بسیار انجام شد و هر بار رزمندگان به خرمشهر نزدیکتر میشدند. سرانجام خرمشهر 3 خرداد 1361 از دست دشمن آزاد شد و رزمندگان و مردم که تا 5 کیلومتری شهر پیش آمده و برای ورود لحظه شماری میکردند در مسجد جامع نماز شکر خواندند.
خرمشهر آزاد شد، اما حالا جای بسیاری از رزمندگان خالی بود؛ فرماندهانی چون محمود شهبازی که درست یک قدم مانده به پیروزی پر کشید و به جشن فتح خرمشهر نرسید.
او که زاده اصفهان بود در 24 سالگی حماسه زیبایی را رقم زد و نامش برای همیشه در تاریخ مردان بزرگ ایران زمین ثبت شد. سردار سرلشکر شهید حسین همدانی، یار و همراه شهید شهبازی و حاج احمد متوسلیان بود. کتاب "سوم خردادیها" روایت داستانی حمید حسام از شهید شهبازی، شخصیت محمود را از زبان رزمندگانی چون شهید همدانی معرفی کرده است.
شانههایش میلرزید
در بخشی از این کتاب آمده است: «راه برکه را میشناخت. با زحمت از میان زمینهای خیس نخلستان عبور کرد. چشمش افتاد به لباس سبزی که رگههای شوره دور تا دورش را موج انداخته بود. لباس از شاخه یک نخل آویزان بود؛ کنار هم یکدست لباس نو خاکی رنگ و یک کوله پشتی.
کنجکاوی همدانی گل کرد. آرام آرام رفت پشت یک بوته خار، همان جا نشست و چشمش را دوخت به شهبازی که تنش را دوخته بود به آب برکه. شهبازی کنار برکه ایستاد و با یک کاسه پلاستیکی آب بر سر و بدنش ریخت. به سمت نخل آمد؛ لباسهای نو را پوشید و حنا را ریخت توی کاسه پلاستیکی.
همدانی دزدیده نگاه میکرد. با خودش گفت: «حتما باز کف پاهایش تاول زده!» اما وقتی دید شهبازی روی انگشتان دست و پاهاش حنا گذاشت؛ شوری به دلش افتاد؛ ناخواسته نیم خیز شد و عصا را زد زیر بغلش.
شهبازی کوله پشتی را باز کرد و سه کتابی را که همیشه همراهش بودند بیرون آورد. با حسرت نهج البلاغه و رساله لقاء الله امام را ورق زد. هر دو را بوسید و گذاشت توی کوله پشتی.
رو به قبله چرخید و شروع کرد به خواندن قرآن. شانههایش تکان میخورد. صدای هق هق گریه گریه او گامهای همدانی را سست کرد. داشت سوره قیامت را میخواند. همدانی محو صدای او شد. صوت دلنشین و حزین شهبازی مثل طیفی نیرومند از جاذبه مغناطیسی او را به سمت خود کشید.»
به گزارش شبستان، کتاب "سوم خردادیها" را انتشارات صریر وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سال 1386 منتشر کرده است.
سمیه مظاهری
نظر شما