مباهله از رویدادهای مهم تاریخ اسلام است

حجت الاسلام حسنلو گفت: روز ۲۴ ماه ذی‌الحجه از باشکوه‌‏ترین ماجرا‌های تاریخ اسلام به نام مباهله اتفاق افتاد این روز از اهمیت ‏خاصی برخوردار و به عنوان میراثی جاودان برای جهان اسلام به یادگار مانده است.

خبرگزاری شبستان- مشهد- مرضیه وحدت؛ گزارش مباهله اگرچه با بی مهری و سانسور نگری همانند حدیث و واقعه غدیر مورد بی مهری قرار گرفته و به جهت کتمان فضایل امیر مومنان (ع) غریب واقع شده است؛ اما به هر روی در منابع حدیثی و  تفسیر و تاریخی بیش صد کتاب مهم متقدم در منابع اسلامی و دانشمندان مسلمان؛ در منابع و مطالعات خاورشناسان و مستشرقین و نویسندگان غربی نیز مورد توجه و بحث قرار گرفته است. به مناسبت روز مباهله این خبرگزاری با حجت الاسلام امیر علی حسنلو  استاد حوزه و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه گفتگویی داشته که در ادامه می خوانید:

 

یکی از سفارش هایی که از جانب اولیا و علما به ما شده این است که وقت خود را با مجادله و بحث هدر ندهید چون در حقیقت وقتی ما وارد مجادله های طولانی می شویم عملا حال روحی مان نیز تحت تاثیر آن مجادله قرار می گیرد. در روز مباهله پیامبر (ص) چگونه رفتار کردند که این حالت پیش نیاید؟

مجادله احسن سفارش قرآن است و خطابش به پیامبر(ص) با این آیه بود: «وجادلهم بااللتی هی احسن» این دستور و فرمول درباره اهل کتاب و دیگر مخالفان بود؛ پس مطلق و هر مجادله ای نامطلوب نیست؛ جدل با علم و برای آگاهی دادن لازم است منظور از جدل مطلوب در قرآن همین است که هرکس به میزان علم و آگاهی با حفظ شرایط شرعی و حدود و منطق و انصاف آنچه درباره موضوع مورد اختلاف است، بیان کند و طرفین براساس دانائی و دانش خودشان برای روشن شدن حقیقت و پیامبراعظم (ص) درباره حضرت عیسی آنچه وحی شده بود را تبیین کرد و نمایندگان مسیحی نجران حقیقت را انکار می نمودند؛ لذا حضرت قرار مباهله گذاشت جون آنان از پذیرش حق و علم و وحی که از سوی خداوند نازل شده بود استنکاف و خودداری کردند؛ این عمل آنها انکار نبوت رسول الله (ص) بود لذا حضرت به امر خداوند قرار مباهله گذشت و آنان با دیدن صحنه و آمدن بهترین انسانهای روی زمین و هیبتی که داشتند و حالتی که رسول الله (ص) در این صحنه داشت آنان به حقیقت رسالت رسول الله پی برده و اعتراف نمودند و از مباهله منصرف و تسلیم حکومت و ولایت رسول الله و نبوتش را قبول کردند حتی اسفق اعظم  گفت اگر نبود سلطه قیصر باید دین  محمد (ص) را می پذیرفتیم.

 

این نتیجه جدالی بود که طرف مجادله از قبول حق خودداری نمود که به مباهله کشید و این رهنمود قرآن است که هرگاه مجادله احسن نتیجه نداد به مباهله باید رفت.

 

روایت های مربوط به روز مباهله تا چه اندازه در میان راویان شیعه و سنی مطرح بوده است؟

مباهله یکی از رویدادهای مهم تاریخ اسلام است، گزارش این واقعه اگرچه با بی مهری و سانسور نگری همانند حدیث و واقعه غدیر مورد بی مهری قرار گرفته و به جهت کتمان فضایل امیر مومنان (ع) غریب واقع شده است؛ اما به هر روی در منابع حدیثی و  تفسیر و تاریخی بیش صد کتاب مهم متقدم تا جائیکه بنده شمارش نمودم در این فرصت کوتاه این حدیث ذکر شده است در منابع اسلامی و دانشمندان مسلمان؛ در منابع و مطالعات خاورشناسان و مستشرقین و نویسندگان غربی نیز مورد توجه و بحث قرار گرفته است.

 

در اینجا به برخی از اسناد تاریخی و حدیثی براساس کتاب «احقاق الحق»شهید قاضی نورالله شوشتری که مرحوم  آیه الله نجفی مرعشی بر این کتاب حاشیه و آنرا تصحیح و منتشر نموده است و منابع علمای مشهور از اهل سنت که واقعه مباهله را گزارش نموده اند اشاره می شود.

 

می فرمایند: مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که «ابناءنا »در آیه 61آل عمران به حسن و حسین علیهماالسلام و «نساء نا» اشاره به فاطمه علیهاالسلام و« انفسنا» اشاره به علی علیه السلام است. در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذکر شده اند که تصریح نموده اند آیه مباهله درباره اهل بیت علیهم السلام نازل شده است؛ ازجمله: مسلم بن حجاج نیشابوری" صاحب " صحیح" معروف که از کتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است و احمد بن حنبل" در کتاب " مسند".

 

گاهی تاریخ اسلام شخصیت های بسیار منفی و در حقیقت تاریک چاره ای جز اعتراف در برابر حقانیت اهل بیت علیهم السلام از جمله امیرالمومنین (ع) نداشته اند. اگر ممکن است به مناسبت روز مباهله به یکی از این موارد اشاره کنید؟

همین مباهله و حدیث غدیر و فضایل امیر مومنان (ع) از مصادیق بارز این قضیه است که بسیاری از دشمنان اهل بیت (ع) نتوانسته اند آنرا کتمان کنند. مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیج خود نقل کرده که معاویه بن ابی سفیان، سعد بن ابی وقاص را خواست و گفت: چه چیز تو را مانع شده که سبّ کنی ابو تراب را؟ ‏گفت: سه فضیلت را رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره علی علیه السلام بیان داشته که با وجود آن ها هرگز علی علیه السلام را ‏سبّ نخواهم کرد، و اگر یکی از آن ها برای من بود از شترهای گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامی که این آیه نازل شد: { ‏فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ }رسول خدا صلی الله علیه وآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواست و عرض کرد ‏‏«بار خدایا! اینان اهل من هستند.»‏

 

معاویه و عمرو عاص هردو دشمن علی بودند و اهل بیت او ولی معاویه هم نمی توانست فضایل علی را کتمان کند روزی در مجلس خود گفت هرکس علی را آنگونه که هست وصف کند این سکه طلا جایزه اوست؛ خیلی از اطرافیانش بودند امام عمرو عاص شعری سرود در وصف حضرت، در حالی که هردو سخت ترین دشمن حضرت بودند که مضمون شعر این گونه است: «به وسیله خاندان محمّد صلی الله علیه و آله راه خیر و صواب شناخته شده و در خانه های آنها کتاب قرآن نازل گشته، آنها حجّت خدا بر همه خلق اند، این معنا بوجود آنها و جدّ بزرگوارشان ثابت گشته و جای هیچ شک و ریبی نیست، بخصوص ابوالحسن علی علیه السلام که مبارزه و جهاد او در جنگ به مرتبه ای بود که همه دشمنان به ترس و وحشت می افتادند، طعام شمشیرهای او دشمنان و شراب آن ریزش خون گردنهای آنها بود و ضربت او همانند بیعتش در خمّ غدیر به امر خدا بود که گره گاههای آن، گردنهای مردم بود، علی علیه السلام درّ گرانمایه و طلای یک دست است و حال آنکه سایر مردم در جنب او به منزله خاک اند، او شب هنگام در محراب عبادت به پیشگاه خدا، سخت گریان و هنگام شدّت جنگ با دشمنان، خندان بود، او نبأ عظیم و کشتی نوح و باب اللّه است و سخن تمام».

 

طبرسی نیز می‌گوید: در دوره خلافت خلیفه اول راهبی مسیحی به مدینه آمد و وارد مسجد شد. سؤالاتی از خلیفه اول و دوم و حاضرین کرد که هیچ کس نتوانستند جواب دهند، در این زمان امام علی(ع) وارد مسجد شد و سلمان آن راهب را به سوی آن حضرت راهنمایی کرد. راهب از آن حضرت پرسید: ای جوان اسمت چیست؟ حضرت فرمود: اسم من نزد قوم یهود الیا نزد مسیحیان ایلیا، نزد پدرم علی و نزد مادرم حیدر می‌باشد، راهب نیز گفت: همانا اسم تو را در تورات و انجیل به آن‌چه گفتی یافته‌ام. شخصیت علی (ع) اینگونه بود که دوست و دشمن عاشقش بودند معاویه به هرکس از یاران نزدیک علی  دست پیدا می کرد از او می خواست که علی را برایش توصیف کند؛ وقتی عدی بن حاتم علی را وصف کرد اشک از چشمان معاویه سرازیز شد.

 

پس از شهادت امام حسن(ع)، یعنی در دوران قدرت معاویة بن ابی سفیان، روزی عدی به نزد معاویه رفت، معاویه خواست احساسات عدی را علیه امیر مؤمنان تحریک کند تا شاید بتواند از علاقه‌اش به آن حضرت بکاهد. معاویه از او پرسید: طریف و طارف و طرفه (پسرانت) چه شدند؟ عدی: در صفین در رکاب علی بن ابی طالب کشته شدند". معاویه: علی بن ابی طالب با تو به انصاف رفتار نکرد که پسران تو را به میدان فرستاد و آنها کشته شدند اما فرزندان خود را نگه داشت". عدی: "نه، چنین نیست؛ بلکه من با او به انصاف رفتار نکردم که او کشته شد و من باقی ماندم". معاویه: "علی را برایم وصف کن که او را چگونه دیدی؟" عدی: "اگر ممکن است از این مرحله بگذر" معاویه: "نه، ممکن نیست بلکه باید او را وصف کنی".

 

عدی گفت: "به خدا قسم او مردی دوراندیش و نیرومند و گفتارش عادلانه بود و قضاوتش با حقیقت هماهنگ بود و علم و حکمت از همه جوانبش تراوش می‌کرد. از دنیا و تجملاتش وحشت داشت اما به شب و تاریکی‌های آن انس می‌ورزید. به خدا سوگند که اشکی فراوان و اندیشه‌ای طولانی داشت؛ در تنهایی نفس خود را سرزنش می‌کرد و از او حساب می‌کشید و بر گذشته تأسف می‌خورد. لباس کم و خوراک زبر و خشن را دوست می‌داشت و در میان مردم با دیگران فرقی نداشت.

 

از هرچه می‌پرسیدیم پاسخ می‌داد و با اینکه به طور کامل ما را به خود نزدیک می‌ساخت، از هیبت او قدرت سخن گفتن نداشتیم و به سبب آن ممکن نبود به صورتش نگاه کنیم. هرگاه تبسم می‌کرد گویا از رشته مروارید پرده برمی‌داشت. دین داران را بزرگ می‌داشت و با بیچارگان دوستی می‌کرد و در حکومتش به زورمندان ستم نمی‌شد و ضعفا از دادگری‌اش نا امید نبودند. به خدا قسم، در نیمه شبی که تاریکی همه جا را گرفته و ستارگان غروب کرده بودند، علی(ع) را در محراب عبادت دیدم که اشک مانند مروارید ایرانی از دیدگانش بر گونه‌هایش می‌بارد و چون مارگزیده به خود می‌پیچد و همانند شخص داغ دیده‌ای گریه می‌کند، گویا الان ناله‌هایش در گوشم طنین انداخته که می‌گفت: ای دنیا، از چه به من رو آورده‌ای؟ از من دور شو و غیر مرا فریب ده که من صید تو نیستم و نمی‌توانی مرا به دام بیندازی، من تو را سه طلاقه کردم و جای بازگشت نمانده، زیرا زندگی با تو بی ارزش است اما خطر بزرگی دربرداری؛ آه از کمی توشه و دوری راه و تنهایی.

 

چون سخن عدی به این جا رسید، اشک از دیدگان معاویه جاری شد و با آستین چشمان خود را پاک کرد و گفت: خدا ابو الحسن را رحمت کند که این چنین بود. سپس پرسید: عدی! با این وصف در فراقش چگونه شکیبایی می‌کنی؟ گفت: "مانند زنی که بچه‌ای را در دامنش سربریده‌اند که هرگز اشکش خشک نشود و اندوهش پایان نپذیرد".

 

عمر وابوبکر که بر مسند خلافت تکیه زدند هر دو بارها اقرار کردند که اگر علی نبود ما هلاک می شدیم  این در کتاب های معتبر اهل سنت هست . لولا علی لهلک ابو بکر ولولا علی لهلک عمر ؛ اینها همه اعتراف است به حقانیت راه امیر مومنان لذا همه پویندگان حقیقت فارغ از تعصب به راه علی (ع) و اهل بیتش برسند تا  سعادت دنیا و آخرتشان تامین شود.

انتهای پیام/

 

 

کد خبر 1198992

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha