روز اول؛ سفیر امام حسین (ع) «مسلم بن عقیل»

شب اول ماه محرم به خاطر رشادت ها و مظلومیت مسلم بن عقیل (ع) نماینده و سفیر امام حسین (ع) که از سوی آن حضرت، برای بررسی اوضاع کوفه راهی این شهر شد به نام مسلم بن عقیل (ع) نامگذاری شده است.

خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی: هر یک از شب‌های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت‌ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضه آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.

 

شب اول ماه محرم به خاطر رشادت ها و مظلومیت مسلم بن عقیل (ع) نماینده و سفیر امام حسین (ع) که از سوی آن حضرت، برای بررسی اوضاع کوفه راهی این شهر شد به نام مسلم بن عقیل (ع) نامگذاری شده است.

 

نسب مسلم بن عقیل

مسلم بن عقیل فرزند عقیل بن ابی‌طالب، پسر عموی حسین بن علی، برادرزاده علی بن ابی‌طالب و سفیر حسین بن علی در کوفه در هنگام قیام عاشورا برای بررسی اوضاع و بیعت گرفتن از مردم بود. خانواده‌ای که مسلم در آن رشد یافت صاحب علم بود. کتب تاریخی زمان مشخصی برای ولادت او ذکر نمی‌نمایند، اما قرائن موجود، ولادت او را در بین سال‌های ۷ تا ۱۲ هجری اثبات می‌کند؛ یعنی در هنگام شهادت بین ۴۸ تا ۵۲ سال داشته‌ است.

 

از آغاز کودکی، در میان جوانان بنی‌هاشم بخصوص در کنار حسن بن علی و حسین بن علی بزرگ شد. مسلم بن عقیل پس از ورود به دوران جوانى با رقیه و به قولى ام کلثوم ، دختر على علیه السلام، پیوند زناشویى بست.  ابن قتیبة ثمرۀ این ازدواج را دو پسر به نام‌هاى عبدالله و على دانسته است.

 

دربارۀ شمار و نام فرزندان مسلم اختلاف نظر وجود دارد. مورخان، عبدالعزیز، ابراهیم، احمد، جعفر، مسلم، عون، عبدالرحمن، محمد و حمیده را نیز در شمار فرزندان مسلم آورده‌اند.   بر این اساس وى احتمالا همسران دیگرى نیز اختیار کرده بود. مورخان و نسب شناسان معتقدند که نسل مسلم پایدار نماند و منقرض گردید؛ و همه فرزندان او در کربلا و کوفه به شهادت رسیدند.

 

مسلم بن عقیل با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پیوند نَسَبى داشت، اما پس از آن که افتخار یافت داماد امیرمؤمنان علیه السلام شود، این پیوند مستحکم‌تر گشت و بر موقعیت او افزوده شد.

 

مسلم بن عقیل، پس از شهادت امیرمؤمنان على علیه السلام، سربازى فرمانبردار در خدمت امام حسن مجتبى علیه السلام بود و در دوران ۱۰ ساله امامت آن حضرت، در جهت اهداف متعالى اهل بیت علیهم‌السلام، ایفاى نقش می‌‌کرد.

 

حرکت مسلم به سمت کوفه

امام حسین علیه السّلام در پاسخ به دعوتنامه هاى مکرّر شیعیان و سران کوفه، مسلم را فرا خواند و در نامه‌اى براى مردم کوفه چنین نوشت: «من برادر، پسر عمو و مطمئن‌ترین فرد خانواده‌ام را به سوى شما فرستادم و به وى دستور دادم تا نظر برگزیدگان و خردمندان شما را براى من بنویسد. پس، با پسر عموى من بیعت کنید و او را تنها نگذارید». سپس نامه را به مسلم داد و فرمود: «من تو را به کوفه مى‌فرستم، خداوند هر آنچه را که مورد رضا و علاقۀ اوست براى تو مقدّر خواهد کرد و من امیدوارم که با تو در مرتبۀ شهدا قرار گیریم، پس بر تقدیر پروردگار خشنود باش.» نیز فرمود: «هر گاه به کوفه رسیدى نزد مطمئن‌ترین فرد منزل کن، از خاندان ابوسفیان بر حذر باش و مردم را به اطاعت من فرا خوان. اگر مردم را بر بیعت با من ثابت قدم یافتى بى‌درنگ مرا آگاه ساز تا طبق آن عمل کنم. در غیر این صورت با سرعت باز گرد.» همچنین او را به تقوا، مدارا با مردم و کتمان مأموریت خود سفارش فرمود. پس او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند و یکدیگر را وداع گفتند.

 

مسلم بن عقیل، در نیمۀ ماه رمضان سال  ۶٠  هجرى مخفیانه به سمت مدینه حرکت کرد. قیس بن مسهر صیداوى، عبدالرحمن بن الکدن اَرحبى و عمارة بن عبید سلولى نیز او را در این سفر همراهى مى‌کردند. چون به مدینه رسیدند مسلم به مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله رفت و دو رکعت نماز گزارد. سپس در دل شب نزد خویشاوندان خود رفت و آنان را وداع گفت.

 

پس از آن دو نفر راهنما از مردان قبیله قیس عیلان برگزید تا آنها را از بیراهه حرکت دهند و تا کوفه همراهى کنند. آنها شبانه به سمت کوفه حرکت کردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگى هلاک گردیدند و مسلم و همراهان به سختى خود را به نزدیکى کوفه رساندند. مسلم به وسیله قیس بن مسهر نامه‌اى براى امام حسین علیه السلام فرستاد و آن حضرت را از رویداد مذکور آگاه و از ایشان براى ادامۀ مسیر کسب تکلیف کرد . سپس به سمت کوفه حرکت کرد و در پنجم شوّال   وارد شهر شد و در خانۀ مختار ثقفی استقرار یافت.

 

مسلم بن عقیل در کوفه

مسلم در کوفه به تلاش ‍وسیعى براى دعوت مردم به بیعت با امام پرداخت. آن زمان والى کوفه نعمان بن بشیر بود. چون خبر بیعت مردم با مسلم بن عقیل به او رسید، به مسجد رفت و مردم را از فتنه انگیزى، ایجاد تفرقه و خون ریزى و مخالفت با یزید بر حذر داشت. ولى عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمى، از هم پیمانان بنى امیه، برخاست و او را به ضعف و ناتوانى متهم ساخت. سپس نامه‌اى به یزید نوشت و او را از وقایع کوفه آگاه کرد. یزید نیز با مشورت سرجون، غلام معاویه، عبیدالله بن زیاد را روانۀ کوفه ساخت و امارت آن شهر را بدو سپرد. همچنین به وى فرمان داد تا مسلم را بجوید و هر گاه او را یافت به قتل برساند و سرش را براى او بفرستد.

 

پس از ورود ابن زیاد به شهر و انتشار سخنان تهدیدآمیز وى، مسلم شبانه از خانۀ سالم بن مسیب به خانۀ هانى بن عروه نقل مکان کرد. از این پس کوفیان براى بیعت با مسلم به منزل هانى مى‌رفتند. مسلم تصمیم گرفت بر ضدّ ابن زیاد قیام کند، ولى هانى گفت: تعجیل روا مدار. مسلم بار دیگر به وسیلۀ عابس بن ابى شبیب براى امام حسین علیه السلام نامه‌اى نوشت و گفت: فرستاده به اهل خود دروع نمى‌گوید، ۱۸ هزار   نفر از مردم کوفه با من بیعت کرده‌اند، هر گاه نامه‌ام را دریافت کردى به سرعت حرکت کن، همۀ مردم با تو هستند و در دل هیچ رغبتى به خاندان معاویه ندارند». این نامه،  ٢٧  روز پیش از شهادت مسلم بن عقیل در اواخر ذیقعده  به دست امام حسین علیه السلام رسید.

 

اما وضع کوفه پس از ارسال نامه مسلم به امام دگرگون گشت. «عبیدالله بن زیاد» که با مأموریت سرکوب و قلع و قمع نهضت وارد کوفه شده بود، عده‌اى را با تطمیع، از دور و بر مسلم پراکنده ساخت. و به کمک یک جاسوس به نام معقل محل اختفاى مسلم را که منزل هانی بود، شناسایى کرد.

 

هانى را به دارالاماره احضار کردند و پس از بازخواستى تند و خشن، او را مظلومانه به زندان افکندند تا بعداً درباره‌اش تصمیم بگیرند. نیروهاى ابن زیاد، در فکر حمله به خانه هانى و دستگیرى مسلم بن عقیل بودند که وى مصمم شد زمان قیام را جلو بیندازد. با نیروهایش که به چهارهزار نفر می‌‌رسیدند، خروج کرد و با آرایش آن‌ها، دستور حمله به طرف قصر «ابن زیاد» داد. ابن زیاد، شرایط را «فوق‌العاده» اعلام کرد و در داخل قصر پناه گرفت و به فکر دفاع از خود برآمد.

 

بعد از اندک زمانى، ابن زیاد با بکار بستن شیوه‌هاى ارعاب، تهدید، فریب و بهره‌گیرى از رؤساى قبایل و چهره‌هاى سرشناس و نیز ایجاد وحشت در دل مردم، توانست بر اوضاع مسلط شود و مردم را از گرد مسلم بن عقیل پراکنده سازد و کار به جایى رسید که در واپسین شبِ حضور مسلم در کوفه، پس از اقامه نماز جماعت، وقتى او خواست از مسجد بیرون برود، مشاهده نمود تنها مانده و هر کس براى حفظ جان خویش به خانه خود رفته است. حتى یک نفر هم همراهش نبود که او را به جایى راهنمایى کند. خانه هانى هم که ناامن بود و خود هانى هم حضور نداشت تا با هوادارانش از مسلم دفاع کند، وى در زندان بود و بعد از مسلم، او را نیز به شهادت رساندند.

 

پناه بردن مسلم به خانه طوعه

داستان غریبى مسلم بن عقیل و تنها ماندنش در کوفه، ماجراى تلخ و غم‌انگیزى است. پناه‌بردن او به خانه زنى شیعه به نام «طوعه» که وقتى او را شناخت، به خانه‌اش راه داد و از وى پذیرایى کرد، مشهور است.

 

آن زن فداکار، به وظیفه خویش در مقابل نماینده امام حسین علیه السلام به خوبى عمل کرد و در خدمت به مسلم هیچ کوتاهى نکرد. مسلم بن عقیل، همه آن شب را - که شب آخر عمرش بود - به تهجد و عبادت گذراند. وقتى پسر طوعه که از هواداران ابن زیاد بود، به خانه آمد و ماجرا را فهمید، صبح زود به دارالاماره رفت و گزارش داد. وقتى خبر به گوش ابن زیاد رسید، ۶۰ یا ۷۰ و به قولى ۳۰۰ تن از سربازان ویژۀ  خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفاى مسلم کرد. مسلم چون از محاصره خانه مطلع شد از خانه بیرون آمد و یک تنه با انبوه سپاه دشمن که محاصره‌اش کرده بودند، به نبرد پرداخت و شجاعانه جنگید. در هنگام نبرد، در شعر و رجزى خطاب به خودش چنین می‌‌گفت: «این مرگ است، هر چه می‌‌خواهى بکن، بى‌شک جام مرگ را خواهى نوشید. براى فرمان خدا شکیبا باش، که حکم خداوند در میان بندگان جارى است...».

 

نیروهاى کمکى براى پشتیبانى گروه مهاجم به سمت مسلم بن عقیل آمدند، ولى او مردانه با همه آنان می‌‌جنگید و آماده بود تا پاى جان و تا آخرین قطره خون مقاومت کند. باز هم شعر و رجز می‌‌خواند، با این مضامین که: «سوگند خورده‌ام که جز آزادمرد کشته نشوم، هر چند که مرگ را چیز ناخوش‌آیندى ببینم. بیم آن دارم که به من دروغ گفته، یا فریبم داده باشند. بالاخره این آب خنک، با آب گرم دریاى تلخ در می‌‌آمیزد. پراکندگى خاطر را بزداى، با تمرکز و استقرار به جنگ، که هر کس این روز سخت را ملاقات خواهد کرد». سرانجام با نیرنگ مأموران، مسلم را داخل یک گودال انداختند و از هر طرف بر سر او شمشیر زدند و دستگیرش کردند.

 

شهادت مسلم

مسلم را به قصر ابن زیاد بردند. او هنگام ورود به قصر، سلام نکرد زیرا ابن زیاد را به رسمیت نمی‌‌شناخت. برخوردها و گفتگوهاى تندى میان این اسیر آزاده و حاکم سنگدل کوفه گذشت. هر چه ابن زیاد می‌‌گفت، مسلم جوابى کوبنده به او می‌‌داد. به ناچار ابن زیاد دستور داد او را بکشند.

 

مسلم بن عقیل را به بالاى دارالاماره بردند، و در حالى که ذکر و تکبیر می‌‌گفت و بر خاندان پیامبر درود می‌‌فرستاد، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. شهادت او در روز عرفه، نهم ذی الحجه سال شصت هجرى بود. زمانى خبر شهادت مسلم بن عقیل به سیدالشهدا علیه السلام رسید که وى از مکه بیرون آمده و در راه کوفه بود. آن حضرت طى سخنانى و از جمله درباره مسلم بن عقیل، این شهید سرافراز، چنین فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند، او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا کرد و آن چه بر دوش ماست، باقى مانده است». سپس فرزندان او را که در کاروان حسینى بودند، مورد تفقد قرار داد و دست محبت بر سر دخترش کشید.

 

سر مسلم را همراه سر هانى نزد یزید فرستادند. قبر مسلم در کوفه و متصّل به مسجد کوفه است. قبر هانى و مختار هم نزدیک قبر اوست. محدّث قمى پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامه اى براى حضرت مسلم نقل کرده است، با این شروع: (الحَمدُلِلّهِ المَلِک الحَقِّ المُبین ...).

برگرفته از دانشنامه اسلامی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کد خبر 1200970

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha