« ایستگاه شهروند »  ایستگاهی که فلسفه وجودیش خدمت به مردم است

کار ماکت تقریبا در حال تمام شدن است، به ساعتش نگاهی می اندازد و چادرش را از دور کمر باز کرده و روی سرش مرتب می کند، می گوید هنوز سماورمان آماده نیست تا چایی برایت بریزم....

خبرگزاری شبستان_گیلان، نوشین کریمی؛ هر ساله با فرا رسیدن ماه محرم، سیاه پوش کردن درب خانه‌ها، پخت غذا و نذری دادن و برپایی ایستگاه‌های صلواتی و... برای زنده نگه‌داشتن و بزرگداشت شعائر نهضت حسینی انجام می شود و هر کس می‌کوشد تا در حد توان خود قدمی در این راه بر دارد.

 

مثل اینکه یکی دلش با سفر رفتن خوش می شود و یکی دلش با ماندن، یکی می ماند و غذا تهیه می کند و یکی جارو بر می‌دارد و کوچه و خیابان را پشت سرت تمیز می کند...

 

یکی لباس روشن می پوشد و صدای آهنگ "حسین حسین"  ماشینش را بلند می کند و یکی هم عصا به دست، نرم نرمک خودش را می رساند پای هیاتی که چند تا جوان چند سالی است با کمترین های خودشان، بزرگ ترین اتفاق را برای ماندگاری دین شان رقم می زنند.


نقل این حرف ها نیست و چرایی کار را فقط صاحب کار می‌داند و بس.

 

 

با دوستم که سراسیمه است از آستانه اشرفیه برای رسیدن به کیاشهر به راه می افتیم، با خودش چند پلاستیک خرت و پرت دارد. نفس نفس می زند و می گوید. خدا کند دیر نرسیم. همیشه پر از ایده و خلاقیت است.


گویا به موقع رسیده است، دست تنها چادرش را دور کمر می بندد، از داخل پلاستیک هایی که به همراه آورده مقداری مقوا، کاغذ، چسب و پرچم و طناب... خالی می کند روی زمین. ابتدا نوشته ای را سردرب ایستگاه می چسباند که رویش نوشته «فلسفه وجودی ما خدمت به مردم است».


می رود گوشه ای که کاه و گل هست آنها را با آب نرم می کند و ملات می‌گیرد و شروع می کند درست کردن ماکت از صحرای کربلا.

 


یه گوشه را خیمه میزند و یه گوشه را گهواره می گذارد و یه قسمت را تل زینبیه می سازد، فرات هم که باید پر آب باشد روبروی خیمه های اربابمان حسین(ع).
در حین انجام کار برایم تعریف می کند که چگونه اتفاقی چند سال پیش با جوانانی آشنا شده که دست تنها تصمیم گرفته بودند اینجا، روبروی میدان شهدای کیاشهر ایستگاه صلواتی برپا کنند...
گفت: وقتی دشمنان سعی در کم رنگ کردن شور و شوق برنامه های دینی و اسلامی دارند و با شبهه افکنی در مورد آیین های مذهبی تردید را به جان نسل ها می اندازند عزم چند جوان امروزی و تحصیل کرده برای برپایی چنین آدابی در محرم، ستودنی است.

اکبری با بیان اینکه بعد از دوسالی که بخاطر شیوع کرونا نتوانسته بودیم در خدمت مردم باشیم خوشحالیم که، امسال دوباره این ایستگاه می تواند از عاشقان حسینی پذیرایی کند.

وی بیان کرد: این ایستگاه با عنوان «شهروند» از سال 96 بدون استفاده از کمک های دولتی برپا شده است و با کمک های مردمی به صورت خودجوش اداره می شود.

 

 

اکبری از استقبال کودکان و خانواده هایشان از این ایستگاه که به صورت نمایشگاهی کوچک روایتگر قیام عاشورا است حرف زد و اضافه کرد: همینکه کودکان می بینند و کنجکاو می شوند و هزاران سوال در ذهنشان نقش می بندد بدون شک در پی جواب هم خواهند رفت و با مطالعه و تحقیق، درک بیشتری از فلسفه قیام امام حسین(ع) کسب خواهند کرد.

 

 

کار ماکت تقریبا در حال تمام شدن است، به ساعتش نگاهی می اندازد و چادرش را از دور کمر باز کرده و روی سرش مرتب می کند، می گوید هنوز سماورمان آماده نیست تا چایی برایت بریزم. هنوز چیزی در جواب تعارفش نگفته بودم که «علی حسن نژاد» و «بهادر برقی» از بانیان ایستگاه شهروند کیاشهر به سمت ما آمدند، سلام و احوالپرسی کردند و حسن نژاد با استناد به فرمایش مقام معظم رهبری که فرموده اند «فلسفه وجودی ما خدمت به مردم است» اظهار کرد: برای همین این فرمایش سرلوحه کار ما در ایستگاه شهروند است و آنرا بر سردرب ایستگاه قرار داده ایم تا هم خود و نیز همه اقشار که در برابر مردم مسئول هستند به خود بیایند تا خدمت به مردم را در اولویت کار خویش قرار دهند.

برقی نیز با تاکید بر اینکه امر به معروف و نهی از منکر به صورت عملی تاثیر پذیرتر است، افزود: تا کنون باتوجه به درس پذیری از ماهیت قیام امام حسین(ع) سعی کرده ایم در حدتوان مظلومیت امام حسین(ع) و یاران شهیدشان را هرچند جزئی به تصویر بکشیم.

آنها با بیان اینکه ما نسبت به مردم و شهرمان مسئول هستیم گفتند: ما حتی همزمان با پذیرایی از مردم اجازه ریختن زباله در ایستگاه و اطراف آنرا نمی دهیم و بلافاصله زباله ها را جمع آوری می کنیم.

پس از صحبتی کوتاه، وسایلی که دستشان بود را تحویلمان دادند و گفتند اینها از سال قبل از کرونا باقی مانده. یکی یکی گره پلاستیک ها را که باز کردیم مقداری چایی و قند و پرده های محرم بودند.

 

هنوز چایی عطر خودش را داشت و با اینکه قند در پلاستیک بود، حتی یک دانه مورچه هم در لابه لای قندها دیده نمی شد. پرده های مشکی اما بخاطر نم رطوبت و باران خوردگی پاره و مندرس شده بودند و جالب تر اینکه هر کجا نام سیدالشهدا نوشته شده بود بی عیب مانده بود....

انگار در مجلس روضه نشسته بودیم و بی امان اشک بود که می بارید به پهنای صورتمان.

وقتی کار برای خودت نباشد و پای اهل بیت(ع) در میان باشد، حتما یک برکت و فضای معنوی موج می‌زند که باید شکرگزار این توجه خدای رحمان به خودمان و زندگی‌مان باشیم.

توی ۱٠روز گذشته ایستگاه شهروند مانند همه ایستگاه  های صلواتی دیگر با چای، شربت و نذرواتی که مردم می آوردند عصرها ایستگاهش را از مغرب تا 12شب باز می کرد تا با پذیرایی از مردم آنان را راهی هیات ها و مساجد کند.

 

 

رسمی که هر ساله عشق و ارادت به اهل بیت(ع) را بیشتر و بیشتر به خصوص در دهه اول محرم به دنیا نشان می‌دهد.
عزادارى براى اباعبدالله(ع) یک عزادارى معمولى نیست؛ بلکه تبدیل به فرهنگ فراگیر شده است. وقتى تبدیل به فرهنگ شد، دیگر زمان و مکان نمى‌شناسد، از این رو تا نسیم محرّم به مشام جان می‌‌‌وزد خودجوش پوشیدن لباس عزا و سیاه پوش کردن کوچه و خیابان‌ها و مساجد و تکیه ها شروع و هر ساله بر این ایستگاه ها افزوده می شود.

کد خبر 1203694

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha