به گزارش خبرگزاری شبستان از ارومیه، امروز همان روزی است که حضرت زینب نگهبان حرم می شود و تا صبح بر در خیمه ها می ایستد تا زن و بچه های آواره شهدای کربلا راحت بخوابند.
دیشب همان شبی بود که مادر حضرت علی اصغر(ع) تا صبح ناله کرد و آب را هم به فریاد واداشت.
از آن روز بیش از هزار و 400 سال می گذر اما گویا هنوز صدای ناله های رباب و فریاد های حضرت زینب(س) در دشت کربلا به گوش می رسد.
شاید کربلا و واقعه عاشورا را به اندازه تمام سال های زندگیمان شنیده ایم، اما سوال اینجاست که واقعا به درک عاشورا و فهم کربلا رسیده ایم؟!
یادم می آید سال ها پیش در یک سخنرانی در روز قبل تاسوعای حسینی، روحانی مسجد مان جمله زیبایی گفت که امروز بعد از گذشت غریب به 15 سال همچنان در ذهنم سوت می کشد.
آن روز ها ظرف های یکبار مصرف تازه به بازار آمده بود و هر کس نذری های خود را در ظرف های یکبار مصرف می داد عجیب باکلاس بود و در خانه آنها قیامت بپا می شد و گویا آن غذا ها خوشمزه تر بودند.
امام جماعت مسجد ما گفت: کاش بجای شور حسینی، شعور حسینی داشتیم!
روحانی سالخورده مسجد ما که هر چه فکر میکنم و سوال میکنم کسی نامش را به خاطر ندارد، بالای منبر گریه کرد و گفت: امام حسین (ع) به کربلا رفت با اینکه می دانست تمام یارانش شهید خواهند شد و اهل بیتش اسیر، ولی برای احیای حق رفت، رفت تا حقی از مسلمانان ضایع نشود.
تک تک حرف هایش را خوب به یاد دارم، آنروز ها تازه خبرنگار شده بودم و میخواستم بهتر و خوب تر بنویسم، ادامه داد: امام حسین(ع) در شب تاسوعا به همه یاران خود گفت که اگر میدانید حق الناسی به گردن دارید برگردید که شهادت در کربلا باعث نمی شود که آن حق در نظر خدا پاک شود.
به لیوان پلاستیکی که در مسجد رها شده بود اشاره کرد و گفت: این لیوان ها را زمین نیاندازید که حق الناس است و برای برداشتن آن یک مرد باید تمام قد در برابر کودک خردسال شما خم شود، قامت پدرها را برای تشریفات و دنیا طلبی ها خم نکنید.
به اینجا که رسید دیگر های های گریه می کرد، قسمت خواهران مسجد ما طبقه بالا بود که با پارچه ای پوشانده شده بود، آرام از کنار پرده نگاه کردم و دیدم اشک به اندازه صورتش جاریسیت.
شاید آنروز ها دقیق ندانستم که چی می گوید، اما این ۲ روز گذشته که تاسوعا و عاشورا را پشت سر گذاشتیم دیدم که 15 سال پیش آن روحانی برای امروز ما می گریست.
گویا انفجاری در شهر رخ داده است و همه جا بهم ریخته و آشفته شده است.
در مسیر می دیم که پاکبانان از ساعت های ابتدای روز شهر را جارو می کنند.
شهر خوب را دو دستی تقدیم نمی کنند، شهر خوب را شهروندان خوب و فهیم ساخته و سالم نگاه می دارند و گلدان های کنار خیابان را به عنوان چهارپایه نپنداشته و گل های زنده را برای دیدن دسته های عزاداری که شندین نوایش هم کفایت می کند له نمی کنند.
روز به روز از حق فاصله گرفته ایم و امروز کمتر کسی می داند که امام حسین و 72 تن از یارانش چرا شهید شدند و این همه ظلم برای بی آبی نبود.
کنار زنجیرزن جوانی که کنار خیابان خسته نشسته است می روم، سلام کرده و نام و سنش را جویا می شوم: محسن هستم و 25 سال سن دارم.
میپرسم می دانی امام حسین(ع) و یارانش چرا شهید شدند: تفکر کوتاهی کرده و می گوید چون یزید آب را بر آنان بست و جنگ شد و امام ما را شهید کردند.
دوباره می پرسم: مگر امام حسین می دانست که آب را بر او خواهند بست و برای جنگ به آنجا رفته بود؟
سکوت می کند و با اندوهی عجیب می گوید: نمی دانم!
سوال اینجاست: ریش سفیدان مساجد که از هفته ها قبل عاشورا به فکر اجاره بلندگوها و خرید طبل های بزرگ و گوش خراش هستید و مترها پارچه سیاه میخرید و لباس ست برای مسجد می دوزید، چرا جوان مسجد تو نمی داند امام حسین(ع) چرا به نینوا رفته بود؟!
اگر ریش سفیدان به جای شور حسینی، شعور حسینی را تبلیغ می کردند امروز نه شهر به سطل آشغال تبدیل می شد و نه جوانی از عاشورا فقط بی آب را می دانست.
کمی تاریخ بخوانیم، تمام عاشورا جنگ نبود، تمام مظلومیت حسین(ع) تشنگی نبود، اما متاسفانه باز هم درگیر ظواهر شده ایم و یادمان رفته است که امام حسین(ع) اصلا قصد جنگ نداشت و هیچ کس با تمام خانواده اش به جنگ نمی رود؛ ولی ما از فرهنگ عاشورا آنقدر فاصله گرفته ایم که یادمان رفته است امام ما چرا شهید شد.
کجای قافله دنیا گرفتار شده ایم که دیگر جوانان و نوجوانان و کودکان ما حضرت ابوالفضل(ع) را جنگجویی برای مشکی آب می شناسند.
اگر همه ما فلسفه عاشو را ملاک زندگی خود می کردیم، می دانستیم که امام حسین(ع) برای احقاق امر به معروف و نهی از منکر، برای حق الناس، برای نفی دنیا طلبی، برای رفع فساد موجود، برای احقایق غیرت دینی شهید شد نه برای جرعه ای آب!
رهبر فرزانه انقلاب میگوید: «چه اتفاقی افتاد؟ و چطور شد که امام حسین(ع) را با آن شخصیت و عزت و آن همه اصحاب و ارادتمندان در نقاط مختلف دنیای اسلام، با آن وضع فجیع محاصره کردند و نه فقط خودش بلکه همه مردانشان و حتی طفل ۶ ماهه اش را قتل عام کردند و زن و بچه اش را اسیر کردند. قضیه چه بود؟
عبرت این است؛ وقتی رواج دنیا طلبی و فساد، غیرت دینی را از بین ببرد و پیروان حق به سرنوشت دنیای اسلام بی تفاوت شوند، چنین اتفاقی می افتد»
خوشا بحال ما که رهبری اینچنین فرزانه داریم اما در دسته های عزاداری روز به روز به سمت تشریفات و دنیا طلبی رهسپاریم و بدعت های عجیب و غریب را در مراسم های عزاداری وارد کرده ایم و غرق در حاشیه ها دست و پا می زنیم و بعد گلایه می کنیم که چرا حاجت روا نمی شویم.
بزرگ ترین بدعتی که در دسته های عزاداری وارد شده است، همین طبل های بزرگ و گوش خراش است.
در تاریخ آمده است که سپاهیان یزید، ظهر عاشورا برای ترساندن بچه ها و غارت خیمه ها در صحرای کربلا طبل می زدند ، اسب های رم کرده بر روی شهیدان می تاختند و امروز ما با همان طبل ها عزاداری می کنیم.
دیشب خیابان های شهر من پر از حق الناس بود، نه دیشب بلکه امروز ۱۱ شبانه روز است که حق الناس ضایع می شود و هیچ ریش سفیدی در برابر آن قد علم نمی کند.
خیمه های صلواتی که سد معبر کرده اند و با ایجاد ترافیک سنگین ممکن است باعث مرگ یک بیمار گرفتار شده در این ترافیک شوند.
لیوان های یکبار مصرفی که در خیابان ها بلا تکلیف رها شدده اند و پاکبانی که با آه و ناله از درد کمر زیر لب یاحسین گویان آن را بر می دارند و می گوید نوکری حسین(ع) می کنم ولی دخترش شب تا صبح برای درد کمر پدرش اشک می ریزد.
امسال هم گذشت و بار دیگر عاشورایی دیگر را پشت سر گذاشتیم، امیدوارم که سال بعد با شعور حسینی به سوگ مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش بنشینیم و شام غریبان با دل هایی خالی از کینه و نفرت و بدون حق الناسی بر گردن در کنار حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب(س) باشیم.
گزارش: زیبا کیومرثی
نظر شما