به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، اولین مراسم سالگرد مرحوم علامه محمدرضا حکیمی با حضور رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی، حجت الاسلام محمدتقی سبحانی، جلال رفیع، سیدعباس صالحی نماینده ولی فقیه در مؤسسه اطلاعات،حجت الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی پژوهشگر و پیشکسوت انقلابی، دکتر احسان شریعتی و جمعی دیگر از اساتید یکشنبه ۳۰ مرداد ماه برگزار شد.
صالحی در ابتدای این نشست گفت: استاد حکیمی فردی بود که شیخ آقا بزرگ تهرانی وی را به عنوان استاد، محقق، ادیب معرفی میکند و یا مرحوم سید جلال آشتیانی با تفاوت سلایقی که با مرحوم استاد حکیمی داشتند در مصباح الهدایهای که به ایشان هدیه میکند، علامه را فردی دانشمند بسیاردان و محقق توصیف کرده؛ و یا اخوان ثالث در قصیده ای که می سراید و به ایشان تقدیم میکند، از تعبیر «سربدار ایام» برای توصیف ایشان استفاده میکند؛ استاد شفیعی کدکنی ایشان را دوست شاعر و دانشمند خود میدانست و دکتر شریعتی او را مرد ایمان و تقوا، آگاهی و عمل، و دین و دانش مینامید و همینطور شخصیتها و بزرگان فراوان دیگر که وصف های گوناگونی در تبیین اندیشه و شخصیت علامه حکیمی داشتند.
وی ادامه داد: مرحوم حکیمی را به گونه های مختلف میتوان دید و تعریف کرد. ایشان تداعی گر ابوذر بود نمیخواهم مبالغه کنم اما به گونه ای این امر در زندگی حکیمی متجلی است. حکیمی شبیه هیچ کس نبود، خود بود و خود! نمیتوانیم او را با هیچ جریان و فردی مشابه ببینیم.
صالحی افزود: حکیمی هم نو گرا و هم سنت گرا بود. بسیاری از نوشتههای ایشان را میتوان برای نوگرایی سنت گرایانه آورد. هم روحانی بود و هم روشنفکر . هم هر دو بود و هم در عین حال نبود. هرکدام از اینها ویژگی هایی دارند که از حکیمی ترکیبی متفاوت متمایز و منحصر ساخت. حکیمی هم روشنفکر بود و هم روحانی، هم فیلسوف بود و هم متکلم، هم فقیه اصولی و هم محدث؛ حکیمی به محدث بودن افتخار میکرد اما محدث نبود. از لحاظ شخصیت هم درونگرایی داشت و هم برون گرایی. حکیمی اهل صلابت بود و هم مدارا.
وی ادامه داد: حکیمی محقق و مصلح بود. معمولا اینها با هم جمع نمیشود؛ یعنی کسی که محقق است نمیتواند کنشگر اجتماعی باشد؛ اما حکیمی یک محقق کتابخانهای بود و از طرف دیگر یک کنشگر اجتماعی.
وی افزود: زبان حکیمی هم زبان علمی و هم زبان ادبی بود. در علمیترین آثارش عاطفه و احساس زبان ادبی را میتوان یافت و این ترکیب باهم تداعی گر ابوذر بوده است.
داوری اردکانی: حکیمی درد دین داشت و در طلب دین میکوشید/حکیمی ضد فلسفه نبود اما فلسفه را عین دین نمی دانست
در ادامه رضاداوری اردکانی در سالگرد ارتحال علاکه حکیمی گفت: بهترین وصفی که از آقای حکیمی شنیدم وصف آقای صالحی بود. وجود صفات ناهمخوان در یک شخص مطلب قابل تاملی است. از شرف همدمی و هم سخنی با حکیمی چیزی ندارم بگویم؛ اما از نسبت خود با حکیمی که مایه شرف است میخواهم مطالبی را بازگو کنم.
وی ضمن قدردانی از موسسه اطلاعات و الحیات برای ترتیب چنین محفلی اظهار کرد: از زمان جوانی ایشان را که به فضیلت آراسته بود، میشناختم. شاید همشهری بودنمان در این آشنایی بی تاثیر نبود تا اینکه ترجمه کتاب اسلام در ایران را خواندم. ترجمه را از آن جهت خواندم که در سرتاسر کتاب نقل قولهای مورخان ایرانی آمده است. اشاره به این کتاب به این دلیل است که بگویم استاد حکیمی حواشی ارزشمندی برای این کتاب نوشت و این حواشی به غایت سنجیده و ارزشمند بیان شده بود.
اردکانی افزود: آشنایی من با استاد حکیمی به تدریج بیشتر میشد ولی توفیق ملاقات پیش نمیآمد. بزرگی اشخاص در گفتار پدید نمیآید؛ بلکه در رفتار آنها متجلی می شود. پاکی، دانایی، صداقت در گفتار ایشان بسیار ملموس بود. من و آقای حکیمی همدلی های بسیاری با هم داشتیم اما کمتر فرصت دیدار پیش میآمد و در تمام آنها سعی میکردم کمتر سخن بگویم و بیشتر بشنوم و بیاموزم.
رییس فرهنگستان علوم ادامه داد: یکی از نوشته های من در خصوص فارابی است و بخشی از آن نیز رساله دکتری استـ در این رساله در خصوص فلسفه یونانی سخن گفتم. بنظر من فلسفه اسلامی در جهتی که فارابی آن را طرح کرده بیان شده است. خواننده دقیق میتواند دریابد که فلسفه فارابی با فلسفه اسلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
داوری اردکانی تصریح کرد: استاد حکیمی از کلام من فهمیده بود که پرسشی دارم اما به زبان نیاوردهام و پرسش این بود که: آیا از فارابی باید بپذیریم که فلسفه عین دین است؟ استاد حکیمی این را قبول نداشت که فلسفه را نباید عین دین دانست. مرحوم حکیمی ضد فلسفه نبود بلکه آن را عین دین نمیدانست و تبیین اندیشه ایشان این نبود که باید در بین این دو یکی را انتخاب کرد. در واقع میتوان گفت تفکیک، رد چیزی نیست بلکه دعوت به قبول دیگری است.
داوری اردکانی گفت: آقای حکیمی درد دین داشت، و در طلب درک دین میکوشید و تا پایان عمر به درک حقایق معارف اسلامی مشغول بود؛ اما در ذیل روحانیت نماند. تغییری که در لباس خود داد به این معنا نبود که از روحانیت خارج شده است بلکه به این تغییر میتوان گفت صفت روحانیت را حفظ کرده اما دیگر شغل روحانیت را ندارد.
اردکانی ادامه داد: یکی از حوادث مهم روزگار ما نسبت تازهای است که میان دین و فلسفه و سیاست پدید آمده است و در هم آمیختن آنها قابل انکار نیست. در زمان ما این سه به شکل عجیبی در هم تنیده شدند. اقبال اهل دین به مشارکت سیاست از دویست سال پیش آغاز شد از ابتدا توجه به سیاست به دلیل عدم ورود عقاید باطل بود و بیشترین نگاه در زمان مشروطه رقم خورد. با آمدن رضا شاه عکس العمل در مقابل مشروطه تا کودتای ۲۸مرداد سالهای تنفس و تمرین دموکراسی در ایران بود.
وی ادامه داد: اروپا در مقابل مشغول بازسازی خود بعد از جنگ بود و آمریکا در حال سلطه بر جهان. کودتای ۲۸مرداد آغازی برای پایان یافتن استقلال همه نهضت های ملی در سراسر جهان بود. پس از این تاریخ نهضتهای دینی شکل گرفت. این سوال پیش آمد که سیاست دینی با جهان آشفته موجود چه باید کند و نظرهای بسیاری در این باب با سلایق متفاوت پدیدار شد. استاد حکیمی بر پاسداشت توحید و وسعت عدالتخواهی تاکید داشت. این استاد مرحوم میگفت با عدل است که یگانگی پدید می آید کسانی که به سیاست دینی اعتقاد دارند نمیتوانند به عدالت معتقد نباشند.
وی با تاکید بر اینکه علامه حکیمی درد عدالت داشت گفت: عدالت حرف نیست، درد است و استاد حکیمی درد عدالت داشت، و در زمان ما اگر بگویم در زمره اشخاص کم نظیر و حتی بی نظیر بود زیاده گویی نکردهام.
حجتی کرمانی: درد و غم حکیمی این بود که چرا انقلاب با سوء سیاستها به فقر مردم دامن زده است
سپس حجت الاسلام حجتی کرمانی به بیان سخنانی پرداخت و گفت: در میان اکثریت به اتفاق کسانی که با مرحوم آقای حکیمی و آقای دعایی آشنایی نزدیک و دور داشتند، بودم. از سال ۱۳۳۲ من در مشهد بودم و با مرحوم اخوی چند ماهی ساکن مدرسه نواب مشهد بودیم و در آن سال با استاد حکیمی که جوانی بیست و چند ساله بود آشنا شدم.
این پژوهشگر حوزه دینی افزود: آقای حکیمی در آن ایام شور و نشاط عجیبی داشت. مثل آقای حکیمی سراغ ندارم. دورانها سپری شد و بالاخره بعد از فوت آیت الله بروجردی نهضت جدید روحانیت آغاز شد؛ در این ایام از دور با آثار ایشان آشنا بودم اما بعد از آن با خود ایشان ارتباط گرفتم از جهت مردمی حالت برون گرایی ایشان بیشتر بود.
حجت الاسلام حجتی کرمانی ادامه داد: در تمام صحبتهای مرحوم حکیمی غم مردم بود و غم مضاعف که در قلب خودش نهان کرده بود و در جلسات میگفت. حکیمی در چند سال اخیر تمام وجودش رنج بود که چرا انقلاب با این ولنگاریها و نادانی و ندانم کاریها به این روز افتاده و بخاطر سوء سیاست و نادانی مردم در فقر دست و پا میزند.
وی با عنوان خاطرهای از مرحوم حکیمی گفت: به یاد دارم خود مرحوم حکیمی در دیداری که داشتیم نقل کردند: «آیا ما انقلاب کردیم که در پل سیدخندان خودم دیدم که، جاروکشی نان خشک را در آب میخیساند تا بتواند آن را بخورد؟» با حسرت و تاثر زیاد میگفت که آیا ما برای این انقلاب کردیم؟
حجت الاسلام سبحانی: ما باید تجربه های زیست فکری علامه حکیمی را دنبال کنیم
در ادامه حجت الاسلام سبحانی به بیان تبیین اندیشه علامه حکیمی پرداخت و با تاکید بر اینکه استاد حکیمی ژرف اندیش بود، گفت: بررسی شخصیتها را میتوان از دو زاویه یعنی نگاه به تولیدات و دانشی که پدید آوردند و محصولاتی که در اختیار نسلها گذاشتند و نیز تجربیات آنها در اندیشیدن و گشودن راه ها و افق ها مورد بررسی قرار داد.
وی آثار مرحوم علامه حکیمی را بسیار پربار دانست و توضیح داد: ما ممکن است کتابخانه فکر و اندیشه حکیمی را در منزل داشته باشیم اما باید ارزش علامه حکیمی را در تجربههای زیست فکری او دنبال کنیم. به نظر میرسد مرحوم علامه حکیمی با دوگانهها زیست میکرد. تجربه زیستی حکیمی ما را وارد فضای جدید میکند. او با ابعاد مختلف دینداری مرتبط بود در عین حال با روشنفکرترین صاحبان اندیشه نه تنها نشست و برخواست داشت بلکه میگفت و میآموخت.
سبحانی با بیان اینکه چهاربنیاد اساسی در اندیشه علامه بسیار حائز اهمیت است، درباره این چهار بنیاد تصریح کرد: جایگاه عقل در اندیشه علامه حکیمی است و کمتر آثاری از او نشانی از عقل گرایی ندارد. نکته مهم دیگر گسترده سازی دامنه عقل و عقل ورزی است. همه دانشمندان از حوزه عقل یاد کردند و عنصر اندیشه دینی در همه آثار به فراوان یافت میشود.
به گفته وی، از دیگاه علامه حکیمی عقل همه قالبهای بشری را فرو میشکند و خودش را به عنوان حاکم نشان میدهد و این گستره خرد ورزی در اندیشه او ساحت های مختلف را ساخته است.
سبحانی با بیان اینکه به رسمیت شناختن وحی به عنوان یک منظومه اندیشه دینی محسوب میشود، در پایان افزود: ادعای ایشان در خصوص استقلال معارف دینی در پردازش عینیت، برای فهمیدن بوده است و ساحت معارف قدسی نیازمند هیچ معرفتی خارج از منابع دینی نیست.
در ادامه این مراسم جلال رفیع استاد ادبیات با اشاره به اینکه جایگاه ادبیات در اندیشه استاد حکیمی بسیار حائز اهمیت بوده است، به بیان خاطراتی پرداخت و گفت: نخستین بار قبل از پیروزی انقلاب به محضر علامه حکیمی رسیدم ایشان دو کلاس تفسیر نهج الابلاغه وشرح قصیده فرزدق را داشتند. ما در هر دو کلاس شرکت میکردیم استاد به من گفتند کلاس نهج البلاغه از سوی ساواک مورد توجه و نظارت است.
وی افزود: استاد به من گفتند ساواک مطالب را رصد کرده و محدودیت بوجود میآوردند؛ به دوستان بگو این هجوم درکلاس نهج البلاغه را نداشته باشند، بلکه به کلاس شرح قصیده فرزدق بیایند؛ چرا که آنجا را ساواک رصد نمیکند و مهمترین نکات اجتماعی و سیاسی را در همین کلاس بیان میکنم.
بعد از ایشان جناب آقای امیر مهدی حکیمی با ذکر چند خاطره از استاد حکیمی گفتند: من از کودکی خدمت ایشان بودم، ایشان در تهران زندگی ساده و فقر خودخواستهای داشتند، و وقتی برای مدتی با خواهرشان زندگی میکردند، پدرم به ایشان گفت برای همشیره تمیز کردن اینها سخت است کمی زندگی را تغییر دهید. من در آن خانه یک تخت فلزی و چند قفسه کتاب فلزی قرار دادم و کف اتاق را با موکت ارزان قیمتی فرش کردم؛ ایشان وقتی اینها را دیدند گفتند: «این زندگی را شاه هم نداشت»، درحالیکه آن زندگی از زندگیهای فقیرانه هم سادهتر بود.
آقای امیرمهدی حکیمی سپس درباره موسسه الحیات توضیح دادند که: تاسیس موسسه الحیات، که در زمان حیات ایشان شکل گرفت، در این جهت بود که این اندیشه استقلالش را حفظ کند و به جریانی وصل نشود.
در پایان این مراسم از سه اثر موسسه الحیات: نرم افزار مجموعه آثار علامه محمدرضا حکیمی، کتاب «حکیم جاودانه» (شرح حال، مصاحبه، پرسش و پاسخ و اجازات علامه محمدرضا حکیمی) و وبسایت تبیینی «الحیات» رونمایی شد.
نظر شما