در مسیر دلدادگی/ اینجا به عشق حسین (ع) قدم بر می‌دارند

حدیث سفر عشق در کلام نمی‌گنجد، هرچقدر هم مسافر این مسیر از لذت و رسیدن به معشوق بگوید تا زمانی که خودت قدم در این راه نگذاری، شیرینی آن را متوجه نمی‌شوی چون ماهیت پیاده روی اربعین متفاوت از همه سفرهای دنیاست.

خبرگزاری شبستان از گیلان - مائده فلاحتکارضیابری

اربعین که می‌شود، جاده عشق دوباره هموار می‌شود، جاده‌ای که قدم به قدم منزلگاه دلدادگانی است که برای رسیدن به کوی دوست حتی فرسنگ‌ها دورتر از منزلگاه سرور و سالار شهیدان، پا در رکاب قافله کربلا می‌شوند تا بار دیگر بر قله عشق و ایثار تکیه بزنند. خیلی وقت‌ها تا چشمت به نخلستان‌های نجف و آب‌های خروشان فرات نیفتد و تا هُرم گرمای عراق را حس نکنی، باورت نمی‌شود که به زودی به عتبات می‌رسی و پا در صحن و سرای امیرالمومنین (ع) و فرزندانش می‌گذاری.

 

از نجف تا کربلا، تابلو عدد ۸۰ را نشان می‌دهد، ۸۰ کیلومتری که عاشق را به معشوق می‌رساند همان معشوقی که عشاق میلیونی‌اش در تب‌وتاب رسیدن به او هستند و تو ذره‌ای از دریای بیکران عشقی هستی که روانه کربلا می‌شود.

 

گفته‌اند از نجف تا کربلا به‌اندازه سه روز و دو شب پیاده راه است، در تمام طول مسیر پیاده‌روی، تیرهای چراغ‌برقی به فاصله ۵۰ متری از هم وجود دارد که از یک تا یک هزار و ۴۰۲ شماره‌گذاری شده‌اند، آخرین عدد یعنی مقصد، خانه باب الحوائج، حضرت قمر بنی هاشم.

 

در این مسیر همه نوع آدم با تو هم قدم هستند، فقیر و غنی، سالم و بیمار، مردم عادی و مسئول و همه و همه آمده‌اند تا خود را در روز اربعین به بارگاه ملکوتی سیدالشهدا(ع) برسانند؛ امسال مسیر اربعین کمی سخت‌تر از گذشته بود، هوای به شدت گرم، دم به دقیقه آب را طلب می‌کرد تا لبان خشک شده را با آب زلال تر کنیم.

 

در این مسبر صحنه‌های زیبایی به چشم می‌خورد، جوانی که پاهایش را از دست داده و با ویلچر آمده، مادری که با فرزند کوچکش راهی شده و پیرمردی که سوار بر کوله فرزندش این مسیر را طی می‌کند، حسین است دیگر... عشق به او که سن و سال و بیمار و مریض نمی‌شناسد.

 

امسال به دلیل همراه داشتن نوزاد هفت ماهه‌ام نتوانستم پیاده‌روی زیادی داشته باشم و به علت شدت گرما و آفتاب مستقیم ترجیح دادم سواره مسیر را طی کنم تا به سرزمین عشق و دلدادگی خود را برسانم.

 

پل میثم تمار که به آن پل زائر هم می‌گویند، نخستین مکانی است که چشم زائر به گنبد آسمانی حضرت عباس(ع) می‌افتد، به این نقطه که برسی ناخوداگاه دستت برروی سینه می‌رود و سرت به نشانه ارادت خم می‌شود. البته اگر اشک‌ها امانت دهند با دلی سیر با دوربین چشمانت این لحظات عرفانی را در حافظه ذهنت ثبت می‌کنی.

 

 

اینجا هر لقمه غذایی و هر تکه نانی که می‌خوری، هر جرعه آبی که می‌نوشی مزه‌ای دیگر دارد، مگر می‌شود به عشق حسین کاری انجام داد و مزه‌ای متفاوت ندهدو سرانجام با فرزندی که در آغوش داشتم به بین‌الحرمین رسیدم، هوای اینجا هوایی دیگر است، جنس خاکش گویی زمینی نیست، بین‌الحرمین یعنی جایی میان فرق شکافته حسین (ع) و گلوی تشنه ابوالفضل عباس (ع)، به اینجا که برسی دیگر حواست به سمت چیزی جز دو حرم نمی‌رود، به چهره افرادی که در ازدحام جمعیت با چشم‌هایی اشک‌بار ایستاده‌اند نگاهی می‌کنم، هرکسی با کوله‌بار دلتنگی‌اش به اینجا آمده است.

 

فرزندم با تعجب همه را نگاه می‌کند و هر کسی که او را نوازش می‌دهد با لبخند تشکر می‌کند و در این بین خادم پیرغلام امام حسین(ع) با دادن تربت اصل حرم و گذاشتن آن در کف دست دخترم، از ما استقبال می‌کند.

 

آری اینجا همه از زائران اباعبدالله الحسین(ع) با بهترین نحو پذیرایی و استقبال می‌کنند و اگر نوزادی داشته باشی قطعا توجهشان به شما بیشتر است، اینجا دیگر کربلای 60 ه. ق نیست که با نیزه از طفل شش ماهه استقبال کنند.

 

آری اینجا کربلاست، جایی که غوغای شور حسینی در آنجا برپاست. اینکه کربلا بیایی و بروی مهم نیست، اینکه از کربلا چه درسی را با خود به یادگار ببری و در زندگی به کار گیری، مهم است.

 

 

 

کد خبر 1217703

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha