خبرگزاری شبستان- خراسان رضوی- مرضیه وحدت؛ وجود همه ائمه از آنرو که انسان کاملند لبریز از مهر وعطوفت به انسانهاست وعموم مردم است ، منشاء تمام زیبائیها و خوبیهای عالم، در وجود آنان نهفته اگر چه شرایط زمانه و حاکمان جور اجازه ندادند تا مردم از این برکات الهی بهرهمند شوند. اما هر کس در شعاع این انوار قرار گرفت سعادتمند شد امام صادق (ع) بر اساس وظیفه الهی، امر امامت خود را آغاز کرد و از نظر فضل و دانش از همه اهل زمان برتری داشت و همه دانشمندان از وی به عظمت یاد میکردند. به مناسبت ولادت امام جعفر صادق (ع) این خبرگزاری با حجت الاسلام امیر علی حسنلو استاد سطوح عالی حوزه ومدیر گروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه گفتگویی داشته که در ادامه تقدیم می شود:
دوران امامت امام صادق (ع) را تبیین بفرمایید؟
حضرت امام جعفر صادق ـ علیهالسّلام ـ به سال 83 ه . ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت به سال 114 ه . ق به امامت رسید و در سال 148 ه . ق به شهادت رسید.ایشان بر اساس وظیفه الهی، امر امامت خود را آغاز کرد و از نظر فضل و دانش از همه اهل زمان برتری داشت و همه دانشمندان از وی به عظمت یاد میکردند. منزلت و مقامش از همه عالیتر و در میان عامه و خاصه به جلالت قدر معروف بوده و اهل سنت، علوم و اطلاعات بسیاری از وی نقل کردهاند و طالبان علم و دانش از اطراف و اکناف برای فیض کمالات او بر در سرای او بار افکندند و آوازه او در شهرها پیچیده بود و از هیچ یک از اهل بیت او به اندازهای که دانشمندان از خرمن فضائل او استفاده کردهاند، بهرهمند، نشده اند. دانشمندان به قدری که از آثار و اخبار آن حضرت نقل کردهاند از دیگر کسی نقل نکرده اند. برخی از رهبران وموسسان مکاتب فقهی اهل سنت به شاگردی خود درمکتب امام افتخار میکردند.
سیره حضرت در مردم داری چگونه بود؟
از امام صادق (ع) در راستای ارتباط عمیق با مردم ودانش جویان وطبقات فرو دست جامعه گزارشهای زیادی در منابع تاریخی وجود دارد؛ داشتن ارتباط گسترده با مردم در سیره اهل بیت موج می زد به همین جهت مردم با دیدن حضرات شیفته مهر و سلوک آنان می گردیدند براین اساس بود که حاکمان جور درهای اهل بیت را از اول به روی مردم بستند ودرهای منحرف خود از دین را به مردم معرفی کردند؛ امام صادق علیه السلام در عصر خود با این جهت گیری مقابله نمود و بخشی از علوم وفضایل اهل بیت را به مردم در عصر خود نمایان ساخت ؛ مردم برای ائمه مهم واصل اول بودند وبرای هدایت وسعادت آنان از جان خود گذشتند ائمه « بذل مهجته ..لینقض ..عن الجهاله» امام حسین خون قلب خودرا بذل نمود تا مردم از جهالت نجات یابند همه ائمه (ع) اینگونه بودند که در راه هدایت مردم بذل جان نمودند.
از بخشش و بزرگواری آن حضرت درمیان مردم بفرمایید؟
مردی خدمت حضرت صادق ـ علیهالسّلام ـ رسید و عرض کرد پسر عمویت فلان اسم جناب تو را برد و نگذاشت چیزی از بدگوئی و ناسزا مگر آن که برای تو گفت. حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضر کند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و گفت: ای پروردگار من این حق من بود من بخشیدم برای او، و تو جود و کرمت از من بیشتر است پس ببخش او را و مگیر او را به کردارش و جزا مده او را به عملش؛ پس رقّت کرد آن حضرت و پیوسته برای او دعا کرد و من تعجب کردم از حال آن جناب.
ارتباط امام صادق (ع) با مردم و طبقات فرو دست چگونه بود؟
مردم مدینه شبها بر در خانههای خود انفاقی از ناشناسی دریافت میکردند پس از رحلت امام قطع شد و مردم دریافتند که حامی پنهانی فقرای مدینه جعفربن محمد (ع) بوده است. راوی میگوید امام صادق ـ علیهالسّلام ـ مقداری زر به من داد و فرمود این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کسی داده. راوی گفت آن مال را چون به آن مرد دادم گفت: خدا جزای خیر دهد به آن که این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من میفرستد و من به آن زندگانی میکنم و لکن جعفر صادق یک درهم برای من نمی دهد با آن که مال بسیاری دارد.
از عطوفت و مهربانی امام (ع) با مردم بفرمایید؟
وجود همه ائمه از آنرو که انسان کاملند لبریز از مهر وعطوفت به انسانهاست وعموم مردم است ، منشاء تمام زیبائیها و خوبیهای عالم، در وجود آنان نهفته اگر چه شرایط زمانه و حاکمان جور اجازه ندادند تا مردم از این برکات الهی بهرهمند شوند. اما هر کس در شعاع این انوار قرار گرفت سعادتمند شد.
روزی مردی از یاران به خدمت آن حضرت رسید آن جناب را متغیّرانه دیدار کرد سبب تغّیر رنگ را پرسید آن حضرت فرمود: که من نهی کرده بودم که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم یکی از کنیزان را که مسئول تربیت فرزند من بود دیدم که طفل مرا در بر دارد و بالای نردبان است چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و مُرد و تغییر رنگ من از جهت غصّه مردن طفل نیست بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد و با این حال آن کنیزک را فرموده بود تو را به جهت خدا آزاد کردم، باکی بر تو نیست، باکی نباشد تو را.
حضرت چگونه از باورها واعتقادات مردم پاسداری کردند؟
دین و فرهنگ اسلام در دوره امویان با رفتارهای بدعت آلود آنان در معرض رنگ باختن و در لبه پرتگاه بود وباورهای مردم در معرض خطر جدی قرار داشت اگر نبود مجاهدتهای اهل بیت و اعتراض آنان به خلفا وحاکمان زمان ؛ با امامت حضرت امام صادق (ع) و فعالیتهای علمی و فرهنگی حضرت دین اسلام و سنت نبوی احیا شد ومردم به سنت های اسلامی آگاه می شدند به همین روی نقش فرهنگی امام توسط امام باقر(ع) پیشبینی شد. روزی حضرت دست بر پشت مبارک امام صادق زده فرمود سوگند به خدا این همان کسی است که باید آئین آل محمد ـ علیهمالسّلام ـ را احیا کند. از این روی امام دین را به تمامه احیا کرد و سیره و سنت نبوی را زنده نمود. روایاتی که امام صادق علیهالسلام از زبان پیامبر و در تفسیر قرآن فرموده گواهی روشن بر این حقیقت است.
روایات و مکتب علمی و فقهی امام صادق علیهالسلام راهی نوین برای نجات اسلام در مقابل شبهات فکری زمان بود که از هر سو به طرف دین نشانه گرفته میشد؛ از طرفی رفتار علمای درباری وابسته به امویان و عباسیان و از سویی رفتارهای جاهلانه و بدعت آمیز خلفا و از سوی دیگر شبهات مطرح توسط ملحدین و زنادقه، جمعی از تلاشها بود که دین را در معرض تحریف قرار داده بود؛ نهضت علمی امام در مقابل این تحرکات سد دفاعی بود تا دین را نجات دهد.
از اوضاع سیاسی جهان اسلام معاصر با امام صادق علیهالسلام بفرمایید؟
اوضاع سیاسی معاصر امام بویژه در دهههای آخر، بسیار آشفته بود. خلفای اموی با چالشهای قومی و قیامهای متعدد مواجه بودند که اقتدار سیاسی آنان را کاهش داده و مشروعیت سیاسی و اجتماعی آنان آسیب جدی دیده بود.از این روی فشار و جو اختناقی که در دوران ائمه پیشین بود در این دوره از کاهش نسبی برخوردار شده بود. به هر روی در این دوره امام شاهد تغییر قدرت سیاسی از بنی امیه به بنی عباس بود. هفت خلیفه معاصر امام (ع) تغییر یافت 5 خلیفه از امویان و 2 خلیفه از عباسیان این روند تغییر خلفا معاصر حیات وامامت حضرت حاکی از نبود ثبات سیاسی در عصر حضرت بود؛ لذا حضرت دراین دوره نیازهای فرهنگی جهان اسلام را غنی نمود وآشفتگی سیاسی مانع فعالیتهای امام نبود.
وضعیت درون حاکمیت در زمان امام صادق (ع) چگونه بود؟
با مرگ هشام، ولید بر مسند خلافت مینشیند او فردی میگسار و زنباره، است. لذا کارهایش بر مردم و لشکریانش گران آمد پس طی شورشی کشته شد. همچنانکه سال بعد وقتی یزید بن ولید در شرف مرگ بود ابراهیم، پسرش، جانشین او میشود اما به سرعت توسط مروان بن محمّد و در طی یک لشکرکشی از خلافت خلع میشود. مدتی بیش نگذشته بود که سلیمان بن هشام که بیش از ده هزار تن در اختیار داشت مروان را مخلوع اعلام نمود و بین آن دو جنگ سختی درگرفت که در نهایت به بقاء مروان انجامید.
اختلاف قبایل هم چشمگیر بوده است، قیسیان با عبدالملک بن مروان درافتادند اما بعد با پسرش هشام همراه شدند همچنانکه در خونخواهی ولید بن یزید کوشیدند و بعد به مروان بن محمّد یاری رساندند در مقابل قبایل یمنی به عباسیان متمایل بودند و در نهایت آنان را به خلافت رساندند.
مواضع سیاسی امام در برخورد با حاکمان و قیامها چگونه بود؟
با توجه به آشفتگی و نابسامانی وضع سیاسی و اجتماعی معاصر امام، امام در مواجه با این شرایط روشی در پیش رو داشت که از وظایف الهی خود که امامت و هدایت امت سلام و حفظ اسلام اصیل بود ذرهای کوتاهی نکرد. در این دوره حاکمیت دوگانه که مغایر بودند اقتضا میکرد که امام روشی در پیش گیرد که متعارض باشد اما برعکس امام به اصولی تاکید کرد که بنیان دین با این اصول حفظ میشد و درگیری اموی و عباسی را از آن جدا میکرد که هیچ ربطی به دین نداشت بلکه نزاعی در راه نیل به حکومت بود که از حقوق مسلم امامت بود که در سقیفه بر سر آن اولین نزاع در گرفت و از صاحبان اصلی دور ماند.
برخورد امام صادق(ع) با حاکمان زمان خود چگونه بود؟
با توجه به اینکه دوره امام صادق ـ علیهالسّلام ـ ، دوره ضعف و تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این دو گروه مدتی در حال مبارزه با یکدیگر بودند، از زمان هشام بن عبد الملک تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و سرانجام در سال 132 هجری به پیروزی رسید و از آنجا که بنی امیه در این مدت گرفتار مشکلات و قیامهای اجتماعی و سیاسی فراوان بودند لذا فرصت تعرض و برخورد با امام صادق ـ علیهالسّلام ـ را نداشتند، در زمان خلافت خلفای بنی عباس، خلیفه اول، ابو العباس سفاح آن حضرت را از مدینه به عراق طلبید و بعد از مشاهده معجزات بسیار و علوم بی شمار و مکارم اخلاق آن امام عزیز نتوانست اذیتی به آن جناب رساند و حضرت را مرخص ساخت و به مدینه مراجعه نمود. بیشترین برخورد حضرت با خلیفه دوم عباسی، منصور دوانیقی بوده است.
منصور در سالی به حج آمد و به ربذه رسید و بر حضرت صادق ـ علیهالسّلام ـ خشم گرفت و ابراهیم بن جبله را گفت که: برو جعفر بن محمد را نزد من بیاور، ابراهیم گفت رفتم و حضرت را در مسجد ابوذر یافتم به آستین حضرت چسبیدم و گفتم بیا که خلیفه تو را میطلبد. حضرت فرمود که: «انا لله و انا الیه راجعون» حضرت را به نزد منصور بردم در حالی که جزم داشتم که حکم به قتل او خواهد کرد، چون نزدیک پرده اتاق منصور رسیدیم امام دعائی خواند و چون نگاه منصور به امام افتاد گفت: به خدا سوگند که تو را به قتل میرسانم.
حضرت فرمود: دست از من بردار که از زمان مصاحبت من با تو چندانی نمانده است و روز مفارقت واقع خواهد شد، منصور چون این سخن را شنید حضرت را مرخص کرد و عیسی بن علی را از عقب آن حضرت فرستاد و گفت: برو از آن حضرت بپرس که مفارقت من از او به فوت من خواهد بود یا به فوت او؟ چون از حضرت پرسید فرمود که: به وفات من، برگشت و به منصور نقل کرد و آن ملعون از این خبر شاد شد.
از محمد بن عبدالله اسکندری نقل کردهاند که گفت: من از جمله ندیمان منصور دوانیقی بودم، روزی به نزد او رفتم، او را بسیار غمگین یافتم، علت را پرسیدم، گفتم: صد نفر از اولاد فاطمه را هلاک کردم و بزرگ ایشان جعفر بن محمد مانده است امروز نیز او را خواهم کشت، پس جلّادی را طلبید و گفت: چون امام صادق ـ علیه السّلام ـ را طلب نمایم و مشغول سخن گردانم و کلاه خود را از سرم بردارم او را گردن بزن، در همان ساعت حضرت را طلبید، چون حضرت داخل قصر منصور شد، دیدم که قصر به حرکت درآمد مانند کشتی که در میان دریا مضطرب باشد دیدم که منصور با سر و پای برهنه به استقبال امام دوید و بندهای بدنش میلرزید و ساعتی سرخ و ساعتی زرد میشد و آن حضرت را اکرام بسیار میکرد و روی تخت خود نشانید و گفت: یابن رسول الله به چه سبب در این وقت تشریف آوردی؟ حضرت فرمود که: برای اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداری تو آمدهام، گفت: شما را من نطلبیدم، حتماً اشتباهی شده است، حال هر حاجت که داری بخواه، حضرت فرمود: حاجت من آن است که مرا بی ضرورت طلب ننمائی، گفت: چنین باشد.
نظر شما