به گزارش خبرگزاری شبستان از استان قم، در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام آمده است: «کسانی که به مسجد رفت و آمد میکنند، یکی از هشت چیز عاید آنها میشود، استفاده از یک برادر دینی در راه خدا، آموختن یک علم تازه، دلیل محکمی که اعتقادشان را کامل میکند، کلمهای که راهنمای او میشود، رحمتی از طرف خداوند که در انتظار او است، شنیدن موعظهای که او را از هلاکت نجات میدهد، ترک گناهی از خوف خدا یا از ترس مردم و ترک گناهی از روی حیا از خدا یا مردم» (وسائل الشیعه، ج 3، ص 480). این حدیث نشان از کارکردهای مختلف مسجد دارد، به طوریکه در صدر اسلام، زمانی که پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله وارد مدینه شدند، اولین اقدامی که انجام دادند، تأسیس مسجد بود.
مساجد در صدر اسلام دارای کارکردهای مختلف از جمله کارکرد دینی، تبلیغی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی و قضایی بودند و مردم در آن دوران، مشکلات خود را در مسجد حل میکردند. امروز با وجود اینکه به نظر میرسد تعداد مساجد در شهرها و روستاها افزایش یافته، اما متأسفانه بسیاری از کارکردهای خود را از دست داده است. در گذشته مردم مشکلات، اعتراضات، شبهات، انتقادات و مسائل خود را در مسجد بیان میکردند و مسئولان نیز پاسخگو بودند.
در دوران صدر اسلام، مساجد محلی برای گفتگو و مباحثات علمی و اندیشهای بود؛ باتوجه به اتفاقات اخیر و مطالبات نسل جوان، امروز ضرورت احیای گفتمان مسجد احساس میشود. بر همین اساس گفتگویی با حجتالاسلام والمسلمین «حامد قرائتی»، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم و نویسنده کتابهای «کارکرد دینی و سیاسی اماکن مذهبی تهران در دوران قاجار» و «مساجد مشهور جهان» صورت گرفته است که در ادامه میخوانید:
همانطور که میدانید مساجد در صدر اسلام دارای کارکردهایی بودند، هدف پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله از ساخت مسجد پس از تشکیل حکومت چه بوده است؟
اسلام کارکردهای مسجد را مشخص کرده است، در دوره نبوی قسمت عمدهای از آن ایدهآل پیاده شده و تأثیرگذار هم بوده است؛ پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله با همین سازماندهی توانست یک جامعه با نظام قبیلهای را که عناصر جاهلیت در آن حکفرما بود، به جامعه ایمانی منسجم تبدیل کند. بهطوریکه مردمان جوامع دیگر مغلوب این جامعه و تفکر ایمانی شدند نه سپاهیان مسلمان. یعنی در فتوحات اسلام، جوامع ایران، شامات، روم و مصر بیشتر مغلوب اندیشه اسلامی شدند نه سربازان مسلمان.
اندیشهای که پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله بنیان گذاشتند، بافت و ساختی دارد که مسجد نقش مؤثر و فعالی در آن دارد؛ پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله بعد از اینکه به مدینه مهاجرت کردند، نخستین اقدامی که به آن مبادرت کردند، ساخت مسجد بود، که مسلمانان با هر نژادی، قشری، طبقهای و گرایشی در مسجد حضور یافته و اصول جامعه اسلامی را فراگرفته و تمرین مینمودند.
در مقاله «مسجد الگوی جامعه دینی» تألیف حجتالاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری که سالها پیش منتشر شده، آمده، اولین اقدام رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله بعد از اینکه وارد مدینه شدند، ساخت مسجد بود. مسجدی که در آن الگوی جامعه مطلوب دینی به نمایش گذاشته شده و مؤمنین در آن، هر روز پنج مرتبه اصول و مبانی دینی را بازخوانی و تمرین میکردند.
در مدینه اولین گام برای ایجاد جامعه اسلامی، مسجد بود، زیرا همه ایدهآلها و قوانینی که قرار بود در عرصه جامعه بیرونی به وجود بیاید، در مسجد به نمایش گذاشته میشد و مردم روزی پنج بار این شاخصهها را تمرین میکردند.
مردم چگونه این شاخصهها را تمرین میکردند؟ مصادیقی از این شاخصهها را بیان بفرمایید؟
نماز در پنج نوبت برگزار میشود که یکی از علتها این است که مردم با نظم آشنا میشوند. اگر در صفوف نماز، نظم نباشد و یا فاصله بیشتر از حد باشد، نماز جماعت صحیح نخواهد بود؛ همینگونه نظم در جامعه نیاز است. در جامعه هر چقدر هم که انسان خوبی باشید، اما اگر پیوستگی و انسجام اجتماعی را رعایت نکنید، حضور شما حضور باطل، ناموفق و بیثمری است و همین نظم سلسه مراتبی، محتوایی و حتی سانتیمتری اگر مورد غفلت قرار گیرد، اساس اجتماع و جماعت مورد خدشه قرار خواهد گرفت.
در امور عبادی، شما میتوانید در هر جایی با خدا صحبت کنید و خداوند در شنیدن صحبتهای شما محدود به فاصلهها نیست، اما در نماز جماعت اگر شما بیشتر از حد مجاز از جماعت فاصله داشته باشید، نماز جماعت باطل میشود. خداوند متعال بدینوسیله ما را به نظم مکلف میکند و ما نظم را در مسجد یاد میگیریم و تمرین میکنیم. نظمی که مبتنی بر محتوا، شکل، ساختار، اولویتها و اهداف است.
برای حضور در مسجد احکامی وجود دارد، کسی که وارد مسجد میشود، باید طهارت داشته باشد، حتی در موارد خاص و اضطراری تنها اجازه خواهد داشت که از یک درب وارد و از درب دیگر، خارج شود، اما اجازه توقف در مسجد را ندارد، این را میتوان الگوی یک موضوع قرار داد، با این عنوان که هر فردی که میخواهد عضوی از جامعه اسلامی باشد، باید حدی از طهارت را داشته باشد. یعنی ضمن احترام به سلایق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و طبقات اجتماعی و اقتصادی اما باید به اصول و قوانینی برای حضور در جامعه پایبند باشند. بنابراین اگر میخواهیم جامعه ما طیبه و تعالیبخش باشد، افراد آن جامعه باید یکسری روابط و شرایط را رعایت کنند که یکی از شرایط، داشتن طهارت فکری، درونی و ظاهری است.
رعایت حداقلی از طهارت فکری، زبانی و رفتاری برای حضور و کنشگری در مسجد (جامعه اسلامی) ضروری است و بدون آن، فرد نخواهد توانست حضور مشروع و محترمی در مسجد داشته باشد. در عصر ائمه اطهار علیهمالسلام نیز اگر افراد این طهارت را رعایت میکردند، میتوانستند از فضای امن، محترمانه، فرهنگی، رسانهای و عبادی مسجد استفاده کنند، هر چند که مخالف حاکم و حکمران اسلامی باشند. چه اینکه در عصر خلافت امام علی علیهالسلام، خوارج تا زمانی که به حداقلهای اجتماعی متعهد بودند، میتوانستند در مسجد و به تبع آن جامعه حضور داشته و حتی با صدای بلند، باورها و اعتقادات خود را اعلام نموده و حتی نسبت به حکومت امام علی علیهالسلام انتقاد نمایند.
یکی از احکام مسجد این است که اگر در مسجد نجاستی حادث شود، حکم شرعی به همه افراد حاضر در مسجد واجب میشود که نجاست را برطرف کنند و وقتی دو نفر و یا تعدادی افراد مورد نیاز برای این مسئله اقدام کردند، از گردن بقیه خارج میشود. این را هم میتوان به جامعه تعمیم داد؛ یعنی اگر در جامعه آسیب و یا نیاز و ضرورتی مانند سیل، زلزله، جنگ، امر به معروف، تذکر، افشای فساد و غیره پیش آمد، همه نسبت به آن مسئله مسئولند و اگر عدهای که برای اصلاح آن مفسده نیاز است، به آن اقدام نمودند از عهده بقیه خارج خواهد شد.
یا مثلا نماز جماعت در مسجد با وجود امام معنا پیدا میکند و پیروی مأموم از امام یک امر قطعی است و مأموم حق ندارد از امام جلو و یا عقب بیفتد. اگر شما به اندازه ای جلو و یا عقب بیفتید که ترتیب و نظم مختل شود، نماز جماعت دچار مشکل خواهد شد. در جامعه هم همین طور است؛ یعنی ما یک نفر را که به عنوان پیشوا در جامعه انتخاب میکنیم، موظف به تبعیت هستیم و هیچ وقت نباید جلو بیفتیم و یا به اندازه ای که تحقق مخالفت باشد، عقب بیفتیم. البته احراز مقام امامت جماعت نیز تابع ضوابط و شرائط خطیر فردی و اجتماعی است.
مسجد قوانینی دارد، از جمله کسی صدایش را از دیگران بلندتر نکند، از سخنان لغو و بیهوده پرهیز شود، علاوه بر این، در مسجد، رفتار و گفتار ما در یک فضای خودمراقبتی و جمعمراقبتی قرار میگیرد. یعنی هم خود مراقب رفتار و گفتار خود بوده و هم سایر مؤمنان در مسجد و در رأس همه امام جماعت بسترهای تقوای اجتماعی را برای ما مهیا کرده و ما ناخودآگاه در چنین فضایی رشد و تعالی پیدا خواهیم کرد.
همه آنچه که به عنوان احکام در مسجد اتفاق میافتد، قوانین زیست اجتماعی هستند که در جامعه هم نیاز داریم و ما با حضور در مسجد، آنها را یاد میگیریم و تمرین میکنیم.
امروز ما جامعه را رها کردیم، به متون، قوانین، نوشتهها و بایدها و نبایدها بسنده کردیم، حال آنکه درگذشته مساجد کارکرد واقعی خود را داشت، مردم روزی سه تا پنج بار همه اصول اجتماعی را مرور میکردند و یاد میگرفتند. مسائل و چالشهای جدید با کمترین فاصله در جمع منضبط و معنوی مسجد انعکاس یافته و راهکار و سبک مواجهه با آن در یک فضای عرفی-علمی قوام مییافت. راهکاری که هم مبتنی بر منابع معرفتی و تحت اشراف امام مسجد بود و هم در یک جامعه کوچک فرهیخته به رأی گذاشته شده و تجلی کارکردی مییافت.
آسیبهایی که امروز در عرصه حضور مردم در مساجد وجود دارد، چیست؟
سالها است که دلسوزان، روحانیون، روانشناسان و جامعهشناسان اسلامی فریاد میزنند که جوامع دینی ما دچار آسیبهایی شده است. متأسفانه ما با دست خود، مساجد را خلوت کردیم، احکام آن را از بین بردیم و موانع روانی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادیای را هم برای حضور در آن ایجاد کردیم.
ما امروز رقیبهایی برای مساجد ساختیم، آنقدر که ما برای مسجد رقیب ساختیم، قبل از انقلاب اسلامی، رقیب نداشت. ما در ادارات، سازمانها، مدارس و غیره نمازخانه ساختیم، علاوه بر آن حسینیه، تکیه، مصلی، جماعت خانه و غیره را داریم که هیچ کدام کارایی مسجد را ندارند، یعنی نظمپذیری، مسئولیتگرایی، پایبندی و مسئولیت نسبت به هم نوع در این مکانها تمرین و یادآوری نمیشود. کارکردی موسمی داشته و مدیریت آن انتصابی بوده و مردم پایه نیستند. اجتماع در آنها فاقد ضوابط و اولویتهای مادی و معنوی بوده و چه بسا کانون ترویج استفادههای ابزاری از دین و معنویت باشند و حتی در موارد متعددی، شعبهای از یک حزب یا گروه سیاسی و اجتماعی بوده و اهداف حزبی، صنفی یا شخصی را دنبال میکنند. اجتماع در این اماکن را نمیتوان لزوما عصاره و نماینده شهروندان منضبط و متعهد جامعه دانست.
این جمله حضرت امام خمینی(ره) برای امروز است که فرمودند: «از فانتومهای آمریکا نترسید، از خالی شدن مساجد بترسید». جامعهای که تربیت دینی نداشته باشد، در واقع دینی نیست، یعنی دین، عمل ماست که نشان میدهد از چه دینی پیروی میکنیم و جای این تبیین، تعریف و تمرین عمل دینی، مسجد بود.
انتشار مقالات پژوهشی بیشمار درباره توحید، انصاف، امر به معروف و غیره تضمینکننده اجرای این مفاهیم در جامعه نیستند، بلکه نهادهایی نیاز است که این مفاهم را به مردم منتقل کنند و آموزش دهند. مردم باید با این مفاهیم خو بگیرند، زیست داشته باشند و هر روز تمرین کنند. متأسفانه ما سالها است که دین و مفاهیم دینی را در بخشنامهها بردیم و به صورت دستوری ابلاغ کردیم، حال آنکه حضور در مسجد است که به ما زندگی دینی میدهد. مضافا به اینکه برخی از توصیههای دینی نیز نیازمند بومیسازی در جوامع مختلف هستند، چه اینکه زیستبومهای فرهنگی و اجتماعی مختلف اقتضائات مختلفی داشته که اجرای تعالیم و مفاهیم نظری بدون در نظر گرفتن بایستههای عینی و واقعی عامل اصلی ناکامی بسیاری از برنامههای فرهنگی و مذهبی بوده و هست.
همانطورکه گفته شد، مردم مشکلات خود را در مسجد حل میکردند، این مسئله نشان میدهدکه علاوه بر مردم عادی، مسئولانی هم در مساجد حضور داشتند که به مشکلات مردم رسیدگی میکردند، نظر شما در این باره چیست؟
بله؛ در روایت داریم که اهل مسجد نجبای هر قومی هستند و نجیبان یک شهر، منطقه و یا محله، افراد نخبه و فرهیختهای هستند که رفتارهای مسئولانه دارند، هیجانی نیستند و افراطی عمل نمیکنند، چون در مسجد یاد گرفتند که مسئولانه حرف بزنند و عمل کنند.
البته شاید مسئولان بیشتر از مردم نیاز داشته باشند که در مسجد، تربیت دینی یاد بگیرند. امروز نوک پیکان آسیبها متوجه مردم نیست، مسئولان ایام انتخابات به مساجد آمده و اعلام میکردند که حضور در انتخابات واجب شرعی و وظیفه اجتماعی است، اما هیچ وقت مسئولی بعد از انتخابات به مسجد نیامد که درباره عملکردش به مردم جواب دهد. کاندیداها در زمان انتخابات در مساجد حضور مییابند، تبلیغ میکنند و وعده میدهند، اما چند درصد آنها بعد از انتخابات برای مسئولیتی که گرفتند، پاسخگو هستند.
ما هنوز هم میگوییم مردم باید مواظب دشمن باشند و اعتراضات باید منطقی باشد، اما مسئولان هم باید به وظیفه خود عمل کنند. اگر مسئولان به لحاظ لغوی مسئول بودند و خود را در معرض سؤال قرار میدادند، به جای اینکه در فضاهای هیجانی مثل ورزشگاه بروند و با بستن پارچه به دست، نمادسازی کنند، به مسجد که جمع نخبگانی و نجبایی است، میرفتند، و نسبت به سؤالات و مطالبات واقعی و اصلی مردم پاسخگو بودند، شاید امروز شاهد اوضاع بهتری بودیم. ما عامدانه به فضاهای نامطمئن، هیجانی و آسیبپذیر، اعتبار و شهرت دادیم و نسبت به نخبگان، صاحبنظران و منتقدان واقعی جامعه بیمهری نمودیم.
مسجد جای سوت و کف نیست، جای استدلال و برهان است. جای ذکر و ورد هم نیست. فرق حسینیه با مسجد همین است، در حسینیه ذکر خوانده میشود اما تربیت جمعی در مسجد اتفاق میافتد، در مسجد، هر فردی نقش خود را دارند و نقشهای همه تعریفشده و مسئولانه است.
شما اشاره و نقدهایی به ساخت حسینیه، تکیه، مصلی و غیره در کنار مساجد داشتید، آیا این نهادها به کاکردهای مسجد کمک نمیکنند؟
متأسفانه تحول در معماری معارف اسلامی در برخی قسمتها فاجعهآمیز است. در فقه اسلامی، مصلی جایی است که در آن نماز عیدین یعنی فطر و قربان و گاهی هم که خشکسالی باشد، در آن نماز باران خوانده میشود. در مصلی هر ساختوسازی مکروه است، یعنی باید زمین مسطحی باشد، نه سقف داشته باشد و نه دیوار، ما نماز جمعهای را که باید در مسجد جامع یا مسجد جمعه خوانده میشد، را به جای دیگر منتقل کردیم. اگر ما به مردم آدرس اشتباه نمیدادیم، اماکن دیگر غیر از مسجد را تبلیغ نمیکردیم، مراسم دینی و نماز جمعه را در مسجد برگزار میکردیم، کارکردهای مسجد تا حدودی احیا میشد. امام جمعهای که بیست وعده در مسجد جامع سخن مردم را بشنود و در میان مردم باشد و یک وعده در خطبه جمعه به ارشاد بپردازد، توفیق بیشتری برای خدمت خواهد داشت. مساجد تنها تربیون بیان تکالیف مردم در مقابل حکومت نیستند، باید یاد میگرفتیم که در مسجد باید پاسخگوی نیازها و مطالبات هم باشیم. آن وقت حرف چندانی برای ابراز آن روی در و دیوار باقی نمیماند.
قرن چهارم و پنجم قمری در واقع عصر طلایی و شکوفایی تمدن اسلامی بود و مساجد همانند دوران پیامبر گرامی اسلام محل تدریس و کسب علم و اندیشه اسلامی بود. آیا ما میتوانیم از آن دوره الگوبرداری کنیم؟
دوران طلایی بودن قرن چهارم و پنجم را نمیتوان به این شکل پذیرفت؛ اینکه بگوییم گذشته خوب بوده الان بد است، برداشت درستی نیست. قرن چهارم که دارالعلمها، بیت الحکمهها، نظامیهها و مراکز علمی در آن دوره ارتقا و رونق پیدا کرد و تمدن اسلامی شکوفا شد، همین دوره، مناقشات فرقههای مذهبی و درگیریها بین شیعه و سنی، تخریب قبر ابوحنیفه و متقابلا حرم امام موسی کاظم علیهالسلام صورت گرفت، بنابراین هر آنچه که در قرن چهارم و پنجم رخ داد، نمیتواند الگوی ما باشد، میتواند هم الگو و هم عبرت باشد. یعنی نقاط قوت را یاد بگیریم و نقاط ضعف را تکرار نکنیم.
ما میخواهیم مسجد محلی برای گفتمان جوانان باشد تا خواستهها، انتقادات و اعتراضات خود را در مسجد مطرح کنند؛ چه راهکارهایی را برای تحقق این امر پیشنهاد میکنید؟
اگر مسئولان به مسجد بیایند، مسجدی که قوانینی دارد نه میتوان در آن فریاد زد، نه دروغ گفت، همه چیز بر اساس تعهد و مسئولیت است و فضای مناسب و استدلالی برای گفتگو وجود دارد، طبیعتا خیلی از حرفهایی که در خیابان با شعار و دروغ و غیره گفته میشود، در مساجد بدون این پردههای گمراهکننده میتوان در میان گذاشت، یکی از راهکارها همین است، یعنی برگشتن به فضای استدلالی، منطقی، مطمئن، بدون هیجان و تشتت که در مسجد شرائط نسبی آن محقق است.
چه بسا افراد چه در میان گروههای معارض و چه در طبقه حکمران از فضای غیراستدلالی منتفع باشند، آنها که قادر به استدلال نیستند و نمیتوانند حرف منطقی بزنند، اقدام به تخریب میکنند، شنیدن صدای این فرد هم مشکلی را حل نمیکند، چون رسیدگی به خواسته آنها، هم به منطق خشونت مشروعیت میبخشد و هم منتقدان معتدل و معقول را به حاشیه میراند. ما باید در طیف معترضان هم به افراد نخبه و صاحب فکر بها دهیم و سخنان آنها را بشنویم، در مساجد صدر اسلام این فضا مهیا بوده و الان نیز باید مهیا باشد.
امام علی علیهالسلام وقتی در مسجد کوفه خطبه میخواندند، خوارج شعار «إِنِ الْحُکْمُ إِلّا لِله» سر میدادند، حضرت هم به آنها اجازه اعتراض و مطالبه دادند و حتی به صورت نسبی شعار آنها را تایید کرده، هر چند که فهم آنها از این شعار را اشتباه اعلام نمودند. امام جواب خوارج را میدادند که حکم و امر خدا و امر حکومت چیست و حکومت بدون حاکم نمیتواند ادامه پیدا کند. تا زمانیکه مطالبهگری قاعده معقولی را دنبال میکرد، حضرت خود را نسبت به آن مسئول میدانست. اما زمانیکه واقعه حروراء و کشتن مردم بیدفاع و زنان باردار توسط خوارج اتفاق افتاد، امام علی علیهالسلام به مصاف با ایشان رفته و آنها را سرکوب نمودند.
منتقدان و به ویژه حکمرانان باید مراقبت کنند که فضای انتقاد و مطالبهگری، فضایی معقول و مسئولانه باشد و چنین فضایی حداقل در مراحل نخست، در مساجد قابل تدارک است. در تاریخ معاصر نیز بارها این موضوع مورد غفلت قرار گرفته است. در عصر مشروطه، وقتی مردم در مساجدی چون مسجد جامع تهران، مسجد شیخ عبدالحسین، سپهسالار و مسجد خازن الملک نسبت به مفاسد و استبداد شاهان قاجار مطالبهگری کردند، اما پاسخی جز بیتوجهی و حتی خشونت ندیدند، اجتماعات به خیابانها و میادین و حتی به سمتوسوی سفارتخانههای عثمانی و انگلیس کشیده شد. آن وقت مشروطهخواهی از مسیر زلال خواست و هویت اسلامی-ایرانی به سمت و سوی دیگری کشیده شد.
تا وقتی مساجد محله و بازار و جامع به عنوان مجمع و دارالشورای واقعی محلات و شهرها تلقی گردند و نماینده واقعی نظر و رأی مردم بوده و تبدیل به کارگزاران احزاب نشوند، خواهند توانست نقش مؤثری در تنظیم روابط دولت و ملت داشته باشند، اما وقتی فضای مسجد به هم خورد، چه معترض خارج از مسجد شلوغ کند و چه مسئول در مسجد جوابگو نباشد، شرایط سختتر میشود و هر دو طرف ترغیب میشوند که در کف خیابان و در اشکال دیگری به گفتگو بپردازند. شرائطی که در آن هم مدعیان و هم شعارها مشوش، مخدوش و نامطمئن خواهند بود.
مسئولان باید از خود شروع کنند؛ حضور و پاسخگویی مسئولان در مسجد شرط لازم و پیشنیاز حضور منتقدان است. نه اینکه مسجد، سالن اجتماعات در شب انتخابات باشد، بلکه گفتمان حاکم همواره در کنار مردم باشد.
حضور اجتماعی اقشار مختلف مردم در مساجد چه تأثیری بر جامعه دارد؟
شما در هیج مسجدی نمیتوانید تفکیک سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد نمایید. در صف جماعت هیچ ملاک و محدودهای بین مردم نیست و کودک و پیر، پولدار و فقیر و همه همه در کنار هم مینشینند، برای اینکه همه صدا و حرفهای همدیگر را بشنوند. بدین شکل در مسجد ناخودآگاه بسیاری از مشکلات حل و فصل میشود. لازم به ذکر است که بسیاری از مشکلات از کمکاری یا فساد ایجاد نمیشود، بلکه از بیاعتمادی مردم به حکمرانان سرچشمه میگیرد. رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله آن زمان که خواستند دعوت الهی خود را آشکار کنند، با ادله عقلی و نقلی کلامی شروع نکردند، از برهان نظم یا علیت نیز شروع نکردند، بلکه از اعتماد شروع کردند. اینکه «ای مردم آیا به من اعتماد دارید و آیا از من دروغی شنیدهاید؟»، «اگر شما را از خبری مهم آگاه نمایم، آیا خواهید پذیرفت؟». در عید غدیر خم نیز با همین ادبیات به موضوع امامت پرداختند و این اعتماد در عصر حاضر صرفا با مقایسه کردن شرایط مادی مردم و آمارها با دوره طاغوت ایجاد نمیشود، بلکه همراهی و در میان مردم بودن هم ضرورت دارد و مسجد بهترین فرصت برای چنین هدفی است.
مسجد وابسته به هیچ حزبی نیست و حتی وابسته به دولت هم نیست. مسئولان نمیتوانند مسجدی را ببندند و یا امام جماعت آن را عزل و نصب کنند. تصدی امامت مسجد نیازمند دارا بودن سطحی از تقوا و از همه مهمتر زیست پاک اجتماعی است. و چنین شرایطی صرفا با احکام و اسناد رسمی احراز نمیگردد. از این رو عزل و نصب ائمه جماعات از سوی یک نهاد، نقش مؤثری در بیاعتمادی مردم خواهد داشت. مردم باید مسجد و امام آن را محل امن و مدافع حقوق دینی و دنیوی خود بدانند.
امروز شرایط سیاسی که در جامعه میبینیم، یکی از پیامدهای منفی خالی شدن مسجد است و اگر به همین منوال پیش برود، هر حادثهای که در جامعه پیش میآید، میتواند دشمن را علیه ما فعال کند. وقتی جامعه انسجام نداشته باشد، با یک حادثه هیجانی افراطی و یا روایت دروغ، تک تک اخبار را تبدیل به گلولههای فلج کننده میکنند. گلولهای که در ابتدا نظام سیاسی و اجتماعی و در مرحله بعد سعادت جامعه را نشانه خواهد رفت. حکمرانان میبایست آستانه تحمل خود را در مساجد بالا ببرند و شنیده شدن مطالبات را از مساجد مغتنم شمرده و حتی آن را تشویق و حمایت نمایند. به نحوی که هر منتقدی حتی اگر اعتقادی به مسجد ندارد، چارهای جز مسجدی شدن نداشته باشد؛ یعنی فکر و ادبیات خود را اصلاح و معقول سازد تا بتواند از رسانه مسجد به مطالبهگری بپردازد.
نظر شما درباره مساجد جامع و تأثیر آن بر انسجام اجتماعی چیست؟
بر اساس روایات اسلامی، ثواب مسجد محله، مسجد شخصی، مسجد بازار و مسجد جامع بیان شده، اگر بپذیریم که ثوابها متأثر از یک منطق عالی در نظام معرفتی است، آن وقت درخواهیم یافت که مساجد جامع عالیترین نهاد اجتماعی، دینی و سیاسی هر شهر خواهد بود، البته به شرطها و شروطها.
مساجد محله یا بازار ممکن است نماینده یک منطقه یا صنف اجتماعی باشند، اما مساجد جامع عصاره نخبگان یک شهر است. متنوعترین، واقعیترین، معقولترین و وجیهترین و مردمیترین اجتماع در هر شهر که میتوان نظر آنها را نظر شهر دانست. رضای آنها رضای شهر و اعتراض آنها اعتراض سایر شهروندان خواهد بود. در گذشته نیز حکمرانان و امرای هر شهر میبایست امامت مسجد جامع را نیز عهدهدار باشند، تا هم در میان مردم باشند و شرایط جامعه را بیواسطه مشاهده نمایند و هم سخنان سیاستگذاریهایشان بیواسطه به اطلاع مردم رسانده شود.
مساجد جامع ملاک مشروعیت و مقبولیت حکمرانان نیز بود. چه اینکه خطبهخوانی به نام خلیفه یا امیر در هر شهر و موافقت مردم با این امر تعیینکننده مشروعیت حکومت در آن شهر بوده و هر زمان که مردم از این امر سرباز زده و یا تنها به اجبار چنین امری تحقق مییافت، به این معنا بود که جایگاه حکمرانان در این شهرها از شرایط مطلوبی برخوردار نیست. مساجد جامع عالیترین پارلمان هر شهر و معتبرترین رسانه برای مبادله اخبار و اطلاعرسانی مناسبات و احکام بود.
نظر شما