نگاهی به پیشینه فضایل خوانی، مناقب خوانی و روضه خوانی در ایران

سابقه مناقب خوانی به قرن ششم هجری برمی گردد، شعرهای مناقب خوانان که از شعرهای درجه اول فارسی است، اغلب سرشار از رمز و نماد هایی است که سراینده و مناقب خوان را از داغ و درفش سلاطین جور مصون می داشت.

خبرگزاری شبستان: قدیمی ترین و مهمترین شهادت در باب مناقب خوانی و فضایل خوانی از« عبدالجلیل رازی» صاحب کتاب «النقص» است. در کتاب« النقص» که در نیمه قرن ششم هجری تالیف شده، تصریح شده است که مناقب و فضایل خواندن قاعده ای نو نیست و سابقه ای طولانی دارد.

 

مناقبیان و فضایلیان در بازارها می گشتند و فضایل و مناقب می خواندند. شعرهای مناقبیان از شعرهای درجه اول فارسی بود. وقتی مناقب خوانان در بازارها مناقب می خواندند، ترکان که در آن روزگار فرمانروایی داشتند، آن را می شنیدند اما نمی دانستند، چیست و آنهایی که به سر و رمز و روافض واقف بودند، زبان تعدادی از مناقبیان رافضیان را می بریدند. 

 

 

 

در یکی از سه نسخه خطی فارسی« ابومسلم نامه» که در کتابخانه پاریس نگهداری می شود، سه قصیده مناقب خوانی ثبت شده است. در این نسخه، سه قصیده منقبت آمده که یکی از این قصاید را که 18 بیت دارد، سید قحطبه یکی از پهلوانان لشکر ابومسلم در جنگ می خواند.

 

دومین قصیده منقب را «محمداسماعیل» یکی از دوستداران« ابومسلم» می خواند که 33 بیت دارد. طولانی ترین قصیده مناقب در یک مجلس مهمانی و رایزنی برای تهیه مقامات قیام به وسیله شخص «ابومسلم» خوانده شد و دارای 49 بیت است.« ابومسلم» برحسب گرایش کاتبان گوناگون گاه شیعه و گاه سنی بوده است، به عنوان مثال در نسخه پاریس «ابومسلم نامه» نویسنده آن سنی تفصیلی بوده و به خلفای راشدین و امامان دوازده گانه معتقد بوده، در صورتی که در نسخه آستان قدس رضوی در ماوراءالنهر و محیطی کاملاً سنی نوشته شده و با مطالعه آن مخاطب پی می برد، که از این قصیده هیچ بویی از تشیع به مشام نمی رسد.

 

البته ضرورتی ندارد که مناقب گویان و منقبت خوانان رسماً پیرو مذهب شیعه باشند. مناقب موجود در« ابومسلم نامه» اثر شاعری سنی مذهب است. یکی دیگر از مسایل جالب توجه در مناقب خوانی، آداب و ترتیب آن و آراستگی سر و وضع مناقب خوانان است. مناقب خوانان می خواستند در نخستین نگاه با هیئت آراسته، شنونده را تحت تاثیر قرار دهد.

 

در حدود دو قرن و نیم پیش از نوشته شدن« ابومسلم نامه»، «مولانا حسین واعظ کاشانی» در «فتوت نامه سلطانی» بابی در مورد ارباب معرکه نوشته و آنها را به سه طایفه تقسیم کرده است. دسته اول «مداحان و غراخوانان و سقایان»، دسته دوم «خواص گویان و بساط اندازان» و دسته سوم «قصه خوانان و افسانه گویان». در میان این سه دسته، نخستین گروه یعنی« مداحان، غراخوانان و سقایان» بازماندگان مناقب خوانان هستند. مداحان به نظم و غراخوانان به نثر در رثای اهل بیت (ع) می خوانند. مداحان جایز به پوشیدن همه نوع جامه و در دست داشتن نیزه، توق، شده، سفره، چراغ و تبرزین بودند چرا که این ها علاماتی خاص آنها بود.

 

 

 

 

«توق» هنوز هم جزء وسایل دسته های سینه زنی است، این ابزار چوب بلندی است که بر سر آن دایره ای چوبی به قطر سی سانتی متر نصب کرده و بر روی آن پوشی بلند از حریر به طول سه چهار متر دوخته و آنرا مانند علامت در جلو دسته راه می برند. شده چیزی مانند کمربند، چوبی یا پارچه ای که آنرا بر سر چوبی می بستند. درباره سفره، شده و چراغ مطالبی در «فتوت نامه سلطانی» آمده و قدیمی ترین اشاره به« تبر و تبرزین» نیز در« ابومسلم نامه» قید شده است.

 

تفاوت بین« مداح و روضه خوان» روشن است. مداح مردی خوش آواز است که شعرهایی در مدح افراد خاندان رسول اکرم (ص) یا شرح مصایب ایشان و نیز منظومه های پندآمیز از بردارد. لباس مداحان با روضه خوانان فرق دارد و آنها هیچ وقت عمامه ندارند و گاهی عبا نیز بر دوش نمی کنند.

 

تفاوت ظاهری «روضه خوان و واعظ روشن» نیست. هر دو یک لباس می پوشند، مرصع خوانی می کنند و در گفتار خود نظم و نثر را درهم میآمیزند. سواد روضه خوان به مراتب کمتر از واعظ است. سخنرانی واعظ طولانی است و طی آن از مطالب مختلف دینی، اجتماعی و سیاسی سخن می گوید اما منبر روضه خوان تقریباً همیشه منحصر است به ذکر مقدمه ای کوتاه و سپس گریز زدن به حادثه کربلا.

 

 

در مورد نحوه برگزاری تعزیه شهیدان کربلا باید گفت که کتاب «ابومسلم نامه» با آنکه جنبه های افسانه ای دارد اما در این مورد گواهی راستین و سندی معتبر است. گفتار «عبدالجلیل رازی» درباره مراسم تعزیه از لحاظ تصریح به جزئیاتت قضیه و دادن نام و نشانی برپاکنندگان این مراسم و یاد کردن نام بزرگانی از اهل سنت در این گونه مجالس منحصر به فرد است.

 

«عبدالجلیل» در شرح مفصل خود در میان پیروان اهل سنت هیچ یادی از سنیان جنبلی و مالکی نمی کند. ظاهراً پیروان این دو مذهب برپا داشتن تعزیه را روا نمی داشتند. امیران و بزرگان شهر و زنان ایشان تا مقام خلافت و نیز بزرگان علما و قاضیان در مجالس تعزیه حضور می یافتند و گاه تعداد حاضران مجلس به بیست هزار تن می رسید.

 

معاویه به علت داشتن سمت کتاتب وحی و لقب خال امیرالمومنین غالبا از طعن و لعن در مجالس تعزیه در امان بود و سخنوران به لعن یزید اکتفا می کردند. در مجالسی که سنیان برای اقامه تعزیت شهیدان کربلا می آراستند، اغلب از قتل عثمان نیز یاد می شده است. در این گونه مجالس نوحه، آشوب، غریو، روی خراشیدن، موی کندن، سربرهنه کردن علما، جامه چاک زدن عوام، خاک پاشدین، ناله کردن و فریاد زدن وجود داشته است.

 

تقریباً در تمام شهرها و ولایت هایی که ساکنان آن حنفی یا شافعی بودند،مراسم تعزیه به بهترین نحو اجرا می شد. در خوزستان و کردستان اجرای این مراسم را روا نمی داشتند. «عبدالجلیل رازی» به طور ضمنی مردم این دو ناحیه را خارجی خوانده است اما گویا این نسبت بیشتر جنبه جدلی (قیاسی) و تبلیغی دارد تا حقیقت تاریخی.

 

منابع:

ادبیات عامیانه ایران (مجموعه مقالات درباره افسانه ها و آداب و رسوم مردم ایران دکتر محمد جعفر محجوب)به کوشش دکتر حسن ذوالفقاری

النقص عبدالجلیل رازی به تصحیح سید جلال الدین محدث

دیوان قوامی رازی چاپ سید جلال الدین محدث
ابو مسلم نامه

 

یادداشت از مریم داوری

 

پایان پیام/

کد خبر 12286

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha