به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان؛ حجت الاسلام والمسلمین هادی عجمی، مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر فقه فرهنگ و عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان در یادداشتی اختصاصی به شبستان به اتفاقات اخیر پرداخته است.
متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:
روزی که خبر فوت خانم مهسا امینی پخش شد، روشن بود که بهانهای بسیار مناسب برای حمله به نظام درسته شده است. در کنار برخی کاستیها و فشارهای اقتصادی، احتمال جریان شدن این مسئله برای حمله رسانهای به نظام، احتمال میرفت.
ازسویی با توجه به آمادگی 5 ساله جریان اغتشاشات در ایران از سال 97 تا کنون و بازیابی که در این چندسال داشتند؛ احتمال داده میشد تحرکاتی انجام شود؛ هرچند شاید تصور نمیشد در این سطح باشد. اما...
آنچه کمتر تصور میشد، حضور این تعداد از نوجوانان و تازهجوانان کشور در اعتراضات اغتشاشی بود. هرچند تعداد آنها نسبت به خیل عظیم نوجوان و جوانان کشور عددی محسوب نمیشود؛ اما این مسائل حتی کمش نیز ناراحت کنند است و مهم این است که کاستیهایی را نمایان کرد!
کاستی سرمایهگذاری کامل فرهنگی و تربیتی در مدارس!
سرمایه حضور دوازده سال حضور دانش آموزان در نظام آموزشی کشور که آنچنان که باید استفاده نشده است که چنین خروجیهایی را گاهی شاهد میشویم! اغتشاشات اخیر، برپایه ایجاد فضای احساسی میان نوجوانان و جوانان موجسواری کرد. هر تحلیلگری میداند که این وضعیت رفتی است و پایدار نیست؛ اما آنچه پایدار است، فکر و نوع نگرش دانشآموز و دهه هشتادی است که آیندهساز کشور هستند و شهروندان اصلی و حتی مسئولان دهههای بعدی نظام!
همانگونه که رسانهها پخش کردهاند، عمده اعتراف دستگیرشدگان نشان از جهل آنها نسبت به تحلیلی درست از اوضاع کشور دارد. حتی آن اغتشاشگر پولبگیر نیز، اگر فهمی درست از مسائل داشت، نیز ممکن بود گرفتار این دام نشود. نگاه اشتباه این افراد نسبت به مسئله انقلاب، حکومت اسلامی، احکام دینی، جایگاه انسانی و ایمانی انسان در نگاه دینی و نزد خداوند متعال، پوشش اسلامی و فلسفه آن، علت گرفتاریها و کاستیهای جامعه امروز کشور و ... ریشه این حرکت اشتباه آنهاست. حرکتی که خود و جامعه خود را به سمت پرتگاه برده است.
درنتیجه اگر تا به حال برپایه قاعده فقهی حفظ نظامات جامعه، وظیفه، ایجاد آرامش و تعادل در جامعه بود، از اکنون به بعد، برپایه قاعده وجوب ارشاد جاهل، هنگامه روشنگری نسل نوجوان و جوان است.
وظیفه فقهی فراموششده
این سطح از ضعف تحلیل، نشان از ندانستن بسیاری از مسائل دارد؛ همچنین نشان از عمل نکردن ما به یک وظیفه فقهی و اسلامی؛ از پدر و مادر تا عموم افراد جامعه و بهویژه متولیان عرصه فرهنگی، تربیتی و آموزش و پروش رسمی کشور! همه ما در عمل به یک قاعده باسابقه در فقه اسلامی، کوتاهی کردهایم؛ در عمل به قاعده «ارشاد جاهل»
در متون و منابع فقهی، از قاعده ارشاد جاهل با تعبیرهای مختلفی یاد شده است؛ مانند «تذكرة الغافل و إرشاد الجاهل»[1]؛ «تنبيه الغافل و إرشاد الجاهل»؛[2] «تنبيه الغافل و إرشاد الجاهل و هداية الضال»[3]؛ «ارشاد الجاهل بالحكم»[4].
برپایه ادله شرعی نهتنها ارشاد جاهل در احکام واجب است که در موضوعات مهم هم ارشاد واجب است.[5] یعنی نهتنها، یادآوری اینکه حکم وجوب حفظ نظام اسلامی و بیان آن با زبان مخاطب، به دیگران واجب است، بلکه اگر کسی در تشخیص مصادیق و موضوعات آن نیز دچار اشتباه شد، روشنگری او واجب کفایی شرعی است!
برای نمونه فقها گفتهاند: «مواردی مانند جان، آبرو، ناموس و اموال قابلاعتنای مؤمنان، از حكم عدم وجوب ارشاد در موضوعات، استثنا میشود؛ درنتیجه ارشاد جاهل در اين موارد واجب است!»[6]
این فریضه فراموششده فقهی، باید دستور کار مقابله با اغتشاشات و فتنههای دهه اخیر باشد. در صدر این وظیفهمندی مسئولان و نظام رسمی آموزشوپرورش کشور قرار دارد؛ زیرا تمکن و قدر او در اقدام تربیتی و ظرفیت بالای بیش از ده سال حضور دانش آموزان در برنامه او، وظیفه شرعی ویژهای برای او رقم میزند. وظیفهای که اگر انجام نشود، ترک فعل و بانی مشکلات آینده کشور است!
توجه جدی به امر پرورش در نظام آموزشوپرورش کشور، تبیین آرمانهای انقلاب و بازخوانی آن برای نسل جدید، جاگیری مناسب این مفاهیم در دروس، پرورش و همراه ساختن معلمان عزیز کشور با این گفتمان، نظارت محتوایی بیشتر بر مدارس خاص غیردولتی و حتی لغو مجوز مدارس مروج جریان سکولار میان دانش آموزان... اینها حداقل اقدامهای لازم در این عرصه است.
محور دوم، حوزههای علمیه است. حوزههایی که پیوسته در خط مقدم دفاع از آرمانهای انقلاب بوده است. این حوزه خط ویژه تبلیغی و اقدام فرهنگی خود را در دهه اخیر باید، مدارس قرار دهد که دانشگاه دیر است!
سامان دادن به حضور برنامهریزیشده و مستمر طلاب آموزشدیده در مدارس، و ارتباط با فطرت پاک دانشآموزان، رسالت اصلی تبلیغی ـ فرهنگی حوزههای علمیه و دستگاههای همسو اگر نباشد، اغتشاشات بعدی بدتری را رقم زدهایم که آبادی این اغتشاشات از ویرانی ماست.
[1]. فضل اللّه بن عباس نورى، رسالة في قاعدة ضمان اليد، ص 15؛ جعفر سبحانی، تذكرة الأعيان، ص 420.
[2]. ملا حبيب الله شريف كاشانى، تسهيل المسالك إلى المدارك، ص 24.
[3]. سید محمد حسینی شیرازی، الفقه القواعد الفقهية، ص 196.
[4]. على صافى گلپایگانی، ذخيرة العقبى في شرح العروة الوثقى، ج 4، ص 267.
[5]. حسینعلی منتظری، دراسات في المكاسب المحرمة، ج2، ص 30.
[6]. مرتضی بن انصاری (شیخ انصاری)، كتاب المكاسب، ج 1، ص 77؛ سید ابوالقاسم موسوی خویی، مصباح الفقاهة، ج 1، ص 120 و 121.
نظر شما