علامه طباطبایی فلسفه را به خدمت اثبات اندیشه های اسلامی درآورد

حجت الاسلام فربهی با بیان اینکه علامه طباطبایی نقش موثری در احیای فلسفه اسلامی داشت گفت:علامه با تربیت شاگردان توانمند، امتداد کلامی و اعتقادی بخشیدن به مباحث فلسفی و گروه های آزاد در فضای علمی بااندیشمندان مختلف موجب اشاعه و گسترش فلسفه اسلامی شدند.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، امروز جایگاه علامه طباطبایی در جهان، جایگاه رفیع و برجسته ای است. مرحوم علامه طباطبایی چندین اقدام را در حوزه فلسفه انجام دادند.اول اینکه شاگردان  توانمندی را تربیت نمودند. در بین این شاگردان می توان به شخصیت هایی از قبیل  مرحوم شهید مطهری، مرحوم آیت الله مصباح و آیت الله جوادی آملی اشاره کرد. لذا تربیت چنین شاگردانی در اشاعه و گسترش فلسفه بسیار تاثیرگذار بودند. محروم علامه طباطبایی از جمله فیلسوفانی بود که از مباحث فلسفی در ابطال و اثبات اندیشه های زیربنایی و اعتقادات کلامی استفاده کردند.علامه مباحث فلسفی را به خدمت گرفت تا اندیشه های زیربنایی انسان ها متقن و اندیشه های اسلامی اثبات شود. در خصوص شخصیت علامه طباطبایی با حجت الاسلام «احمد فربهی» استاد فلسفه و استاد حوزه و دانشگاه گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

علامه طباطبایی چه نقشی در ترویج و توسعه فلسفه اسلامی داشتند؟

در «گردهمایی اساتید معقول» که اخیرا برگزار شد، «آیت الله جوادی آملی» فرمودند: وقتی مرحوم علامه طباطبایی وارد قم شدند، متوجه شدند که از بین علوم اسلامی به مباحث فلسفی (اندیشه های زیربنایی ما را تشکیل می دهدد) و مباحث تفسیری توجهی نمی شود. ایشان یک اصولی قوی و زبردستی بودند، حاشیه بسیار محققانه ای هم در بالاترین کتاب حوزوی که «کفایت الاصول» باشد، نوشتند؛ همچنین شاگرد مرحوم شیخ  محمد حسین اصفهانی بودند که یکی از بزرگترین فیلسوفان نسل های گذشته بودندد.

 

 بنابراین علامه در توانمندی تبیین مباحث اصولی، انسان بسیار قوی و توانمندی بودند اما وارد حوزه که شدند، بحث تفسیر و فلسفه را انتخاب نمودند. زمانی که ایشان تفسیر فلسفه را انتخاب کردند در حکم ذبح جایگاه خود بود. من این مطلب را در کتاب های شهید مطهری مشاهده کردم  ایشان می گوید: یکی از دوستان ما سفری با مرحوم آیت الله خویی به نجف داشتند.از ایشان پرسیدند: چرا شما درس تفسیر خود را تعطیل کردید؟ آقای خویی فرمودند: من اگر بخواهم درس تفسیرم را ادامه دهم، حوزه جایگاه مرا را حفظ نمی کند؛ سپس سوال کردند:علامه طباطبایی چطور؟ ایشان که درس تفسیر را داشتند و کاری هم به جایگاه خودشان نداشتند، ایشان فرمودند: علامه طباطبایی خود را در حوزه ذبح کردند، به نوعی خود را برای اندیشه های زیربنایی و مباحث فلسفی فدا نمودند.

 

عجیب است که در حساس‏ ترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند، به هزار سختی و مشکل دچار می‏شود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می ‏افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتاب هایی از قبیل‏ کفایه‏ بکند صاحب همه چیز می‏شود. در نتیجه هزارها نفر پیدا می‏شوند که‏ کفایه‏ را چهارلا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، ردّ کفایه‏ را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی‏ شود که قرآن را به درستی بداند! از هرکسی درباره یک آیه «قرآن» سؤال شود، می‏گوید باید به تفاسیر مراجعه شود، عجب‏تر این که این نسل که با قرآن این طور عمل کرده از نسل آینده توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!

 

به هر حال کاری که مرحوم علامه طباطبایی انجام دادند، اگر چه  درآن دوران آن چنان جایگاهش را پایین آورد که بعضی از مردم تصور می کردند که او یک گدای محترم است یا یک انسان فقیر است، جا دارد که به چشم ترحم به وی  نگریسته شود. اما امروز یکی از برجسته ترین شخصیت های اسلامی در افق جهانی است. کتاب «المیزان» علامه طباطبایی یکی از معروف ترین کتاب ها بعد از کتاب های دست اول ماست، مانند قرآن و نهج البلاغه. بعد از این دسته از منابع کتاب تفسیر المیزان جزو اولین منابع است.

 

امروز جایگاه علامه طباطبایی در جهان، جایگاه رفیع و برجسته ای است. مرحوم علامه طباطبایی چندین اقدام را در حوزه فلسفه انجام دادند.اول اینکه شاگردان توانمندی را تربیت نمودند. در بین این شاگردان می توان به شخصیت هایی از قبیل  مرحوم شهید مطهری، مرحوم آیت الله مصباح و آیت الله جوادی آملی اشاره کرد. لذا تربیت چنین شاگردانی در اشاعه و گسترش فلسفه بسیار تاثیرگذار بودند. کتاب هایی که شهید مطهری نوشتند و شاگردانی که تربیت کردند. محروم آیت الله مصباح  که در حوزه و دانشگاه فعال بودند و آیت الله جوادی آملی که آثار  دایره المعارفی گسترده ای در مباحث فلسفه نوشتند که این خود یکی از عوامل مهم در توسعه و گسترش مباحث فلسفی بود.

عوامل مهم در توسعه و گسترش مباحث فلسفی چیست؟

جهت دوم، امتداد کلامی مباحث فلسفه بود. محروم علامه طباطبایی از جمله فیلسوفانی بود که از مباحث فلسفی در ابطال و اثبات اندیشه های زیربنایی و اعتقادات کلامی استفاده کردندعلامه مباحث فلسفی را به خدمت گرفت تا اندیشه های زیربنایی انسان ها متقن و اندیشه های اسلامی اثبات شود. مرحوم علامه از توحید، صفات، مباحث افعال و مقوله شرع در نظام هستی و پاسخ به این شبهه از مباحث فلسفی استفاده کردند و موجب بالا رفتن اثبات شدند. همین امر مستلزم اشاعه و گسترش فلسفه بود؛ پس امتداد کلامی موجب گسترش شد.چون محروم علامه از مباحث فلسفی، بهره های کلامی در اعتقادات و اندیشه های زیربنایی برد، مورد اشاعه و گسترش فلسفه شد.

 

دلیل دیگر، گفت و گوهای علامه طباطبایی بود. ایشان گفت و گوی اندیشه ها را نه تنها پذیرفت و ارزش شمرد بلکه یک ضرورت دانست و گفت اشکالی ندارد. فرض کنید «سید حسین نصر» یک شخصیت دانشگاهی و اندیشمند بود. اینکه من اندیشه های این شخصیت را قبول ندارم، غیر از این است که من بنشینم و با ایشان گفت و گو داشته باشم، صدای او را بشنوم و نقدهای خود را عالمانه و محترمانه به او عرضه کنم. اشکالی ندارد که ما با آنها بنشینم وصحبت کنیم، بهتر است فضایی را برای گفت و گوهای عالمانه فراهم کنیم ، نه تنها عیبی ندارد بلکه یک ارزش است، نه تنها یک ارزش است بلکه یک ضرورت است.

 

لذا این ضرورت موجب شد تا مرحوم علامه طباطبایی به طور مستمر از قم به تهران برود و در آنجا با این اندیشمندان گفت و گو کند. در این بستر افرادی مانند «هانری کربن» تبیین کننده اندیشه های فلسفی در سطح جهانی شدند. افراد دیگری که کتاب های فلسفی و تفسیری زیادی نوشتند. برخی هم در همین ایران جزو شخصیت های منتشرکننده مباحث فلسفی شدند، مانند آقای دکتر دینانی که قوائد فلسفی را نوشتند و شخصیت های دیگری که در آن جلسات حضور داشتند و از علوم فلسفی بهره مند می شدند. بنابراین مرحوم علامه طباطبایی در اشاعه و گسترش فلسفه اسلامی از چند جهت تاثیرگذار بودند. یکی تربیت شاگردان توانمند، دوم امتداد کلامی و اعتقادی بخشیدن به مباحث فلسفی و سوم گفت و گوهای آزاد در فضای علمی با اندیشمندان مختلف.

 

در خصوص آشنایی علامه طباطبایی با کربن و نظر وی در مورد معارف اسلامی و تشیع توضیح دهید؟

علامه طباطبایی درخاطراتش ازاشنایی هانری کربن می گوید: در اواخر سال ۱۳۳۷ که به تهران رفته بودم، آقای دکتر جزایری پیشنهاد کردند که طبق درخواست دکتر «هانری کربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن فرانسه و رییس انجمن دوستی فرانسه و ایران، ملاقاتی با نام برده به عمل آید و من که از فضایل اخلاقی و مراتب علمی وی شنیده بودم، این پیشنهاد را پذیرفتم و در منزل آقای دکتر جزایری دیدار نخستین با هانری کربن رخ داد. در آن جلسه ایشان گفتند: آن چه که تاکنون در غرب درباره اسلام مطرح شده بیشتر از دیدگاه اهل تسنن است و اگر کسی درباره مذاهب اسلامی دیگر اطلاعاتی بخواهد، فقط از منظر آنان اطلاعات کسب می شود و حتی کسانی که به ایران سفر کرده اند با حقایق مذهب تشیع و معارف اهل بیت، آشنایی پیدا نکرده اند و با فلسفه اشراق هم هیچ گونه برخوردی نداشته اند، تا آن جا که «گوبینو» مستشرق معروف کتاب «اسفار» ملاصدرا را «سفرنامه»! تلقی کرده است. و یا اگر کسی راجع به «فلسفه اسلامی» تحقیق به عمل آورد، آن را با پایان دوران ابن رشد اندلسی، پایان یافته تلقّی می کنند.

 

علامه طباطبایی می گوید: پس از این بیان، دکتر هانری کربن گفت:ولی من یک پژوهش گر مسیحی پروتستان هستم، بر این باور رسیده ام که حقایق و معارف اسلام از دریچه تشیع قابل فهم تر است و روی همین اصل من در غرب تلاش کرده ام که مذهب تشیع را آن طور که شناخته ام، معرفی کنم و در این رابطه کتاب شیخ اشراق سهروردی را چاپ کرده ام و درباره مکتب فلسفی میرداماد و ملاصدرا هم مباحثی را در کلاس های درس فلسفه یا نشست ها و سمینارها بیان داشته ام، اما این، مرا قانع نکرده و می خواهم از نزدیک با علماء شیعه آشنا شوم و حقایق تشیع و معارف اهل بیت را از زبان خود آنها بشنوم و اگر مشکلاتی دارم، توسط خود آنها حل و فصل کنم.

 

 

 

 

 

کد خبر 1235581

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha