به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، با توجه به نقشی که امروزه سلبریتی ها در جهت دهی به افکار دارند چنان که برخی از نمونه های داخلی آن در اغتشاشات اخیر کوشیدند اذهان را به مسیر ضد ارزش های اسلام و انقلاب منحرف کنند، و به منظور بررسی چرایی بلد شدن نقش این گروه در هدایت فکری بخش از جامعه با حجتالاسلام یحیی جهانگیریسهروردی، استاد حوزه و دانشگاه، مبلغ بین المللی گفتگو کرده ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
اکنون که شرایط به سمتی رفته که سلبریتی ها رهبران فکری جامعه هستند چطور شده که بجای قهرمان گزینی به سمت سلبریتی ها رفته ایم؟
حدود یک دهه است یعنی تقریبا از سال 2010 نتایج جستجوها در گوگل نشان می دهد جستجوی سلبریتی ها بیشتر شده یعنی این جریان از پدیده های دهه اخیر است اما ریشه های آن را باید در سده اخیر ببینیم با ظهور صنعت عکس و سینما، گریم و امثال آن.
در سده 21 صنعت عکس و فیلم و گریم ظهور کرد و باعث شد جریان سلبریتی ها رشد کند اما در دهه جدید شبکه های اجتماعی به معنای رسانه جدید توانست فضایل سلبریتی ها را جدی کند.
چه شد که جهان از قهرمان محوری و پهلوان مداری به سلبریتی محوری رسید؟
ابتدا باید تفاوت اینها را بدانیم قهرمانان از شهرت گریزان بودند و در پی آن نبودند، رفتارهای قهرمانان اخلاق و احسان و اهل مروت را که بررسی کنیم می بینیم از شهرت گریزان بوده یا دنبال آن نبودند اما در سبک زندگی سلبریتی ها شهرتمحور اصلی است یا خود به شهرت دامن می زنند تا دیده شوند!
بعضا با یک خبر و سفر و طلاق جعلی دنبال فالووِر هستند چون معیارشان شهرت است و حاضرند برای این شهرت حاشیه منفی را نیز بپذیرند! ... قهرمانان در پی چهره موجهاند اما سلبریتی ها دنبال چهره مشهور هستند حتی به بدی!
آنها سودای شکوه و شهرت دارند اما پهلوان چنین نیست، در دوران جدید با بروز شبکه های اجتماعی سلبریتی ها انواع صفحات طرفداران را فعال و مخاطب جمع کرده اند!
از دیگر تفاوت های این دو گروه آنکه، قهرمانان دست نیافتنی و نادر هستند ویژگی های اخلاقی آنها قابل تقدیس است اما الگوبرداری از آنها سخت است لذا به بزرگی یاد می شوند.
قهرمانان مقدس شمرده می شوند اما سلبریتی ها صرفا مشهور هستند و خود را در کف خیابان و میان مردم قرار می دهند اینها خودخواسته خودشان را در دسترس مردم و دست یافتنیاند اما درباره پهلوانان نه خودشان علاقه به این دسترسی دارند و نه مردم در پی این دسترسی هستند.
چه تفاوت های دیگری بین قهرمانان واقعی و سلبریتی ها وجود دارد؟
تفاوت سوم آنکه قهرمانان ظرفیت الگوسازی ندارند اما سلبریتی ها در عین اینکه قابل قدیس نیستند، اما الگو می شوند؛ تفاوت چهارم این دو آنکه، قهرمانان فقط جنبه مثبت وجود و زندگیشان روایت می شود گویی هرگز بدی در سبک زندگی آنها راه نداشته گویی مردم هم دوست ندارند از این قدیسان مطلب بدی بشنوند اما درباره سلبریتی ها مشکلاتی مثل طلاق و دیگر مشکلات زندگی خصوصیشان روایت می شود و مردم هم این زندگی عادی آنها را دوست دارند!
تفاوت دیگر آنکه سلبریتی بودن به کمیت و تکثر هوادارن است و کمیّت مخاطب در هست و هویت آنها نقشی جدی دارد، اما در مواجهه با قهرمانان مردم چنین نقشی ندارند!
فرق بعدی آنکه سلبریتی ها خودشان نیستند، و خودشان هم این را می دانند یعنی آنچه در تصاویر از آنها می بینیم جعلی است و برای طرفداران خویش چنین می کنند، چون اساساً اینها نباید خودشان باشند، چون اگر خود واقعیشان باشند، هواداران را از دست می دهند، اما قهرمانان خود واقعیشان هستند هر چه به آنها نزدیک شویم، خود وجودیشان کشف می شود.
تفاوت بین سلبریتی ها و قهرمانان در چه موارد دیگر نمایان می شود؟
تفاوت بعدی آنکه، قهرمانان هم خود و هم هوارادان را هدایت می کنند اما سلبریتی ها دیگران را هم مدیریت می کنند، اینجا است که سلبریتی ها با پرتره زنده اند، باید لباس های آنچنانی بپوشند و جراحی کنند تا دیده شوند! صنعت عکس و سینما، گریم جراحی های پلاستیک و ... برای دیده شدن سلبریتی همافزا شده اند
فرق بعدی آنکه قهرمانان به کارهایشان شهرت دارند، یعنی کار مهم است نه آنکه چه کسی آن را انجام داده! اما فضای سلبریتی شخص محور است تا شخصیت و نقشی که دارند؛
تفاوت دیگر آنکه سلبریتی ها ب استعدادهای ذاتی و غیراکتسابی خود شهرت می یابند مثل زیبایی، پول، توانمندی جسمی ورزشی و امثال آن اما قهرمانان با استعدادهای کسبی رشد می کنند و با تلاش و ممارست فردی به جایی می رسند.
تفاوت بعدی آنکه عموماً سلبریتی ها در نیمه اول زندگی چهره می شوند در حالی که قهرمانان در نیمه دوم زندگی استعدادهای خود را نشان می دهند.
روند توجه به قهرمانان در مقایسه با سلبریتی ها در شرایط کنونی جهان چیست؟
بین سال های 1900 تا 1950 بازیگران 24 درصد توجه مردم و نویسندگان 9 درصد توجه آنها را به خود جلب کرده اند! حدود 60 سال بعد یعنی در سال 2010، این جلب توجه به سلبریتی ها به 37 درصد افزایش یافته و میزان جلب توجه عمومی به نویسندگان از 9 درصد به سه درصد کاهش یافته است! این نشان می دهد آنهایی که حرفی برای گفتن دارند مورد بی توجهی واقع می شوند و آنها که حرفی ندارد بُلد و برجسته می شوند!
نظر شما